دکتر حجت گلچین در گفتوگو با «استقامت» انتقاد کرد

مسائل ساروجپارس را به «ارتفاع» تقلیل میدهند!

اسماء پور زنگی‌آبادی : ساخت یک مجتمع تجاری بزرگ با عنوان ساروج‌پارس، در محل گود خشت‌مال‌ها در مجاورت بازار تاریخی کرمان چند سال است که به مناقشه بین مجریان و موافقان و مخالفان تبدیل شده است. این پروژه که قرار بوده نوری به تاریکی آن محدوده بتاباند، به گفته‌ی کارشناسان، نتیجه‌ی عکس برای شهر خواهد داشت.

تاکنون درباره‌ی کوتاه کردن یا نکردن ارتفاع این سیتی‌سنتر که توسط سرمایه‌گذار عمانی در حال ساخت است اظهارات متعددی مطرح شده است. دکتر حجت گلچین، عضو هیات علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان و  پژوهشگر ابنیه‌ی تاریخی اما معتقد است نباید مسائل ساروج‌پارس را به ارتفاع آن تقلیل داد. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

 

آقای دکتر، بهطور کلی، نظر شما دربارهی پروژهی سیتیسنتر ساروجپارس، با این حجم و ابعاد و این کاربری و در این محل چیست؟

سوال خوبی پرسیدید ولی نمی‌توان در یک جمله در این‌باره سخن گفت. من معتقدم وقتی می‌خواهیم درباره‌ی این پروژه صحبت کنیم، باید موقعیت مکانی، زمانی و شرایط قبل پروژه را هم در نظر داشته باشیم. امروز، اغلب دوستانی که این پروژه را نقد می‌کنند، دچار همان موضع‌گیری‌هایی هستند که به دلیل عدم شناخت درست و جامع، بیش‌تر جنبه‌ی نمایشی پیدا می‌کند. مسئله‌ای که متاسفانه در این شهر، اکثر اوقات دامن‌گیر نخبگان و قشر الیت هم بوده است و قبلا در نشست کافه‌گالری آزاد درباره‌ی آن نظرم را گفته‌ام. این‌که، در شهر کرمان، جریانی شکل می‌گیرد و بعد تبدیل به یک ژست می‌شود و گروهی می‌گویند لابد چون ما هم معماری خوانده‌ایم و اینجا بازار میدان‌قلعه است، پس باید موضع بگیریم و خروجی هم می‌شود این‌که: «ارتفاع ساروج‌پارس بلند است!». من یقین دارم اغلب این افراد، پیش از این پروژه، حتی نام گود خشت‌مال‌ها را هم نشنیده بودند! و برای این سوال که: شما پیش از این پروژه کجا بودید؟ پاسخی نخواهند داشت. براساس عکس‌های هوایی این حوزه و براساس آنچه که از این شهر می‌شناسم، عرض می‌کنم که‌ محله‌ی گود خشت‌مال‌ها اساسا از اواسط دهه‌ی ۷۰ به بعد، از روی زمین محو شده است. برخی چنین تصور می‌کنند که اینجا، محله‌ای مثل فهادان یزد بوده که چند نفر آمده اند و آن را نابود کرده‌اند و چنین پروژه‌ای جای آن اجرا کرده‌اند؛ در صورتی‌که اصلا چنین چیزی نبوده است. اتفاقا به‌دلیل سکوت و بی‌توجهی و بی‌تفاوتی و اهمال و ندانم‌کاری بسیاری از همان دوستانی که امروز در برابر این پروژه با ژست‌های روشنفکرانه جبهه می‌گیرند و پروژه را، آن هم فقط ارتفاع آن را نقد می‌کنند، این محله روز به روز از دهه‌ی ۷۰ تا ۹۰ جلوی چشم ما از بین رفت. حدود ۲۰ درصد از این محله، در اوایل دهه‌ی ۷۰ وجود داشت اما در پایان این دهه، محله کاملا محو شد! به گونه‌ای که اگر بمب اینجا خورده بود، آن‌چنان که پیش از این، در این نقطه از شهر داشتیم، نابودی به بار نمی‌آورد! تصویری را از اوایل دهه‌ی هشتاد از همین محله، ضمیمه‌ی مصاحبه خواهم کرد که کاملا گواه عرایض مزبور است. حالا اگر گود خشت‌مال‌ها یک محله‌ی زنده‌ی مبتنی بر محتوای اجتماعی، شهری و کالبدی آن بود، می‌شد چنین روندی را در این پروژه به‌طور قطع، تخطئه کرد. همچنان که از لحاظ ماهیت و حجم و ارتفاعی که الان دارد هم آن را هجو می‌دانم ولی معتقدم قبل از هر اظهارنظری، باید ببینیم گود خشت‌مال‌ها پیش از این، چگونه جایی بود؟ اینجا وضعیت طوری بود که کسی در این شهر، جرات نمی‌کرد وارد آن بشود. چندین هکتار از شهر، خالی و نابود شده بود و محلی برای بزهکاری و زباله‌دانی! یادم هست که قبلا، به‌همراه دانشجویان، حتی در روز روشن و به‌صورت دسته‌جمعی هم نمی‌شد با خیال راحت پا به این محدوده گذاشت. پس وقتی چنین شرایطی وجود دارد، می‌توان در عین نقد هر شهرداری، به او حق داد که برای چنین موقعیتی در شهر، فکری بکند. آنچه که منتقدان درباره‌ی حجم و ارتفاع این پروژه می‌گویند را، من هم قبول دارم ولی تاکید دارم که از خود بپرسیم آیا قبل از این پروژه، وضع گود خشت‌مال‌ها خوب بود یا لااقل از الان، بهتر بود؟ اگر پاسخ مثبت است پس به این پروژه مرتب بتازیم. ولی اگر بدتر از این یا مساوی با این وضعیت فعلی بوده، پس اتفاق خاصی در این شهر رخ نداده است و در واقع قوزی جایگزین قوز دیگرشده است! بنابراین از من انتظار نداشته باشید که در پاسخ به سوال‌تان در یک جمله بگویم این رویکرد فاجعه‌بار هست یا نیست. تجربه‌ی شخصی‌ام با من است و در پس ذهن من همیشه یک روند و یک جریان وجود دارد که به یادم می‌آورد کرمان یک شبه آن‌چیزی نشده که الان می‌بینیم. ولی به‌شکل مجرد اگر بخواهیم ساروج‌پارس را ببینیم، این‌که ساروج‌پارس، با این حجم عملیات و فرم و ساختار پروژه‌ی صوابی نیست، برکسی پوشیده نیست.

