یادداشت روزنامهنگار:
عافیت و فراغت در بهار
مینا قاسمی : برای بهاریة آخرین شمارة استقامت سال ۹۷، دو مسألة مهم «فراغت» و «عافیت» را لحاظ میکنم. دو مسئلهای که در ایام تعطیلات نوروز، اولین علائم خودشان را در تمایل به سینما و فیلم دیدن بروز میدهند. فیلمهای وس اندرسون، خاصّه The Royal Tenenbaums: معرکة رنگ و نور! دیدناش آدمیزاد را از طبیعتگردی و شکوفهپرستی بیزار میکند! هوای شربت بهارنارنج توی سر آدم میاندازد و دیوانگی برای سرخیِ خورشید در وقت غروب بهاری. این فیلم از وس اندرسون بیشتر از دیگر فیلمهایش قصهپردازی دارد؛ قصّه هم عطش میآورد. بگذاریدش برای عصر یکی از روزهای آغازینِ فروردین.
«درخت چوب صندل»، (The Tree of Wooden Clogs) ساختة ارمانو المی، دلتنگی برای فیلمهای عباس کیارستمی، نه، نه؛ دلتنگی برای عباس کیارستمی را رفع میکند، شاید هم تشدید. برای شبهای طولانی بهاری مناسب است.
فیلمهای فیلمساز شهیر اسپانیایی، کارلوس سائورا: سِحر، سِحر، سِحر. برای نزهت خاطر فصل بهار، هم شوکران است هم نوشیدنیِ صحّت. فیلمهای سائورا وجدی به انسان میدهد که تهوّعزا است؛ خودِ رقصِ میانة میدان. نمایشنامة عروسیِ خونِ لورکا (Blood Wedding) را به صورت فیلم- تئاتر ساخته است. Salomé را هم همینطور. Carmen را هم. پشت سرِ هم دیدن تمام این آثار مضرّ است. برای دیدن آنها حداقل سه روز فاصله لازم است. تماشای رقاصههای کولی اسپانیایی و دیدنِ شوکتِ حرکات و غنائیّتِ کلماتشان از وجد و سرور، فقط سلب آسایش است.
شخصیتِ اصلیِ فیلم مهم جیم جارموش،Ghost Dog: The Way of the Samurai، مسلکِ لوتیها و قلندرهای فرهنگ خودمان را یادآوری میکند. این شخصیت فقط استکان چایی ندارد که از عصبانیت تهِ نعلبکیاش بکوبد وگرنه به لحاظ تفکّر و کردار شبیه همان مخلصهای خودمان است. دیدنِ چندبارة آن شرط لذت است. دیدنِ هرروزة آن در فصل بهار موجب تصفیة دل میشود. از دیگر ساختههای جیم جارموش دیدنِ Night on Earth هم دلچسب است. ساختار اپیزودیک آن برای تفریحات بعدازظهرهای فروردین مناسب است و همین یک فیلم، موجب برقراریِ مؤانست با دیگر آثار جارموش نیز میشود که در پی خود ادامة ضیافت شاهانة بهار را میآورد.
اما برای تماشای بیواسطۀ یک ضیافت و بردن حظّ واقعی، دیدنِ The Cook, the Thief, His Wife & Her Lover ساختۀ پیتر گرینوی ضروری است. حضور در یک ماجرای ناب عاشقانه، با پرداختی مجلّل و شکوهمند و صد البته تحمل تمام مصائب آن، فقط اعصاب راحت و وقت آزاد فروردین را میطلبد. مرهمِ شبهای تاریک و تار، همین فیلم است.