نگاه سرد به مخاطرات خبرنگاری

 

محمد لطیف‌کار: هفته‌ی گذشته عکاس خبرگزاری ایسنا به‌خاطر این‌که یک مجموعه عکس از وضعیت نابهنجار میدان مشتاقیه‌ی کرمان منتشر کرده بود، توسط افرادی در همین میدان مضروب شد. فعلا به واکنش‌هایی که این اتفاق برانگیخت و این‌که حق خبرنگار پرتلاش و کاربلد، این نبود که مورد اهانت قرار بگیرد، کاری ندارم، به ویژه آن‌که می‌دانم نه او، و نه هیچ خبرنگار دیگری خصومت شخصی با معتادان و آن هم از نوع متجاهرش ندارند و صرفا نسبت به آن‌ها دل‌سوزی دارند. به عنوان تجربه‌ی شخصی می‌گویم؛ روز بعد از ماجرا با این عکاس فهیم تماس تلفنی گرفتم، برایم نوشتند: «در مورد من کاری نکنید، من شکایتی ندارم. فقط برای میدان مشتاق پیگیری داشته باشید. ممنونم از توجهتان».
حالا که در آستانه‌ی روزخبرنگار هستیم، از این بابت می‌خواهم به کار خبرنگاری و مخاطرات آن اشاره‌ای بکنم، و به نوبه‌ی خود تاکید کنم که خبرنگاران در مواجهه با سوژه‌های اجتماعی، نوعا چه رویکردی دارند.

جان کلام این است؛ اگر به عنوان یک خبرنگار در انجام وظیفه‌‌ی حرفه‌ایم از دست اراذل و اوباش یا معتادان متجاهر کتک بخورم دلخور نمی‌شوم. با این که می‌دانم به‌خاطر آن‌ها گزارش‌ام را نوشته‌ یا عکس‌ام را گرفته‌ام، باز هم دل‌خور نمی‌شوم! چون می‌دانم آن‌‌ها خود قربانی شرایط اعتیادشان هستند، و نمی‌توانند اهمیت کار من را در طولانی‌ مدت درک کنند. صادقانه می‌گویم از اهانت و تندی آن‌ها نمی‌رنجم، چون کار من آگاهی‌بخشی است. آن‌ها اگرچه به حسب ظاهر، مانع کارم می‌شوند اما من این را به خوبی درک می‌کنم آن‌ها خودشان هم قربانی این ناآگاهی و شرایط دردناک هستند.

با این‌حال، مقصودم این نیست که نهادهای مسئول و ذیربط در مقابل اهانتی که بر من رفته یا می‌رود سرد و خاموش بنشینند. وقتی بساط بی‌نظمی و اعتیاد در مرکز استان تا مهم‌ترین میدان‌های تاریخی و فرهنگی شهر کرمان کشیده می‌شود، و در این مناطق علاوه بر شهروندان عادی، گردشگران داخلی و خارجی در این مناطق تردد می‌کنند، قبول بفرمایید من به عنوان خبرنگار نمی‌توانم خاموش باشم و نام با عظمت کرمان خدشه‌دار شود.

مسلما این را هم خوب می‌دانم که خبرنگار و رسانه، نه مسئول این وضعیت نابهنجار است و نه قدرت اجرایی برای رفع این شرایط را دارد؛ و هیچ مداخله‌ی مستقیمی هم در ایجاد یا سالم‌سازی محیط اجتماعی ندارد. وظیفه‌ی ذاتی و قانونی خبرنگار صرفا نظارتی و آگاهی‌بخشی است. در واقع، همین وظیفه است که در جریان کنش‌های اجتماعی معمول جامعه، تبدیل به یک مطالبه‌ی به‌حق و قانونی می‌شود. به دنبال آن، دستگاه‌های اجرایی برنامه‌ریز و حمایت‌رسان، و نیز نهادهای نظارتی و مسئول امنیت، با ابزارهای قانونی خود، در صدد رفع مشکلات برمی‌آیند.

مقصودم این است که بدانیم خبرنگارها و نظام رسانه‌ای در کجای این معادله‌ی ناهنجاری‌های اجتماعی ایستاده‌اند. رسانه‌ها در حقیقت پیوست فرهنگی تمام تلاش‌هایی هستند که برای تحقق یک جامعه‌ی سالم به مردم و نهادهای ذیربط یاری می‌رسانند. برای همین است که خبرنگاران نوعا اگر از معتاد مجاهری اهانت ببینند یا بشنوند، رنجیدگی عمیقی پیدا نمی‌کنند، اما اگر همین خبرنگاران در جریان انجام وظیفه‌ی حرفه‌ایشان از سوی نهادهای ذیربط با رفع آسیب‌های اجتماعی حمایت نشوند، به شدت رنجیده خاطر می‌شوند.

این را از آن جهت می‌گویم که نهادی مثل استانداری و فرمانداری که با نگاه کلان‌نگر خود درصدد رفع مشکلات اجتماعی هستند، به جایگاه خبرنگاران عنایت ویژه داشته باشند؛ در این‌گونه مواقع منتظر ننشینند تا به موضوع اهانت به خبرنگاران یا رسانه‌ها به مثابه یک مشکل شخصی رسیدگی کنند. کتک زدن خبرنگار قطعا یک امر فردی و دعوای شخصی نیست؛ یک امر اجتماعی است، که اگر نسبت به آن بی‌اعتنایی نشان دهیم، در طولانی مدت می‌تواند به یک مسئله‌ی اجتماعی تبدیل شود.