 

در حال حاضر، مناقشات بر سر این پروژه بالا گرفته است و دیگر کسی به این فکر نمیکند که پیش از ساروجپارس، گود خشتمالها چه بوده و چگونه بوده. الان بیشتر بحث بر سر این است که ارتفاع پروژه کوتاه بشود و در اینباره، شهرداری و میراثفرهنگی هم دو نظر متفاوت دارند. بهنظر شما، راهحل چیست؟

به نظر من، تمام مسئله‌‌ی ساروج‌پارس ارتفاع آن نیست و این‌که بر سر ارتفاع آن جدل راه بیاندازیم، تقلیل دادن موضوع است.

چهطور؟

اگر ساروج‌پارس را بخواهیم از اساس نقد کنیم، خواهیم دید که مشکل فقط ارتفاع آن نیست. من معتقدم اگر ارتفاع ساروج‌پارس کوتاه هم بشود ولی نمای آن، آن‌چیزی باشد که متاسفانه امروز در کرمان باب شده، به مراتب، وضع بدتر از آن خواهد بود که با همین ارتفاع فعلی، بتوانیم ساختمان موقرتری داشته باشیم. هنوز با این پروژه می‌شود طوری برخورد کرد که قوز بالا قوز و فاجعه‌بارتر از چیزی بشود که الان هست و از طرفی، می‌شود هم آن را تلطیف کرد. حالا که پروژه تا اینجای راه را آمده است، حرف شهردار را می‌توانم درک کنم که می‌گوید یک سرمایه‌گذار آمده و مجوزها را گرفته و این حجم از عملیات را هم انجام داده و حق و حقوقی دارد ولی نقدی به آقای عالم‌زاده، شهردار محترم کرمان دارم این است که پروژه را به جلسه‌ای در تهران حواله کردن و گفتن این‌که مجوز چهار طبقه در تهران به این پروژه داده شده، از او رفع مسئولیت نمی‌کند. من معتقدم آقای مهندس عالم‌زاده به‌عنوان کسی که معمار است، آن هم معماری که در یزد درس خوانده، باید خودش در حکم مدعی‌العموم، نسبت به سرنوشت این پروژه حساس باشد نه این‌که صرفا وکیل مدافع سرمایه گذارباشد. مدتی پیش، آقای عالم‌زاده و آقای شفیعی معاون میراث‌فرهنگی کرمان و آقای امید ابراهیمی، فعال میراث‌فرهنگی در یک برنامه‌ی رادیویی حضور داشتند که من اظهارات آن‌ها را در این برنامه شنیدم. مشخص است که پروژه قبل از آقای عالم‌زاده شروع شده و ایشان در تصمیم‌گیری درباره‌ی آن نقشی نداشته است و فرض می‌کنیم همان‌طور که ایشان می‌گوید پروژه در نهادهای بالادستی هم با چهار طبقه تصویب شده است؛ اگرچه چهار طبقه‌ی تجاری را ۱۰ نوع می‌توان تفسیر کرد ولی از یک شهردار آرشیتکت انتظار نمی‌‌رود که مثل دیگر همتایان خود که این تخصص را نداشته‌اند عمل کند.

آنچه آقای عالم‌زاده به‌عنوان یک معمار می‌گوید همان چیزی است که اگر از آقای سیف‌الهی شهردار پیشین کرمان هم بپرسیم، خواهد گفت در صورتی‌که آقای عالم‌زاده، باید بگوید که حداقل از اینجا به بعد، به‌عنوان یک معمار که در یزد درس خواندم و در گفتار می‌گویم طرفدار میراث‌فرهنگی و ساختار واقعی شهر هستم، چه باید بکنم؟ تاکید می‌کنم از شهردار فعلی انتظار داریم حرفه‌ای‌تر و از منظر یک مدعی‌العموم و نه صرفا وکیل مدافع یک سرمایه‌گذار به پروژه بپردازد. مسئله را تقلیل دادن به ارتفاع آن و ارجاع دادن به مجوز نهاد بالادستی برای شهر چه فایده‌ای دارد؟ در تهران چنین تصمیمی برای شهر کرمان گرفته شده و ما نمی‌دانیم مفاد صورت‌جلسه‌ای که مجوز به پروژه داده چیست و شاید این چهار طبقه را بشود به «بَر خیابان» تعبیر و تفسیر کرد.

 

آقای دکتر، میگویند حریم ارتفاعی بازار کرمان هفت و نیم متر است. حالا برای هر تعداد طبقه که مجوز داده شده باشد، این ارتفاع که همیشه حاکم بوده و باید رعایت میشده فارغ از اینکه در ارتفاع طبقات اختلاف نظر باشد.

آقای عالم‌زاده در آن برنامه‌ی رادیویی می‌گفت که پیش از من، مجوزی به ساروج‌پارس داده شده و کسی که همین حریم را گذاشته و متولی حفظ حریم است گفته چهار طبقه. از آقای عالم‌زاده انتظار می‌رود به‌عنوان یک شهردار با معرفتِ معماری، که من همیشه می‌گویم جای آن در کرمان به شدت احساس می‌شود، با این پروژه روبه‌رو شود و تاکید دارم که «نباید مسئله را به ارتفاع تقلیل داد» و با وجود اهمیتی که «نما» در منظر شهری چنین پروژه‌هایی دارد، در محافل و از زبان منتقدان هیچ‌جا از این مسئله حرفی زده نمی‌شود و من حتی گاهی فکر می‌کنم این سکوت، جهت‌دار هم است. ممکن است یک فرد عامی که نق می‌زند و نقد می‌کند از ارتفاع پروژه بگوید، یا فلان سلبریتی از بالای پشت‌بام بازار عکسی بگیرد و ارتفاع ساروج‌پارس را نشان دهد، ولی از دانشگاهیان و شهردار انتظاری بیش از این است. شهردار باید کل مسائل این پروژه را ببیند و آن را به افکار عمومی بکشاند. الان حتی در جامعه‌ی دانشگاهی ما، کل مسئله تقلیل داده شده به ارتفاع این پروژه و به هیچ موضوع دیگری نمی‌پردازند.

