خبرنگاران در هجوم اخبار دردناک کرونا

پروین میرزاحسینی*: «من روزنامه‌نگاری را انتخاب نکردم، این روزنامه‌نگاری بود که من را انتخاب کرد. این یک واقعیت است، بی‌هیچ تعارفی. شاید بسیاری از دوستان و همکاران من که سال‌هاست در عرصه‌ی رسانه فعالیت می‌کنند و از افراد موفق این حوزه هستند هم هیچ‌گاه با هدف این‌که روزی خبرنگار شوند در دانشگاه تحصیل نکردند و یا خبرنگاری، رویای کودکی‌شان نبوده است.

اهل نوشتن و قلم زدن بودم، گاهی چند بیت شعر، گاهی دل‌نوشته و یا درست کردن روزنامه‌ دیواری‌ای که رویدادهای طول هفته را بازگو می‌کرد. به روزنامه خواندن هم علاقه‌ی عجیبی داشتم. هر روز عصر که پدرم با چند روزنامه وارد خانه می‌شد ساعت‌ها غرق خواندن خبرهای مختلف می‌شدم، اما هیچ‌وقت به خاطرم هم نمی‌رسید که روزی خبرنگار شوم. خیلی اتفاقی وارد این عرصه شدم و خیلی زود هم عاشق این حرفه!

خبرنگاری شاید متنوع‌ترین و به‌روزترین شغل دنیا باشد. نمی‌توان خود را محدود به زمان و مکان کرد و یا از حوزه‌ای جدا شد. همه چیز به هم ربط دارد. ناچاری همان‌قدر که از سیاست می‌دانی، اقتصاد و جامعه را هم بشناسی و کمی هم درباره‌ی ورزش بدانی. از فرهنگ هم نباید غافل شوی.

خبرنگاری، جاذبه‌ی عجیبی دارد. پا به عرصه‌اش که بگذاری آن قدر درگیرش می‌شوی که دل کندن از آن سخت می‌شود. البته کار سخت و دشواری است که اگر وسواس داشته باشی، سخت‌تر هم می‌شود.

در هر شغلی که فعالیت کنی، چه بخواهی و چه نخواهی بر زندگی‌ات تاثیر می‌گذارد و شرایط جامعه و محیط می‌تواند تاثیر آن را خاص‌تر کند و بعد، آن‌چه موضوع را دقیق‌تر می‌کند، روحیه‌ی هر فرد است. مهم است که تاب‌آوری‌ات در مقابل ناملایمات تا چه اندازه است.

روزنامه‌نگاری به نظر من بیش‌ترین تاثیر را از حوادث، اتفاقات و جامعه می‌گیرد. رویدادهای تلخ و شیرین، سیاسی و اجتماعی، و تلاطم‌های اقتصادی، تاثیر مستقیم بر این شغل دارد.

بعد از سال‌ها فعالیت در حوزه‌ی روزنامه‌نگاری، متوجه شدم برای این کار ساخته نشده‌ام. روحیه‌ی من با این‌همه فراز و فرود همخوانی نداشت و دلبستگی و حساسیت وسواس‌گونه به خانواده‌ام سبب شد درست در نیمه‌ی راهی که تاکنون پیمودم، از ادامه‌ی مسیر منصرف شوم و چند ماهی هم دست از کار بکشم اما چیزی مثل خوره به جانم افتاده بود. فکر می‌کردم از یک مرکز، به حاشیه‌ای دور پرتاب شده‌ام و برای همین باز هم برگشتم.

این روزها که شیوع کرونا و خبرهای بد آن، همه‌ی ما را احاطه کرده؛ اگر این را حمل بر خودستایی نگذارید، باید بگویم بعد از کادر درمان، این خبرنگاران هستند که روزهای سختی را سپری می‌کنند. هر روز در هجوم اخبار بد و دردناکی هستی که چاره‌ای جز تحمل کردنش نداری و گاه رنج کشیدن از این‌که شاید تو رسالتت را به درستی انجام نداده‌ای و مردم را به خوبی آگاه نکرده‌ای، سوهان روحت می‌شود.

می‌دانم همه خبرها را دنبال می‌کنند، اما در ساعت مشخص و یا با خواندن تیترهای کوتاهی که بدانند دنیا دست کیست. اما خبرنگار باید در بطن خبر نفوذ کند، با دقت موضوع را پیگیری کند و اگر جایی نیاز به روشنگری دارد سرعت عمل به خرج دهد تا مبادا خبری و مطلبی که می‌تواند راه درست را به کسی نشان دهد، دیر منتشر شود و یا ابتر و ناقص به دست مخاطب برسد.

اگرچه انتشار گزارش‌هایی که بعدها تاثیر آن را در محیط اطراف خود می‌بینی روحیه‌ات را تا مدت‌ها شارژ می‌کند اما هنوز هم معتقدم از نظر روحی برای این کار ساخته نشده‌ام. شاید هم زیادی نازک‌نارنجی باشم ولی هرچه باشد، روزنامه‌نگاری را دوست دارم. عمیقا».

*خبرنگار استقامت و فردای کرمان