نگاهی به کتاب«پرواز به کرانههای فردا»؛ نوشته مهدی ایرانی؛

مهندسی معکوس در بازسازی اتوپیای ایرانی

مهدی محبی کرمانی – دستاوردهای تمدن امروز بشر محصول رویاهای گذشته‌ی انسان است. محصولی برآمده از آمال و آرزوهایی که در رویا شکل می‌گیرد، در خلاقیت ذهنی پرورده می‌شود، به علم و عقل و منطق تکامل پیدا می‌کند و به اراده و اهتمام در عمل محقق می‌شود. تمام داستان تمدن بشری همین است و فرق نمی‌کند که این رویا در افسانه‌ی پرواز کیکاووس باشد یا در رویین‌تنی اسفندیار و یا که در سفر پرندگان به دنبال اسطوره‌ی سیمرغ. و فرق نمی‌کند که این رویا در سفر جست‌وجوی کمال اخلاق انسانی در روایت «ارداویراف‌نامه» باشد یا «کمدی الهی دانته». و یا که به جست‌وجوی تحولی اجتماعی در حال و روز ملتی درمانده در «مسالک‌المحسنین» باشد یا کتاب احمد.

تاریخ ما به جز صدای چکاچک شمشیرهای خونریز از قلم فرزانگانی هم یاد می‌کند که به ایمان و باوری برّان‌تر از تیغه‌ی شمشیر و داغ‌تر از هرم گلوله، پای بر اصلاح جامعه و مردمان سرزمین‌شان فشرده‌اند و هم از این راه به حد تغییر اثر گذاشته‌اند. و چه بسا اثری ماندگارتر از زخم شمشیر! یکی رنج سفری سخت و طولانی را به جان می‌خرد، در اقصای جهان روزگارش سیر می‌کند و شرح این همه مرارت سفرنامه‌ی ناصر خسرو می‌شود. یکی در گوشه‌ و کنار ملکی محنت زده به شرح مصائب مردمش می‌پردازد و «سیاحت‌نامه‌ی ابم بیگ» می‌شود و یکی هم در سفری تمثیلی به زیارت خانه‌ی خدا می‌رود و در رویای کمال اخلاقی انسان سیر می‌کند که «مصباح‌الارواح» محمد بردسیری
می‌شود. سیر و سلوک سعدی و دیگر قله‌های شعر و ادب فارسی بماند. و حالا یکی آمده است بر بال سیمرغ نشسته و سی سال بعدتر از امروز به سیر سرزمینی می‌رود که امروز و آن روز، ما در آنیم و «پرواز به کرانه‌های فردا/ ایران ۱۴۲۵» می‌شود و این آخری، فقط از رویای پرواز باشکوه بر شانه‌های سیمرغ افسانه‌ای کاکل‌نقره‌ای با گردن بلند طلایی و امواج رنگین‌کمانی پر و بال نمی‌گوید! او سیمرغ را بهانه‌ای کرده است تا از چرایی وضع موجود من و شما و چگونگی تحول به فردایی در خور شان و منزلت یک ملت چند هزار ساله به زبانی عالمانه بگوید. زبانی که در آن شائبه‌ی حتی یک شعار نیست. متکی به عدد و رقم است و فردای رویایی تصویر شده آن‌قدر مستند و واقعی است که به‌رغم همه‌ی بیم و امیدهای شدن یا نشدنش دست یافتنی می‌نماید.

۲ «پرواز به کرانه‌های فردا/ ایران ۱۴۲۵» عنوان کتابی است که اخیرا نشر «فرزانه» منتشر کرده است. کتابی که همه‌چیزش کرمانی است. نویسنده‌‌اش مهندس مهدی ایرانی‌کرمانی، ناشرش علی‌اصغر مهرپرور کرمانی و طراح جلد آن هم «علی خسروی ‌مشیزی» هنرمند گرافیست همشهری ماست.