 

اما آقای دکتر، ارتفاع این پروژه هم مشکل کوچکی نیست ضمن اینکه پروژه هنوز به نمای آن نرسیده. چیزی که ما الان داریم میبینیم مصداق همان ضربالمثل است که چشمش را کور کردهاند!

الان پروژه تعطیل شده؟

فعلا متوقف است و دربارهی ارتفاع، بین میراثفرهنگی و شهرداری هم اختلاف نظر وجود دارد.

برداشت من از سخنان شهردار در آن برنامه‌ی رادیویی این است که ایشان آب پاکی را روی دست همه ریخت و گفت که من کوتاه نمی‌آیم و پروژه مجوز گرفته و سرمایه‌گذار هم حق و حقوقی دارد. در چنین شرایطی، من می‌گویم تلاش کردن و دعوا کردن سر موضوعی که «همه‌ی مسئله‌ی پروژه نیست»، درست نیست. فرض کنید ارتفاع را کوتاه کنند ولی نمای آن آلومینیوم یا شیشه شود آیا چنین چیزی خوب است؟ نمای این مجموعه به‌جز آجر، تاکید می‌کنم به‌جز آجر، هرچیز دیگری بشود، قوز بالا قوز است. من پروژه را توجیه نمی‌کنم ولی تنها چیزی که می‌تواند آن را تلطیف کند ارائه ی منظر شهریِ آن در قالب یک «ساختمان تمام آجری» است. ما ساختمان‌های بی‌ریخت زیادی با نماهای آلومینیوم و شیشه در کرمان داریم؛ چرا منتقدان این پروژه، درباره‌ی هیچ‌کدام از دیگر اتفاقات مشابه آن واکنشی نداشته‌اند؟ چرا درباره‌ی خیابان فردوسی با آن شکوه و آن درختان، وقتی از بین می‌رفت کسی چیزی نگفت؟ ما همیشه در کرمان، در تله و دامی می‌افتیم و بازیچه‌ی بازی‌هایی می‌شویم که همه‌ی مسئله‌ی ما نیست. من می‌گویم در این شرایطی که الان داریم، محتوای معماری پروژه و آنچه که از طریق منظر آن به کالبد شهر ارائه می‌شود در درجه‌ی اول اهمیت است. فرض کنید یک طبقه هم از آن کم شود، مسئله‌ی بازار و این پروژه، با حذف این یک طبقه، حل نمی‌شود. طبقه‌ی نخبه‌ی جامعه در حوزه‌ی شهرسازی و معماری و مرمت و کارشناسان و افراد باتجربه باید سقف مطالبه‌شان، جدی‌تر و واقعی‌تر و درست‌تر از چیزی باشد که الان هست. همه‌ی شهروندان کرمان حق دارند اظهارنظر کنند ولی آنچه مردم عادی می‌گویند لزوما منطبق با اصول علمی نیست و اشکالی هم ندارد که حساسیت داشته باشند و اتفاقا خوب هم هست. ولی از صنف خود من و کارشناسان انتظار می‌رود درگیر ظواهر و دعوای ظاهری در این پروژه نشوند. اگر همان هفت‌ونیم متر که می‌گویند حریم ارتفاعی بازار است، معیار باشد، با حذف یک طبقه هم باز نقض حریم است و ارتفاع ساختمان باید به کمتر از نصف آن‌چیزی که الان هست، برسد. این کار آیا شدنی است؟ خدا می‌داند برای نمای آن چه خوابی دیده‌اند. اگر خاطرتان باشد مشابه همین اتفاق در خانه‌شهر هم رخ داد. امروز در محافل، همه می‌گویند ما طومار نوشتیم و خانه‌شهر حفظ شد. ولی از این نمی‌گویند که کنار خانه‌شهر ساختمان استانداری با آن حجم و با نمایی که ملغمه‌ای از بتن و شیشه است ساخته شد، نمی‌گویند روبه‌روی خانه‌شهر، ساختمان شهرداری با آن حجم زشت ساخته شد و نصف پارک و خاطرات مردم را از بین برد. درباره‌ی محدوده‌ی خانه‌شهر در گفت‌وگوی قبلی‌ام با شما صحبت کردم. در این شهر، درساختمان استانداری قدیم به بد ترین شکل مداخله شد و روی حیاط مرکزی آن سوله زدند، کسی چیزی گفت؟ دو شارع عام با آن کاج‌های زیبا را چند سال است که کنار خانه‌شهر بسته‌اند، کسی چیزی گفت؟ پارک و خانه‌های سازمانی و درختان آن محدوده را از بین بردند، کسی چیزی گفت؟ هیچ‌کدام از این اتفاقات، کارهای درستی نبوده و کسی درباره‌ی آن چیزی نگفت و چون حالا خانه‌شهر تخریب نشده، همه فکر می‌کنند پیروز شده‌اند. درباره‌ی ساروج‌پارس هم من از منتقدان آن می‌پرسم که وقتی محله‌ی گود خشت‌مال‌ها پرپر می‌شد کجا بودید؟ ۲۰ سال توده‌ای از خاک و زباله در این محل بود، چرا چیزی نگفتید؟ حالا چنین کار هجو و زشتی در این محل شده، قبول، ولی از حالا به بعد آیا نمی‌شود این پروژه را تلطیف کرد و به سمت بهتر شدن آن رفت؟ به‌طور قطع می‌گویم که اگر یک طبقه از این پروژه حذف شود ولی یک نمای هجوتری داشته باشد هیچ توفیری برای شهر و بازار ندارد و تنها نتیجه‌اش این می‌شود که همه خوشحالند که انتقاد کردند و پیروز شدند!

