بهیار بخش عفونی بیمارستان افضلی پور در گفت‌وگو با فردای کرمان:

کادر درمان دیگر انرژی‌ای ندارد

مردم ما را فراموش کرده‌اند 

 

پروین میرزاحسینی: این روزها بخش عفونی شلوغ‌ترین ایام خود را سپری می‌کند، تخت‌ها حتی برای چند ساعت هم از بیمارانی که عموما بدحال هستند خالی نمی‌شود. با وجود این‌که بخش‌های دیگر بیمارستان افضلی‌پور را نیز به بستری بیماران کرونایی اختصاص داده‌اند اما افزایش ابتلا و آمار بیمارانی که نیاز به بستری دارند، کار کادر درمان را چند برابر کرده و به گفته‌ی مکیه منصوری، بهیار بیمارستان افضلی‌پور، این روزها خستگی بر پرستاران و بهیاران غلبه کرده و دیگر مثل قبل انرژی ندارند، اما با این وجود سعی می‌کنند به بیماران قوت قلب بدهند و از آن‌ها به بهترین نحو مراقبت کنند.

خانم منصوری خودش هم به کرونا مبتلا شده و این بیماری را نسبتا سخت تجربه کرده است. آثار بیماری هنوز در بدنش وجود دارد و می‌گوید زمان کار گاهی دچار تنگی‌نفس می‌شود. او می‌گوید فکر می‌کنم مردم ما را فراموش کرده‌اند و دیگر برایشان مهم نیست که در چه شرایطی کار می‌کنیم و دیگر مثل قبل ما را همراهی نمی‌کنند، و الا مهمانی و مراسم برگزار نمی‌کردند و کمتر از خانه بیرون می‌آمدند.

گفت‌وگو با این بهیار بیمارستان افضلی‌پور را در ادامه بخوانید.

 

خانم منصوری چه مدت است که در بخش عفونی مشغول کار هستید؟

۹ سال است که بهیار بخش عفونی بیمارستان افضلی‌پور هستم، در واقع از همان ابتدا در بخش عفونی بودم.

 

در بیمارستان چه کارهایی به عنوان بهیار انجام می‌دهید؟

تمام کارهایی که یک پرستار انجام می‌دهد را انجام می‌دهم و فرق چندانی ندارد.

 

در شرایط فعلی ساعات کاری‌تان هم تغییر کرده است؟

بله. گاهی ممکن است شیفت ترکیبی داشته باشیم و ۱۲ ساعت کار کنیم. زمانی هم که شب‌‌کار باشیم از ساعت هفت‌ونیم عصر تا هفت‌ونیم صبح شیفت هستیم و زمانی که به خانه می‌رسیم ساعت از هشت هم گذشته است. زمانی که نیروها به دلیل استعلاجی در مرخصی باشند ساعت کاری ما هم اضافه می‌شود و شیفت‌ها فشرده‌تر می‌شود.

 

وقتی برای اولین بار در بیمارستان بیمار مبتلا به کرونا بستری کردید، حال و هوای بیمارستان و کادر درمان چگونه بود؟

آن زمان فقط بخش عفونی بحرانی بود و سایر بخش‌ها روال عادی خودشان را داشتند. کرونا بیماری ناشناخته‌ای بود و هیچ اطلاعی از آن نداشتیم. راه سرایت آن هم دقیق مشخص نبود، عده‌ای می‌گفتند این بیماری از راه هوا منتقل می‌شود و عده‌ای هم می‌گفتند از راه قطرات بینی و دهان قابل سرایت است. عدم آشنایی سبب می‌شد استرس و اضطراب داشته باشیم. بیشتر استرس‌مان هم برای این بود که بیماری را به خانواده‌هایمان منتقل کنیم و فرزندان‌مان مبتلا شوند. زیاد ترسی از بیمار شدن خودم نداشتم. اوایلی که بیماری آمده بود در بعضی وسایل با کمبود مواجه بودیم به عنوان مثال ماسکN95  نداشتیم و از ماسک معمولی استفاده می‌کردیم و یا مجبور بودیم از یک گان چندین دفعه استفاده کنیم.

یک روز که ماسک نبود تعدادی از همکاران ناراحت شده بودند و گفتند اگر این وضعیت ادامه داشته باشد انصراف می‌دهند اما من با خودم فکر کردم اگر به دلیل این شرایط، کار را رها کنم، شرمنده‌ی پدرم خواهم شد. (خانم منصوری فرزند شهید هستند) برای همین تصمیم گرفتم به هر قیمتی، چه امکانات باشد و چه نباشد، تا آخرین لحظه کارم را ادامه بدهم.

 

خودتان هم به کرونا مبتلا شدید؟

بله. هفدهم مهر‌ماه مبتلا شدم، خوشبختانه بستری نشدم و در خانه قرنطینه بودم اما خیلی اذیت شدم. بدن درد و تب و لرز خیلی آزارم داد.

