دکتر گلچین، عضو هیات علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان:

هویتی به‌نام «شهر کرمان» روی زمین وجود ندارد!

*نگرانم جای خانه‌ تیمو چه می‌خواهند بسازند

 

گروه جامعه: دکتر حجت گلچین، کارشناس مرمت، پژوهشگر بناهای تاریخی و عضو هیات علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان اخیرا در یک گفت‌وگوی مفصل با «فردای‌کرمان» که به بهانه‌ی تخریب خانه تاریخی تیمو انجام شده، ضمن تشریح ارزش‌های این بنا، عملکرد دستگاه‌های مسئول، دانشگاه و فعالان مدنی در برابر هویتی به‌نام شهر کرمان را به چالش کشیده و با بیان اینکه کم‌کاری اداره کل میراث‌فرهنگی کرمان اصلا توجیه‌پذیر نیست، تصریح می‌کند که با تخریب‌های مستمری که دهه‌ها در کرمان رخ داده، در حال حاضر، دیگر هویتی به نام «شهر کرمان» اصلا روی زمین وجود ندارد و تنها کاری که می‌توان انجام داد این است که نگذاریم همان معدود داشته‌هایمان از بین برود.

متن کامل این گفت‌وگو در پایگاه خبری فردای‌کرمان به نشانی fardayekerman.ir در دسترس است. در ادامه، چکیده‌‌ای از این گفت‌وگو را می‌خوانید.

او در شرح ارزش‌های خانه تازه ویران‌شده‌ی تیمو، با بیان اینکه از دو منظر‌، یعنی ارزش‌های ناملموس فرهنگی – اجتماعی و ارزش‌های ملموس معماری و کالبدی می‌توان به این خانه پرداخت، می‌گوید: «از لحاظ معماری باید بگویم ما در گذشته، در کرمان ساختاری داشتیم که به آن «دولاب» می‌گفتیم. اصطلاحی که تنها در کرمان به‌کار می‌رود. دولاب، در واقع یک خانه‌ی اعیانی است که آبیاری باغ آن از طریق «گاوگرد» انجام می‌شده است».

او می‌افزاید: «برای اینکه تصویر بهتری از این خانه‌ها داشته باشید باید بگویم که در گذشته، غالب خانه‌های موجود در بافت فشرده و مسکونی شهر که مربوط به اقشار عادی جامعه بودند، وسعت چندانی نداشته و در آن‌ها معمولا یک حوض و یک چاه آب وجود داشته است. در این خانه‌ها، معمولا از طریق چرخ‌پا و با کمک «دَلو» آب را از چاه بیرون می‌کشیدند و به طریقی حوض منزل را آب می‌کرده اند. حوض‌ها هم مشرف به باغچه بود. از این آب حوض، برای مصارف خود از جمله شستن ظرف و لباس و حتی استحمام در تابستان استفاده می‌کردند و در نهایت، در دوره‌های زمانی خاصی، مثلا شاید ماهی یک‌بار، این آب را راهی باغچه می‌کردند. اما اگر مساحت خانه از حدی بزرگ‌تر و باغ بزرگ‌تر می‌شد با حوض و دلو و چرخ‌پا نمی‌شد آن را آبیاری کرد. چنین خانه‌هایی مثل باغ هرندی، گاوگرد داشتند».

وی توضیح می‌دهد: «گاوگرد چرخی بود که با نیروی یک گاو می‌چرخید و چرخ‌دنده‌ای داشت که با چرخ‌دنده‌ی دیگری درگیر می‌شد و با حرکت حیوان، حرکت دورانی افقی را به دوران عمودی تبدیل می‌کرد. دور چرخ‌دنده‌ی عمودی آن، دولابچه‌هایی کوچک، یعنی همان کوزه‌های سفالی به ریسمانی متصل بودند که وقتی ریسمان از دور چرخ به داخل چاه می‌رفت، این کوزه‌ها آب می‌شد و در یک چرخه‌ی تکرار شونده مرتبا پر و خالی می‌شدند و آب از چاه طی این فرایند بیرون کشیده می‌شد و در یک مسیری که به آن «زوک» می‌گفتند جاری و وارد استخری می‌شد. بعد از طریق استخر که مشرف به باغ بود، باغ آبیاری می‌شده است. چنین ساختاری اگر در خانه‌ای در کرمان بود به آن دولاب می‌گفتند. یعنی خانه‌باغی که باغ آن با گاوگرد آبیاری می‌شد».