از دانشگاهیان و کارشناسان گفتید. بهعنوان خبرنگاری که مسائل این حوزه را دنبال میکنم میگویم که این گروه دربارهی این پروژه منفعل هستند و ندیدم جز در معدود مواردی، بحث و دغدغهای جدی دربارهی این اتفاق داشته باشند. بهنوعی چشمشان را بر روی این مسئلهی شهر بستهاند.

این نقد شما را می‌پذیرم. کسانی که باید ببیند نمی‌بینند و کسانی که در رتبه‌ی دیگری از قضاوت هستند مسئله را به ارتفاع تقلیل می‌دهند. چیزی که ما الان می‌توانیم در این بزنگاه تاریخی انجام دهیم این است که باید بگوییم نما چه می‌شود؟ و اصلا چرا پروژه را به‌شکل نما ارائه نمی‌دهند؟ در حالی‌که مرسوم است کنار هر پروژه، فرم نهایی آن را با نمای تمام شده نشان دهند. اگر ارتفاع ساروج‌پارس بر فرض یک طبقه هم کاهش یابد ولی قرار باشد با آن وضعیت مبتذل رایج در نمای مرسوم کرمان اجرا شود، من شخصا می‌گویم که هجوی به مراتب بدتر می‌شود. توجه‌تان را به ساختمان پاساژ اباصالح در ابتدای خیابان شهید بهشتی و ساختمان نبش ۲۴ آذر جلب می‌کنم که فرم و ارتفاعی هجو و نمایی خجالت‌آور دارند. ساروج‌پارس حداقل می‌تواند از این به بعد مسیر بهتری برود که چنان نتایجی را به بار نیاورد.

