محمّدحسین اسلامپناه پیشکسوت صحافی سنتی:
صحافی را با علاقه به هنر عامیانه شروع کردم
گروه فرهنگوهنر – محمّدحسین اسلامپناه، دانش آموختهی مهندسی و هنرمند برگزیدهی صحّاف سنتیکار کشورمان، روز پنجشنبه، ۹ اسفندماه در نشست با عنوان «عصر صحافی سنتی» که توسط کتابسرای اردیبهشت تدارک و برنامهریزی شده بود حضور یافت و در جمع عدهای از دوستداران خود و علاقهمندان به صحافی، دربارهی این هنر، که با مجموعهی گستردهای از علائق و مشغولیات ذهنیِ شخصی او پیوند مستقیم دارد به ایراد سخن پرداخت.
به گزارش خبرنگار استقامت، وی در این مراسم گفت:«از همان بچگی علاقهی بسیاری به آثار باستانی به خصوص ساختمان و خط داشتم. شعر و ادبیات هم جزو علائقم بود. گرچه، ایرونی بودن ربطی به این ندارد که چه میخواند و چه نمیخواند. خون و جان ایرونی عجیبن است با شعر؛ حافظ در خون ماست چه مهندس باشیم و چه دکتر. اما من به ادبیات و هنر عامیانه علاقهی زیادی داشتم. هنر عامیانه بهخصوص پردهخوانی، نقالی و تعزیه از مشغولیات قدیم من بود».
وی افزود:«اما پیدا کردن کتابهای گسسته – پاره نیز به مشغولیات من اضافه شد. در بازار قیصریه زرگری که میرفتم از این دست کتابها میدیدم. من هم به خط و کتیبه علاقه داشتم، کتابها را میخریدم و بعد از آن دو کار انجام میدادم: اگر کتاب سر و ته داشت و میفهمیدم چه کتابی است، آن را میخواندم، از برای اینکه به معلوماتم اضافه شود. اما اگر نداشت، یکی، دو ماه میبایست بگردم که این چه کتابی است و توسط چه کسی نوشته شده است. این امر برایم بسیار جالب بود و همین کار هم ادامه پیدا کرد و اگر میدیدم کتابی به همریخته است و احتیاج به تعمیر دارد این کار را هم میکردم. آن زمان هرسال به مشهد مشرف میشدم، در مرمتخانه و صحافی آستان قدس کنار دست استاد جواد رفوگرانی مینشستم که از صحافان قدیم آستان قدس بود. خداوند او را رحمت کند که از وی فراوان آموختم».
مؤلف کتاب «مهر و ماه» ادامه داد:«از آن زمان بود که هر کتابی که میدیدم نیاز به تعمیر و اصلاح دارد را مرمت میکردم و البته بیشتر در هنرهای عامیانه، آنچه که در ادبیات و هنر کرمان مانده بود نظرم را جلب میکرد. مانند کتاب مهر و ماه».
او بیان کرد:«اما یک کار دیگر که قبل از صحافی یاد گرفته بودم، گره سازی در تزئینات معماری است. گره سازی، نقشهای هندسی است که به صورت گچبری مقرنس، درودگری و آینهکاری وارد تزئینات معماری شده است و بسیار به دنبال شیوهی گره سازی بودم. علمای دانشگاهی طبق معمول چیزهایی گفتند که خودشان هم از آن سر در نمیآوردند! اما زمانی که استاد غلامرضا اصفهانی به دعوت میراث فرهنگی به کرمان آمد، سرانجام گره سازی را از طریق ایشان پی گرفتم. آنزمان با دست گره میکشیدم و اکنون با فوتوشاپ؛ این تنها چیزی بود که از تکنیکهای امروزی به من رسید: طریقهی گره سازی»!
صحافی به طریقة ضربی
اسلامپناه در بخشی از سخنرانی خود، با اشاره به جزئیات چگونگی شکلگیری مغازهی کنونی صحافی خود، تشریح کرد:«مغازهای که اکنون دارم، ۵۰ سال دست مستأجری بود که تخلیه نمیکرد و پولی هم بابت اجاره پرداخت نمیکرد. به من گفتند اگر میخواهی این مغازه تخلیه شود، خودت باید بیایی و آنجا کار کنی. من هم بازنشسته شده بودم و گفتم چه بهتر. مغازه بعد از دو، سه سال دادگاه رفتن و دوندگی بالاخره تخلیه شد و به آنجا رفتم». این هنرمند برجسته، در ادامه، در شرح روشهای خاص صحافی خود، ابتدا از طریقهی «جلدسازی در صحافی»، برای حاضرین تبیین کرد:«از ابتدای کارم شاید کار چاپی هم میکردم؛ ولی دیدم زایل کردن وقت است و آن کار را رها کردم. اکنون صرفا بر روی مرمت کتابهای خطی قدیمی کار میکنم. در صحافی سنتی جلد کتاب یا چرمی است، یا لاکی که نقاشی است (مثل قلمدان که نقاش باید آن را بسازد)، و یا پارچه با چرم. اما کار من صحافی سنتی به طریقهی «ضربی» است. قدیم با داغ اینکار را میکردند که حسن و عیبهایی دارد؛ اما من به وسیلهی مهرههایی که دارم، با ضرب و فشار روی چرم نقش میانداختم و میتوانم بگویم که این طریقهی صحافی، تقریبا اختراع خودم است؛ چرا که تا آنوقت چنین روشی جایی ندیده بودم».