 

چه کسی از شما پرستاری می‌کرد و فرزندان‌تان چه شرایطی داشتند؟

من سه فرزند دارم. زمانی که بیمار شدم، همسرم به اتفاق دختر و پسر کوچکم که کلاس ششم ابتدایی است به شهرستان رفتند و پسر بزرگم که دانشجو است در خانه با من ماند تا هم از من پرستاری کند و هم اگر شرایطم به گونه‌ای بود که به بیمارستان نیاز داشتم من را به بیمارستان برساند. خوشبختانه هیچ‌یک از اعضای خانوده‌ام مبتلا نشدند. بعد از اینکه دوره‌ی نقاهت من سپری شد فرزندانم برگشتند اما همچنان در خانه فاصله را رعایت می‌کنیم و زیاد به آ‌ن‌ها نزدیک نمی‌شوم.

 

وضعیت بیمارستان در حال حاضر با روزهای نخست شیوع بیماری چه تفاوتی دارد؟

بیمارانی که روزهای اول به بیمارستان مراجعه می‌کردند فکر می‌کردند چون به کرونا مبتلا شدند به آخر خط رسیده‌اند و فوت می‌کنند. کسانی که بیماری زمینه‌ای داشتند هم ترس‌شان چند برابر بود. آن زمان ما از نظر روحی خیلی خوب بودیم و به بیماران روحیه می‌دادیم. حفظ روحیه خیلی برای بیمار مهم است. به آن‌ها دلداری می‌دادیم که خوب می‌شوند و این خیلی تاثیر داشت. وقتی بیماری بهبود پیدا می‌کرد و از بیمارستان مرخص می‌شد ما هم از شادی آن‌ها خوشحال می‌شدیم. اما الان متاسفانه مردم رعایت نمی‌کنند. قبلا در بخش عفونی حداکثر ۱۵ بیمار بستری بود اما الان با وجود این‌که چندین بخش عفونی و آی‌سی‌یو در بیمارستان فعال شده‌اند، ظرفیت همه‌ی آن‌ها تکمیل است.

روزهای اول، بیماران همراهی نداشتند و تمام کارهای مربوط به آن‌ها را خودمان انجام می‌دادیم. آمار مبتلایان که بالا رفت دیگر امکان رسیدگی به همه‌ی بیماران برای ما وجود نداشت. بعضی بیماران بدحال بودند و ماسک اکسیژن‌شان را برمی‌داشتند و نیاز بود همراهی داشته باشند. وقتی ما از یک اتاق به اتاق دیگری می‌رفتیم از بیمار بی‌خبر بودیم و برای همین اجازه دادند بیماران همراه داشته باشند. اما متاسفانه برخی همراهان بیمار رعایت نمی‌کنند و عقیده دارند کرونا یک بیماری است که همه به آن مبتلا می‌شوند و تعدادی هم می‌گویند برخی از آشنایان و اقوام‌شان به کرونا مبتلا شده‌اند و خیلی زود خوب شدند.

 

معمولا بیماران کجا به کرونا مبتلا شدند؟

عده‌ای جشن تولد داشتند، بعضی‌ها در مهمانی مبتلا شده‌اند، عده‌ای کارمند اداره بودند که از طریق ارباب رجوعی که مبتلا به بیماری بوده درگیر کرونا شدند. مادربزرگ و پدربزرگ‌هایی هم داریم که می‌گویند از خانه بیرون نرفته‌اند اما از طریق فرزندان‌شان که برای سر زدن به آن‌ها رفته بودند مبتلا شده‌اند. متاسفانه عده‌ای با وجود این‌که از بیماری خود آگاهی دارند نه تنها رعایت نمی‌کنند بلکه بیرون هم می‌روند و این موضوع سبب می‌شود تعداد زیادی به کرونا مبتلا شوند.

 

کار در محیط پر خطر بیمارستان، روی زندگی شما چقدر تاثیر گذاشته است؟

زمانی که به خانه می‌رسم تمام لباس‌هایم را داخل سبد می‌ریزم و حتما دوش می‌گیرم. کنار بچه‌هایم نمی‌نشینم. جایی نمی‌رویم. نه مهمانی رفتیم و نه مهمانی دادیم. تا حد امکان رعایت می‌کنیم چون فکر می‌کنم در صورتی که رعایت نکنیم و دیگران به دلیل کارهای ما مبتلا شوند در حق آن‌ها ظلم کردیم.

 

شرایط روحی شما و همکارانتان در بیمارستان این روزها چگونه است؟

روحیه‌ی شادابی که اوایل داشتیم را نداریم. خستگی در چهره‌ی همه‌ی کادر درمان به چشم می‌خورد. به بیماران دلداری می‌دهیم و سعی می‌کنیم این خستگی را به بیماران منتقل نکنیم اما دیگر انرژی نداریم.

 

این روزها چه دعایی می‌کنید؟

دعا می‌کنم این کرونا تمام شود. مردم رعایت کنند و درک کنند. اوایل همه می‌گفتند کادر درمان را حمایت می‌کنیم اما انگار ما را فراموش کرده‌اند. دیگر کسی برایش مهم نیست پرستاران و کادر درمان در چه شرایطی کار می‌کنند. اگر مثل خانواده‌هایمان که نگران حال ما هستند، رعایت می‌کردند، مهمانی و دورهمی برگزار نمی‌کردند و کمتر از خانه بیرون می‌آمدند، آمار ابتلا بالا نمی‌رفت و کادر درمان می‌توانستند نفسی تازه کنند و با انرژی بیشتر کارشان را ادامه دهند. /پ