چرا تاکید دارید ساروجپارس نمای آجر داشته باشد؟

چون آجر با اقلیم و پیشنیه‌ی فرهنگی کرمان مطابقت دارد. ببینید؛ شهرها هرکدام یک رنگ دارند. وقتی از کمربندی یزد عبور می‌کنید، می‌بینید که برایند این شهر به‌رنگ اُکر و زرد است. چرا؟ چون از دوره‌ای ادارات دولتی و بانک‌ها همه موظف شدند نمای سفالی استفاده کنند و این، به تدریج سنت شد. این در حالی‌ است که همان‌طور که بارها گفته‌ام در کرمان حتی نمای اداره راه و شهرسازی هم که باید خود الگو باشد، ملغمه‌ای از شیشه و آلومینیوم است! در حالی‌که امروزه هم تکنولوژی تولید آجر را داریم و هم تنوع در آن. هزینه‌ی آن هم از شیشه و آلومینیوم بالاتر نیست. آجر، در ادامه‌ی خط مشی معماری سرزمینی ماست. استفاده از خشت و گل و کاشی در شرایط امروز، ادا در آوردن است. ولی سفال همان ریشه را دارد، از لحاظ رنگ هم سنخیت دارد. این‌ها مسائلی است که در تمام شهرهای بزرگ و بافت‌های تاریخی مدنظر دارند. در بسیاری از شهرها، حساسیت به مراتب زیادتر هم هست. برج جهان‌نمای اصفهان با آنکه آجری بود، یونسکو بخشی از آن را کوتاه کرد. همان ساختمان را تصور کنید که آلومینیومی باشد و ببینید که چه‌قدر سنگین و هجو و مبتذل می‌شد و مطمئنا یونسکو در آن وضعیت، به تعدیل ارتفاع رضایت نمی‌داد. اصیل‌ترین نمایی که امروز با آن متریالی که داریم می‌توانیم استفاده کنیم، به‌نظر من به‌عنوان یک کارشناس، آجر است و این نما، باید کد و رایج و دستورالعمل هم بشود. این، چیزی است که یزدی‌ها و شیرازی‌ها و اصفهانی‌ها آن را فهمیده‌اند و تا اندازه ای به آن عمل می‌کنند. همین امروز هم می‌بینید ساختمان‌های خوبی که در شهر داریم؛ مثل دانشکده فنی و ساختمان استانداری، از آجر است. ساروج‌پارس اگر از آجر نباشد از لحاظ انرژی هم مصرف بالایی خواهد داشت. با وجود فوایدی که آجر دارد ولی در شهر کرمان، نمای آلومینیوم و شیشه رواج دارد و جزو جلوه‌های کاذب این شهر است و چون فضای شهر کرمان مبتذل است، می‌طلبد که ساختمانی مثل برج‌العرب با آن فرم و نما اینجا ساخته شود و می‌طلبد که شماره دو آن در کنار بازار ساخته شود. من اما حرفم این است که در ساروج‌پارس نگذاریم این اتفاقات تکرار شود. نمای موقر و اصیل مطابق اقلیم و پیشینه‌ی کرمان، آجر است.

دربارهی کاربری این پروژه چه نظری دارید؟ خیلیها میگویند بازار کرمان را متروکه میکند.

