خاستگاه جنوبی منصور علیمرادی

محمد لطیف‌کار: نامزدی رمان «اوراد نیمروز» نوشته‌ی منصور علیمرادی توسط هیات داوران سیزدهمین جایزه جلال‌آل‌احمد، را به کرمانی‌ها و به‌طور ویژه‌ به اهالی جنوب کرمان تهنیت می‌گویم.

علیمرادی ردپای موفقیت‌هایش را به زیستن و تجربیات جنوبی‌اش نسبت می‌دهد. او مردادماه گذشته در یک برنامه‌ی لایو اینستاگرامی گفته بود: «من از یک فرآیند فرهنگی، تاریخی و اقلیمی می‌آیم و در سرزمین‌های شگفت کرانه‌ی هلیل تجربه‌ی زیست داشته‌ام. این سفرهای خود را به صورت توریستی آغاز نکردم که فقط بروم مواد خامی پیدا کنم برای نوشتن، نه. می‌رفتم تا بافت زندگیِ آن سرزمین‌ها را ثبت کنم. کارِ من ثبت فرهنگ شفاهی مردم بود، بعد از آن دیگر نتوانستم از این گنجینه‌ی ادبی در داستان‌هایم تاثیر نگیرم».

علیمرادی اگرچه با رمان‌های «تاریک ماه»، «شب جاهلان» و «اوراد نیمروز» در سال‌های اخیر به عنوان یک رمان‌نویس حرفه‌ای در سطح ملی صاحب شهرت شده است اما او در شعر، روزنامه‌نگاری و پژوهش فرهنگ عامه نیز توانایی چشمگیر خود را بارها به رخ کشیده است. او نویسنده‌ای است پرکار که با سبک و سیاق ویژه‌ای می‌نویسد.

نویسنده‌ی اوراد نیمروز همان کسی است که نویسنده و منتقد کرمانی، بلقیس سلیمانی اخیرا درباره‌ی او نوشته بود: «منصور علیمرادی به غنای زبانی داستان معاصر کمک کرد».

این نویسنده و منتقد ادبی در صفحه‌ی اینستاگرام خود با اشاره به زادگاه نویسنده‌ی «اوراد نیمروز» می‌نویسد: «منصور شاهزاده‌ای است که میراثی بس گرانبها به او رسیده است و الحق شایسته‌ی این میراث است، چون دارد به خوبی از آن بهره می‌برد».

سلیمانی که معتقد است علیمرادی از غنای فرهنگی زادگاهش جنوب کرمان برای تولید آثارش به خوبی بهره گرفته است در ادامه یادآور می‌شود: «من این اقبال را داشته‌ام که مثل یک مادر که بالیدن فرزندش را شاهد و ناظر است، رشد و بالندگی منصور را با نگرانی و در عین‌حال شادی و شعف دنبال کنم. او ما را، کرمان را، و ادبیات داستانی ایران را تا این‌جای کار، رو سفید کرده است».
او می‌افزاید: «اوراد نیمروز همان فضا و زبان آشنای آثار پیشین منصور را دارد، و البته داستانی پر کشش که پیوند خورده است به تاریخ و اسطوره».

در مورد علیمرادی و آثارش، حسن زعفرانی شاعر و منتقد ادبی نیز چندی پیش در روزنامه اعتماد نوشت: «علیمرادی با تجربه زیستی متفاوت و خلق فضای متنوع و بکر جنوب کرمان، آدم‌هایی را به عرصه‌ی داستان می‌آورد که یکسره، رنگ و بوی دیگر دارند؛ با پیشه و پوشاک و زبان و رفتار غریب، گویی از جهانی دیگر آمده‌اند. صدایی تازه از حنجره‌ای زخمی که آوازشان در برهوتی خوفناک با ساز علیمرادی، به درستی کوک شده است».

او با اشاره به اهمیت ویژگی مکان و فضا در داستان‌های علیمرادی ادامه می‌دهد: «بیابان‌ها و کوهستان‌های جنوب کرمان، چنان در سرشت و رفتار شخصیت‌های داستان تنیده می‌شود که خود به کاراکتری مستقل و باهویت تبدیل می‌شوند و ساختار داستان‌ها را بی‌آن‌که به چشم بیاید به اثری مدرن مبدل می‌کنند. در واقع مکان نه تنها بستری برای رویدادهای داستان، که خود عنصری کنش‌مند است و در شکل‌گیری حوادث نقش اثرگذاری دارد».

این منتقد ادبیات، ضمن تاکید بر ویژگی‌ ممتاز زبانی رمان‌های علیمرادی خاطرنشان می‌کند: «نثر علیمرادی، پرصلابت، با طراوت و جاندار است. صلابت زبانش را مدیون نثر کلاسیک ادبیات ایران، به خصوص بیهقی است. اما طراوت و تازگی زبانش ریشه در زبان اهالی جنوب کرمان دارد».