محمد اسلامی، عکاس و فیلمساز در گفت‌وگو با فردای‌کرمان:

با ترس و دلهره سراغ دوربینم می‌روم

فردای‌کرمان – مینا قاسمی: حالا هفت ماه از روزهای کرونایی می‌گذرد و هنوز هم «قرنطینه»، علی‌رغم به جریان افتادن زندگی و کار، همچنان معنای خود را حفظ کرده است و برای بسیاری، برگشتن به عادات گذشته با وهم و ترس همراه است.با محمد اسلامی، عکاس و فیلمساز که درباره‌ی روزهای قرنطینه‌اش گفت‌وگو کردم، گفت که دلش لک زده برای تماشای یک تئاترِ روی صحنه، یا تماشای یک فیلمِ روی پرده؛ ولی اگر حتی همین الان هم فرصت تئاتر رفتن برای او مهیا شود، دیگر امنیت روانی گذشته با او نیست که بتواند با لذت در سالنِ سینما یا تئاتر، به تماشای آثار هنری بنشیند. او گفت که در روزهای قرنطینه با سرگرم‌کردن خود، اجازه‌ی کلافه‌شدن به خود نمی‌داده که در این مسیر دوربین عکاسی‌اش نیز با او بوده است:«در آن روزهای سخت، وقتی که دیگر هیچ‌کاری برای انجام دادن نداشتم، وقتی که زندگی‌ام به لحاظ اقتصادی در خطر بود و وقتی که من هم مثل هزاران نفر دیگر خانه‌نشین شده بودم، دوربینم را برمی‌داشتم و به میدان گنجعلیخان و یخدان مویدی می‌رفتم و عکس می‌انداختم. اما چه عکسی؟ وقتی دست‌های آدم، خود به محلی برای تهدید بدل می‌شوند، دیگر حتی به سراغ دوربین رفتن هم برایم ترس و وهم به همراه دارد».

مدت ۹ ماه هیچ سفارش کاری نداشتم

او گفت: «روزهای اولی که کرونا آمده بود و قرنطینه شدیدا اعمال می‌شد، فقط برای خریدهای خیلی خیلی ضروری (مثلا خرید مایحتاج خانه) مجبور بودم بیرون بروم. خوبی آن روزها هم این بود که عید بود و می‌شد در خانه ماند. اما زندگی به هرحال برای من، که نه کارمند هستم و نه درآمد ثابتی دارم و از راه سفارش کار گرفتن زندگی‌ام می‌گذرد، خیلی سخت بود. برای سفارش‌دهنده‌ها دیگر عکس گرفتن اولویت نبود. کارخانه‌ها برایشان مواد بهداشتی خریدن بیشتر اهمیت داشت تا عکاسی از کارخانه. من هم تا همین یکی، دو هفته پیش، به مدت ۹ ماه هیچ سفارش کاری نداشتم و حقیقتا خودم را تا اینجا کشانده‌ام».

او افزود: «اما به هرحال خلوت کرونا، به من فرصتی داد تا بتوانم فیلم و سریال‌های بیشتری ببینم و کتاب‌های بیشتری بخوانم. اتفاقا همین چند لحظه پیش که با شما حرف بزنم، رفته بودم سریال ۲۴ را از مغازه‌ی ویدیو کلوپی بخرم و از امروز دیدن آن را شروع کنم چون شنیده‌ام تکنیک‌های فیلمسازی خیلی خوبی دارد. اما یک اتفاق خیلی جالب دیگری که در این دوران برایم رخ داد این بود که فرصت کردم فایل‌های عکس‌هایم که روی هم شده بود و فقط مکان و تاریخ داشت را بازبینی ‌کنم و در بین آنها به عکس‌هایی برخوردم که اصلا یادم نمی‌آید آنها را گرفته بودم! این، برایم یک تجربه‌ی بسیار جالب بود. کمی هم با ورزش خودم را سرگرم کردم. به هرحال انسان به همه‌چیز عادت می‌کند. این هم یکی از مقوله‌های زندگی است».

تجربۀ خوب کرونای تلخ

او در ادامه گفت که ورود ویروس کرونا امری غافلگیرکننده بود که باعث شد انسان بیشتر به درون خود رجوع کند: «شرایط کرونایی، در من واقعا تاثیر منفی نگذاشت چون مدام با امورات مختلف خودم را سرگرم می‌کردم و می‌دانم این دوره هم می‌گذرد. اما به هرحال شرایطی که این ویروس به وجود آورد، باعث شد کمی بیشتر فکر کنم. مثلا شما تا به حال شاید دقت نکرده بودید که یکی از مهم‌ترین داشته‌های یک انسان «دست‌هایش» است؛ ولی حالا همه‌ی ما از دست‌هایمان می‌ترسیم و از بسیاری چیزهایی که برایمان مهم شده بود با ترس برخورد می‌کنیم. خود من، همین الان وقتی می‌خواهم سراغ دوربینم بروم، با ترس و دلهره می‌روم چون مرتب لنزهایم را باید ضدعفونی‌ کنم، دوربینم را با احتیاط بردارم و حتی کامپیوترم هم برایم تهدید شده است. این‌ها همه مهم‌ترین داشته‌های من است که حالا برایم این‌قدر ترسناک شده‌اند. ولی خب، با این وجود،  وقتی که دیگر هیچ‌کاری برای انجام دادن ندارم، لاجرم دوربینم را برمی‌دارم و به میدان گنجعلیخان و یخدان مویدی می‌روم و عکس می‌اندازم. نمی‌توانم بگویم خیلی راحت می‌توانم به تفریح‌های دیگرم از جمله سینما رفتن و تئاتر تماشا کردن بپردازم چون دیگر آن امنیت خاطر با من نیست، ولی به طور کل این ویروس کرونای ریز که انسان را مقهور خود کرد، تجربه‌ی جالبی بود. در کنار تمام تلخ‌کامی‌هایش می‌توانم بگویم تجربه‌ی خوبی بود. به هرحال، حالا هم که دارد خبرهای خوشی از تولید واکسن می‌رسد و باید امیدوار باشیم».