کاملا درست است. به نظر من، باید برِ خیابان تجاری، و خود محله، مثل گذشته‌ای که داشته، مسکونی می‌شد. اتفاقا در دانشگاه، یکی از سایت‌هایی که برای طراحی محله به دانشجویان می‌دادم همین گود خشت‌مال‌ها بود و در حد پروژه‌ی دانشجویی روی آن کار شد. اگر بخواهید به تاریخ شهر احترام بگذارید آنجا باید محله‌ای مسکونی باشد. حالا می‌شد بر خیابان تجاری باشد ولی محله هم باید زنده می‌شد. ما تجربه‌ی تلخ تبعات چنین پروژه‌هایی را در شهر داریم. خیابان شمال‌جنوبی که کشیده شد، کل «بازار عزیز» مکیده شد و ببینید از آن بازار که من تاق‌ها و مغازه‌هایش را در یادم هست، چه چیز مانده؟ این خیابان می‌توانست بهتر از این، اجرا شود، تجربه‌ی دیگر ما، خیابان سام با آن عرض به موازات بازار قلعه‌محمود بود که بازار مذکور را متروکه کرد. این پروژه هم می‌تواند بازار کرمان را متروکه‌تر کند. حالا شاید گفته‌اند کاربری تجاری کنار بازار سنخیت عملکردی دارد ولی مردم پس از بهره‌برداری از این پروژه، دیگر سراغ بازار نمی‌روند و تجربه‌ی ما هم در کرمان، این را نشان می‌دهد. در این پروژه، باید وفادار به گذشته‌ی شهر می‌ماندند و آن را مسکونی و جداره‌ها را تجاری می‌کردند.

به نظرتان الان راهی برای اصلاح آن وجود دارد؟

هیچ راهی در واقعیت موجود ندارد. فقط ارائه‌ی آن را در نما می‌توانیم تلطیف کنیم. البته من در جریان مغز پروژه نیستم ولی چیزی که دارم می‌بینم اسکلت سرپا شده و کار تمام است. در همین حجم، تنها کاری می‌توانند بکنند این است که بخش‌هایی از آن را خالی بگذارند تا ‌ قدری از سنگینی و حجم آن  کاسته شود و لااقل مفهومی از حیاط مرکزی را تداعی کند. چنانچه از اول تا آخر مثل سیتی‌سنتر وکیل یک حجم صلب باشد فاجعه است و آیندگان درباره‌ی ما قضاوت می‌کنند که چه بلایی بر سر این شهر آوردیم.

آقای دکتر، ما زمینهای خالی و گود خشتمالهای دیگری هم در بافت تاریخی شهر کرمان داریم و من همیشه به این فکر میکنم که زمینه و ظرفیت برای اینکه خطای ساروجپارس تکرار شود وجود دارد. ضمن اینکه فرهنگ آن هم در کرمان هست. نظر شما چیست؟

بله. درست می‌گویید. ابتذال فرهنگی که در کرمان داریم، این زمینه را کاملا فراهم کرده است ولی چون دیگر پروژه‌ها مجاور بازار نیستند کسی آن‌ها را نمی‌بیند! همین ساختمان جدید استانداری و شهرداری نمونه‌ی دیگر آن است. اگر قائل به شهر به‌عنوان یک کل واجد ارزش هستیم به همه‌ی این اتفاقات باید بپردازیم ولی ساروج‌پارس، فقط چون چسبیده به بازار، حساس می‌شویم. کاملا حق با شماست. در بافت تاریخی بارها این اتفاقات افتاده و تکرار آن هم اصلا دور از انتظار نیست. نمونه‌ی دیگر آن، پارکینگ طبقاتی در خیابان فتحعلی‌شاهی است که می‌توانست موقرتر باشد. یا همین ساختمان اباصالح‌المهدی؛ مگر کنار آن یک گاراژ بسیار زیبا نبود؟ یا گاراژ پیرغیبی که روبه‌روی موزه‌ صنعتی هنوز هست، اگر این گاراژ، در هر شهری دیگری جز کرمان بود به‌عنوان یک پتانسیل نهفته و سرمایه‌ی ملی به آن می‌پرداختند و طا‌ق‌های آن را درست می‌کردند و بازار روز می‌شد. کارهایی که نه در فلورانس، بلکه در همین شهرهای دیگر ایران دارند انجام می‌دهند. موضوعی بین مرمت و شهرسازی وجود دارد با عنوان «میانه‌افزاها» که کارش طراحی با توجه به محتوای پیرامون آن است تا چیزی که از بین رفته دوباره به نوعی دوخت‌ودوز و باز زنده سازی شود. متاسفانه در کرمان مفاهیم شهر و معماری به چنان ابتذالی انجامیده، که اگر مثلا ساختمان آجری بسازید غریب به نظر می‌رسد.