به‌انگیزه گرامیداشت روز معلم؛

زمزمه‌ محبت‌ استاد شفیعی کدکنی

 

محمد لطیف‌کار – چند روز ‍پیش به مناسبت روز معلم، یک ویدیوی تصویری کوتاه از صحبت‌های استاد و معلم گرانقدر ادبیات، دکتر شفیعی کدکنی در فضای مجازی منتشر شد که شگفت‌آور و غرورآفرین بود. این استاد گرانقدر در این ویدیو خطاب به دانشجویان می‌گوید: «خیلی سرم شلوغ است بچه‌ها، شما واقعا باورتان نمی‌شود، من خجالت می‌کشم این‌که می‌بینم شما این‌جور روی زمین نشستید، با این عشق و علاقه، وگرنه من تعهدی ندارم که بیام درس بدهم، من ۵۰ سال، الان پنجاه و یکمین سالی‌ست که من در این دانشگاه درس می‌دهم، ۳۰ سال پیش می‌بایست من بازنشست بشوم، ۲۵ سال، ولی این عشق و علاقه‌ی شماها من را خجالت‌زده می‌کند می‌آیم این‌جا، وگرنه من خیلی سرم شلوغ است عمری هم از من دیگر باقی نمانده من خیلی کار ناتمام دارم، باورتان نمی‌شود، با این همه من با کمال عشق و علاقه می‌آیم این‌جا».

باید معلمی کرده باشی تا بدانی جذب شاگردان به کلاس درس کار سهل و آسانی نیست. استادانی که دانشجوها را چنان شیفته‌ی کلاس درس خود می‌کنند که دانشجوها حاضر می‌شوند حتی روی زمین بنشینند اما کلاس را ترک نکنند، مهره‌ی مار ندارند؛ به جای آن با جادوی اخلاق و سواد، و روش تدریس خوب و مهربانی، ‍پذیرای شاگردان خود هستند.

چندی ‍پیش خبرگزاری ایسنا تصویری از کلاس درس دکتر شفیعی‌کدکنی منتشرکرد که نشان می‌داد به اندازه‌ی دو برابر ظرفیت واقعی کلاس این استاد فرزانه، دانشجوها حضور داشتند تا به کلام او گوش جان بسپارند.

بجز دکتر شفیعی دو تجربه‌ی دیگر هم در ذهن دارم. در دوره‌ی دانشجویی‌ام شاهد بودم کلاس «تاریخ جامعه‌شناسی» دکتر «پرویز پیران» در سالن بزرگ دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزارمی‌شد. یادم هست وقتی این کلاس دایر می‌شد، سایر کلاس‌های دانشکده به طرز محسوسی غایب داشتند!

تجربه‌ی دیگرم مربوط به سال نود و چهار است. استاد «آیدین آغداشلو» نقاش و پژوهشگر تاریخ هنر، در دانشگاه باهنر کرمان سخنرانی داشت. آن روز جمع زیادی از دانشجوها ناچار شدند پشت درهای بسته‌ی کلاس بایستند تا صدای او را بشنوند؛ و کلاس درس استاد جای نفس کشیدن نداشت.

حالا تجربه‌ی این سه استاد را مقایسه کنید با برخی از استادان و معلمان که به ضرب لیست حضور و غیاب، بچه‌ها را سرکلاس نگه می‌دارند. آشکار است وقتی «استاد» حرفی برای گفتن دارد؛ تنها نمی‌ماند.

چون صحبت از ستایش و تمجید از معلمان و استادان عالی‌مقام شد، بد نیست این را هم اضافه کنم، داوری منصافه آن است همه‌ی کسانی که جامه‌ی استادی و معلمی به تن دارند را، از همه نظر باهم برابر ندانیم. این نکته را همچنین از آن جهت تاکید کردم که معتقدم جامعه‌ی ما به سنت گذشته، باید برای تکریم معلمان ارزشمندش همواره جایگاه والایی در نظر بگیرد، تا این شغل و حرفه‌ی کم‌نظیر، همانند این روزها در برخی موارد، در اندازه‌ی یک ا‍پلیکیشن و نرم‌افزار – و یا فایل صوتی و تصویری –  برای رواج گسترده‌تر مدرک‌گرایی تنزل ‍پیدا نکند!