گلچین با بیان اینکه از این نظر کرمان سرآمد شهرهای دیگر بود، ادامه می‌دهد: «مطابق با عکس‌های هوایی سال ۱۳۳۵ خورشیدی، به‌ویژه در حاشیه‌ی شهر قاجاری و در حوزه‌های پیرامونی شهر که عمدتا در دوره‌ی پهلوی اول توسعه یافته بودند، پر از دولاب بود».

او بیان می‌کند: «از جمله‌ی آن‌ها در خیابانی که بعد از انقلاب به  دادبین موسوم شده است، دولاب ژرژ تیمو وجود داشت. در این حوزه‌ها، مجموعه‌ای ارزشمند را به‌صورت کمربندی از باغ و دولاب در کرمان داشتیم که الان، شاید به تعداد انگشتان یک دست، آن هم مخروبه یا متروک از آن‌ها باقی مانده باشد». او تصریح می‌کند: «ما همه شیراز را به شهر باغ‌ها می‌شناسیم. البته که باغ‌های شیراز فانتزی خاصی دارند ولی کرمان هم می‌توانست این زون را نگاه بدارد و با عنوان دولاب‌ها، ارزش‌های خود را بنمایاند».

در بخش دیگری از این گفت‌وگو، گلچین با اشاره به ارزش‌های اجتماعی این خانه توضیح می‌دهد: «از کسانی که در حوزه‌ی فرش کرمان هستند در این‌باره بپرسید، خواهند گفت. خود من هم از آن‌ها شنیده‌ام که البته مکمل چیزهایی است که به واسطه‌ی کرمانی بودنم، از فرش و گذشته‌ی آن از پدر و مادرم شنیده بودم. تیمو علاوه بر اینکه بسیار ذی‌نفوذ و صاحب‌منصب در عرصه‌ی تولید فرش در کرمان بود در اقتصاد و بازاریابی فرش هم نقش بسیار مهمی داشت؛ به‌ویژه پسرش ژرژ در تسخیر بازارهای آمریکا و اروپا توسط قالی کرمان بسیار تاثیرگذار بوده است».

به گزارش استقامت، این خانه‌ی تاریخی که ثبت ملی نشده بود، در یک چشم برهم زدنی با خاک یکسان شد.

دکتر گلچین در گفت‌وگوی خود با فردای‌کرمان در پاسخ به سوالی درباره‌ی سهم میراث‌فرهنگی در این اتفاق و اتفاقات مشابه در کرمان می‌گوید: «همه‌ی ما البته واقفیم که اداره میراث‌فرهنگی کرمان چه‌قدر منفعل است و بخشی از این انفعال هم، به این برمی‌گردد که یا مطالبه‌ای از آن‌ها نبوده و یا اگر بوده، احساسی بوده و عمیق و منطقی نبوده است».

او می‌افزاید: «شما همین حالا، اگر وارد دانشگاه شهید باهنر و گروه مرمت و معماری و حتی فرش بشوید و از آن‌ها بپرسید که آیا خانه تیمو را می‌دانید کجاست؟ پاسخ مثبت نخواهید گرفت. خوب؛ میراث‌فرهنگی از چه کسانی تشکیل شده است؟ در بهترین حالت، کسانی که از همین دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اند. پس از این خانه و ارزش‌های آن چیزی نمی‌دانستند که اگر می‌دانستند باید حتی از حریم آن هم مراقبت می‌شد. من در خبرها خواندم که آقای شفیعی، معاون محترم میراث‌فرهنگی گفته بود که در این مورد با آن‌ها هماهنگی نشده و خانه ثبت هم نبوده است. اینکه می‌گویند ثبت نبوده عذر بدتر از گناه است، اینکه می‌گویند هماهنگ نشده بوده؛ بدیهی است اثری را که ثبت نشده مالک آن حق خود می‌داند بر اساس حقوق مالکیتش در مورد آن تصمیم بگیرد و دلیلی هم نمی‌بیند برای خراب کردن، با میراث‌فرهنگی هماهنگ کند».

این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: «من شرایط اقتصادی امروز و مشکلاتی که وجود دارد را می‌دانم اما وقتی کرمان را با بوشهر و یزد و بیرجند و بسیاری جاهای دیگر مقایسه می‌کنم، می‌بینم کم‌کاری و اهمال‌کاری میراث‌فرهنگی ما در ابعادی است که اصلا توجیه‌پذیر نیست. در کل اما، همه‌ی ما، جامعه و شهرداری و دستگاه‌ها در برابر چنین اتفاقاتی مسئول هستیم».

