داستان‌‌خوانی جلال آل احمد بعد از دههها به گوش رسید

تنها صدا است که میماند

رضا شمسی-  چهارشنبه‌ی گذشته مورخ ۲۴ شهریور ماه سال جاری بخش‌هایی از داستان بلند “نون و القلم” با صدای جلال آل احمد از سایت کتابخانه ملی قابل پخش و شنیدن شد.

بنا به اعلام رسمی روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، گویا با کمک رایزنی فرهنگی ایران در اتریش و ایران شناسان اتریشی، بخش‌هایی از داستان “نون و القلم” با صدای جلال آل احمد، کشف و در اختیار کتابخانه ملی قرار گرفته‌است.

همچنین این خبر حاکی از آن است که اخیرا و هم زمان با سالروز درگذشت جلال آل احمد نویسنده‌ی معاصر ایران و پدیدآورنده‌ی کتاب‌هایی چون “مدیر مدرسه”، “خسی در میقات”، “نون و القلم” و “غرب زدگی” فایلی از صدای این نویسنده پیدا شده و در اختیار کتابخانه ملی قرار گرفت.

بر اساس این خبر، در دهه ۶۰ میلادی، پزشکی اتریشی به نام اشتراوس که علاقه‌مند به صدا و ضبط صداهای مختلف بوده است، حرفه پزشکی خود را کنار گذاشته و به ضبط صداهای گوناگون در بسیاری از کشورها مانند ایران اقدام می‌نماید. او در ایران نیز صدای جلال آل احمد، سیمین دانشور و چند شخصیت دیگر را ضبط کرده است.

در همان خبر نوید داده شده که در آینده‌ای نزدیک، مجموعه‌ای از صد ساعت صدای آرشیو شده با کمک رایزنی فرهنگی ایران در اتریش از سیستم آنالوگ به دیجیتال تبدیل و در دسترس عموم قرار خواهد گرفت.

آنچه قابل توجه و باعث شعف وصف ناشدنی مشتاقانی از چند نسل است، این است که در حال حاضر بخش میانی از داستان “نون و القلم” روز ۲۴ شهریور ماه جاری یعنی شش روز بعد از ۴۷ امین سال درگذشت جلال آل احمد، آماده شده و روی سایت کتابخانه ملی قرار می گیرد.

جلال آل احمد، داستان‌نویس و مقاله‌نویسی برجسته‌ای بود که بر تعداد زیادی از نویسندگان هم نسل و بعد از خودش حکم مرشدی داشت یا لااقل بر آنها اتوریته‌ی زیادی داشت، اما معلوم نیست چرا هیچ‌کدام از آن همه دوست و مرید کسی به فکر این نیفتاد تا به او به عنوان یک وجود انسانی نگاه کند و مثلا صدایش را ضبط کند، یا فیلمی از او به یادگار بسازد و یا حتی عکس‌های متعددی از او بیندازد. در میان آن همه طرفدار هم‌وطن یک پزشک اتریشی ضبط صدای او را بر عهده گرفت و این لذت را برای نسل‌های بعد به ودیعه نهاد و یاداور شد: تنها صداست که می‌ماند.

شاید به این دلیل که در حوالی دهه‌ی چهل شمسی که فایل صدای آل‌آحمد در همان سال‌ها ضبط شده ضمیر جمعی جامعه‌ی روشنفکری ایران به نویسندگان و هنرمندان خود به عنوان یک انسان که صاحب زیست انسانی است، نمی‌نگریست و ترجیح می‌داد از او یک بت ذهنی بسازد و در ذهن اسطوره‌ساز خود نگه دارد.

به همین دلیل است که از هم‌نسلان جلال آنها که دهه‌ی هفتاد شمسی را از سر گذراندند، صاحب عکسی و فیلم مستندی و صدایی شدند. مثل شاملو یا گلشیری یا محمود دولت آبادی و علی اشرف درویشیان و رضا براهنی و … و آنها که پیش از عبور از نگاه اسطوره‌ساز به نگاه انسان‌محور، درگذشتند، تنها خاطره‌ای کوتاه در یک فیلم یا صدایی مخدوش یا عکسی نامعلوم از خود به جای گذاشتند. مثل خود جلال یا مهدی اخوان ثالث یا فروغ فرخزاد و …

شاید طنزی پنهان نیز در این خبر نهفته است؛ ما صدای نویسنده‌ی “غرب زدگی” را از خلال تلاش هنر دوستانه‌ی یک پزشک اتریشی و البته غربی می‌شنویم.