این پیشکسوت هنر صحافی سنتی ادامه داد:«شاید هم انجام این طریقهی صحافی به علت این است که چرم من بسیار قرص و آبدیده است؛ چراکه چرمهایم را مانند پارچه شستوشو میکنم. اما برای چرم امروزی هنوز دست به چنین تجربهای نزدهام. شاید نتوان این طریقه را روی آنها انجام داد که حتما هم نمیشود. اما شیوهی کار من اینطور است که ابتدا چرم را میفشارم و زمانی که نم دارد زیرِ پِرِس با همان نم بودنِ مُهر، آن را نقش میدهم. سالهاست که با همین طریقه نقش زدهام و بعد از خشک شدن هم نقش نمیرود».
وی در ادامه در توضیح مرحلهی مرمّت کتاب، اظهار کرد:«کارِ داخل کتاب حوصلهی بسیاری میخواهد. اگر یک کتاب قدیمی دستت میرسد، نباید دستکاریاش کنی و حتیالمقدور نباید چیزی از آن ببُرّی و بزنی. باید کتاب را همانطور که هست نگه داشت. تعدادی کتاب خطی دیده شده که صحافهای ناواردِ غیرسنتی، با دستگاه، حاشیهی کتاب را بریدهاند و تاریخ نوشتهی کتاب هم روی حاشیه درج بوده است! بنابراین، حتیالمقدور باید کتاب را ترمیم کرد».
او سپس تشریح کرد:«برای مرمت کتاب، متن حاشیه را باید جدا کرد و آن به قابی چسباند که از کاغذ دیگری است؛ اما با همان رنگ زمینه. این مهم است که در آن جایی که چسب میزنید و متن حاشیه را روی قاب جدید میچسبانید، باید آنقدر نازک باشد که نفهمید کجاست. سپس صفحاتی که تعمیر کردید را به صورت چهار، پنج یا شش ورق روی هم قرار میدهید و بعد از آن کار جزءبندی و تهدوزی است. سپس، بالای اوراق را شیرازه بزنید و آن زمان است که میتوانید کتاب را داخل جلدی که قبلا ساختید بگذارید و آن را به کتاب وصل کنید. حال من در دو، سه جمله این کار را کردم؛ اما باید دو، سه ماه وقت گذاشت تا یک کتاب مندرس قدیمی به صورت تعمیرشده و ترمیمشده درآید».
او خاطرنشان کرد:«اکنون هم، خوشبختانه یا متاسفانه، نه کتابش هست و نه حوصلهاش. این مغازه نیز برای من ممرّ درآمد نیست؛ اما همین جا با کسانی آشنا شدم که برای من موهبت بوده است. به هرحال، بعد از سی و چند سال که این مغازه را گرفتم و ۵۰، ۶۰ سال است که در این کار هستم؛ در تمام این سالها، خوشبختانه هیچیک از اولیای فرهنگی و هنری متوجه نشد که من چه کار میکنم و چه کسی هستم! جز تا همین اواخر که گفتهاند حامل میراث فرهنگی ناملموس هستم».
اسم من در گنجینهی میراث ثبت شده
وی افزود:«حالا میراث فرهنگی لطف کردند اسم من را در فهرست گنجینهی زندهی بشری در حوزه صحافی سنتی ثبت کردهاند. این امر مسئولیت مرا سنگینتر میکند؛ تا کنون برای خودم کار میکردم، اما از حالا شاید مجبورم که در مقابل عدهای که از این کار از من سوال میکنند جوابشان را بهتر بدهم. عدهای از من میپرسند که مسألهی ثبت من در این فهرست چیست؟ من در جواب آنان میگویم سوال شما را نمیتوانم پاسخ بدهم، چون از اول اصلا در این خط نبودم؛ تا کنون هم هنوز میراث فرهنگی رسماً به من اطلاعی نداده است»!