گلچین در ادامه‌ی این گفت‌وگو، درباره‌ی نقش شهرداری و شورای شهر کرمان در چنین اتفاقاتی می‌گوید: «من از شهرداری کرمان هیچ انتظاری نه داشته‌ام و نه خواهم داشت. برایم ثابت شده برداشت نهادهای بالادستی اعم از شهرداری و استانداری و راه و شهرسازی از مفهوم شهر و زیبایی‌شناسی شهر و مدنیت و شهروندی چیز دیگری است و از لحاظ شخصی، پذیرفته‌ام که شهرداری چنین مسائلی را نه درک کرده، نه می‌کند و نه می‌خواهد که درک کند».

عضو هیات علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان نقش دانشگاه را هم در ویرانی‌های شهر پررنگ دانسته و این‌گونه نظر می‌دهد: «دانشگاه هم رسالت خود را هیچ‌وقت انجام نداده است. باید تعارف را کنار گذاشت. دانشگاه تبدیل به یک بنگاه پرستیژسازی شده است. من دست جریانات ناب و اصیلی که در تربیت صادقانه‌ی دانشجویان و متخصصان آینده می‌کوشند را می‌بوسم اما جریاناتی هم داریم  که با عنوان استاد و دکتر، پرستیژی درست می‌کنند و به‌دنبال پست و پروژه می‌روند».

گلچین، در بخش‌های دیگری از سخنان خود، به صراحت اعلام می‌کند: «بنده از جایگاه یک کارشناس حوزه‌ی مرمت شهری و ابنیه تاریخی قبلا هم بارها گفته‌ام نه تنها بافت تاریخی بلکه چیزی به‌عنوان کرمان دیگر بر روی زمین وجود ندارد! این خیلی تلخ است ولی آخر مگر به یک نخِ راسته‌بازارِ مهجور و محصور بین خروارها ایرانیت و خرابه و آلومینیوم می‌توانیم بگوییم شهر تاریخی کرمان؟؟ بارها به دوستان معمار و شهرسازی که هنوز با این الفاظ بازی می‌کنند، عرض کرده‌ام که یک نگاه از «گوگل ارت» بیاندازید و ببینید چه داریم و چه داشتیم. ببینیم آیا اصلا می‌شود با شهری مثل یزد یا حتی بوشهر و بیرجند مقایسه‌اش کنیم؟؟». او اضافه می‌کند: «ما اغلب درباره‌ی شهر کرمان، در خیال و توهم به سر می‌بریم». و در عین‌حال می‌گوید: «اینکه می‌گویم انتظاری ندارم؛ اصلا مجوز دادن به شهرداری (برای بی‌توجهی و تخریب‌های بیش‌تر) نیست بلکه معتقدم به شهری مثل کرمان نباید نگاه متوهمانه و فانتزی داشت».

گلچین همچنین با نقد جریانات اعتراضی که به گفته‌ی وی برخاسته از یک آگاهی عمیق نیست، با اشاره به تخریب خانه‌تیمو می‌گوید: «دغدغه‌ی کسی مثل من از این به بعد شروع می‌شود. مدام از خودم می‌پرسم: جای خانه‌تیمو می‌خواهند چه بسازند؟ تکلیف خیابان دادبین چه می‌شود؟ کاج‌های این خیابان چه خواهند شد؟».

او اظهار می‌کند: «معمار و شهرساز و تصمیم‌ساز نباید فقط جلوی چشمش را ببیند. باید کل را ببیند. اگر یک زون را در شهر دیده بودند این خانه را هم به‌عنوان یک نقطه از آن زون می‌دیدند. خیابان دادبین و درختانش را هم می‌دیدند. تا چنین نگاهی به شهر نداشته باشیم نمی‌شود کاری کرد».

گلچین نجات کرمان را از عهده‌ی شهر و استان خارج دانسته و اعلام می‌کند: «نجات کرمان، نیاز به یک عزم ملی بلکه جهانی دارد».

او اضافه می‌کند: «در نبود خرد و آگاهی عمیق و نهاد مدنی و استراتژی درست و مبتنی بر معرفت معماری، نجات و احیاء شعار است و خروجی آن می‌شود تکرار گذشته».

برای آشنایی با دیدگاه‌های گلچین درباره‌ی شهر و این اتفاقات، مطالعه‌ی متن کامل این گفت‌وگو توصیه می‌شود در فردای‌کرمان به نشانی: fardayekerman.ir