کتاب محصول یک دغدغه‌ی مسوولانه و عمیقا دلسوزانه‌ی یک ایرانیِ کرمانی است. پرواز به کرانه‌های فردا در ۳۴۰ صفحه و ۱۷ فصل نوشته شده است. نویسنده با شناختی عالمانه و قلمی روان کوشیده است تصویری از یک جامعه‌ی پیشرفته، آزاد، با مدیریتی عقلایی و مردمانی مسوول با فرهنگ شهروندی بالا را به نمایش بگذارد. تصویری از جامعه‌ای که در سال ۱۴۲۵ یعنی سی سال بعد می‌بیند. راوی بر بال سیمرغ به آینده می‌رود و خود را درون جامعه‌ای می‌بیند که همه چیز آن تفاوت‌های بسیاری ـ و بعضا باور نکردنی ـ با جامعه‌ی امروز کرمان و ایران دارد. او در خلال مشاهدات عینی و جلسات و مذاکرات حضوری خود با نهادها و مسوولین شهری، مقامات عالیرتبه‌ی مدیریتی و سازمان‌های مردم‌نهاد علمی و فرهنگی جریان این تحول همه‌جانبه را با مقایسه نسبت به وضع موجود تحلیل نموده، علل پیشرفت آن‌چنانی و غیر منتظره‌ی جامعه‌ی تحول یافته را واکاوی می‌کند. نتیجه‌ی امر در یک کلام عقلانیت حاکمان و اهتمام آنها به مجموعه‌ای از برنامه‌ریزی‌های علمی و عملیاتی توسعه است. برنامه‌هایی که طی آن دولت به مثابه‌ی نهاد مدیریتی جامعه با احترام به تمام آزادی‌های فردی و حقوق شهروندی و با حداقل دخالت اجرایی و تصدی‌گری مسیر توسعه را از طریق تربیت یک نسل مسوول، واقع‌بین، عالم به علوم روز و مهم‌تر از همه آزاد اندیش هموار می‌کند.

آنچه که در نگارش این کتاب به خوبی آشکار است تسلط راوی به شرایط موجود و آشنایی کامل وی با علل نابه‌سامانی‌های فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. کار درخشانی که مهندس ایرانی‌کرمانی در نگارش این کتاب کرده است به اعتقاد این قلم بهره‌گیری از روش مهندسی معکوس در بازخوانی مدینه‌ی فاضله‌ای است که قرن‌ها آرزوی همه‌ی اقوام و ملل بوده است. او فارغ از همه‌ی ایسم‌ها و ایدئولوژی‌ها، خودباوری و قابلیت‌های خلاقانه‌ی انسانی را به عنوان موتور توسعه به کار گرفته و با تاکید بر اصالت علم و فناوری شرایط و الزامات بهره‌گیری از این قابلیت‌ها را ارایه می‌کند.

۳ به خلاف همه‌ی روشنفکران، نگاه مهندس ایرانی نگاهی مصلحانه، خوش‌بینانه و خالی از هرگونه خشونت و پرخاشگری‌های معمول اپوزیسیونیستی است. «خواسته و آرزوی ما راحتی و آرامش، رفاه و احساس موفقیت و ارتقای جایگاه غرورآمیز هم‌وطنان‌مان در عرصه‌ی ملی و جهانی است. نگرش ما در این گزارش، خوش‌بینانه و سرشار از امید و شادخویی است که ما را به سوی ستایش از زندگی و زیبایی‌ها رهنمون می‌کند و هیچ‌گونه هم‌خوانی با بدبینی و ناامیدی و ذلت‌طلبی و مویه و مرثیه که ما را به سمت مرگ‌اندیشی و شکست و خودشکنی سوق می‌دهد ندارد. ناامیدی و یاس شگرد و اسلحه‌ی بدنهادان، دژکامان و افراط‌کاران است و ما با ژرفای وجود خود بر این باور استواریم که؛ چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد / من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک».

او در تلاش است که با وجود تمام انتقادات جدی و صریحی که به دولت و نظام مدیریت جامعه‌ی شهری دارد منصفانه مشکلات را صرفا ناشی از ضعف عملکرد مدیران ندانسته، قصور مردم و روشنفکران را نیز نادیده نگیرد. با این وجود تصریح می‌کند: «… شاید بزرگترین اصلاحی که صورت گرفت تحول در ساختار حکمرانی از یک سو و تغییر ساختار اقتصاد کشور از دیگر سو بود».

۴  تنها نقطه ضعفی که در این کتاب آشکارا دیده می‌شود و مولف نیز مسوولانه و شرافتمندانه به آن اشاره کرده است ناهماهنگی در مباحث مطرح شده در کتاب است. فصول «همجوشی هسته‌ای»، «انرژی‌های نو» و «فناوری نانو» به اعتبار پیچیدگی علمی مباحث موضوع بحث برای خواننده‌ی غیر متخصص تقریبا قابل درک نبوده و همین امر به یکدستی و زبان ساده و قابل درک کتاب لطمه می‌زند. شاید بهتر بود که این مباحث جداگانه و در قالب کتابی دیگر برای اهل آن نگاشته می‌شد که فرصت پرداخت دقیق‌تری هم به وجود می‌آمد. خواندن این کتاب را به  همه‌ی مدیران، دانشگاهیان، مسوولان شهری خاصه اهالی شورای شهر و مهم‌تر از همه دانشجویان عزیز و دیگر اقشار دلسوخته‌ی کرمانی توصیه نموده، آرزو می‌کنم کاش می‌شد که از سرمایه‌های انسانی گرانبهایی همچون مهندس ایرانی‌کرمانی در جاهایی موثرتر از مشاور یا هیات رییسه‌ی اتاق بازرگانی استفاده کرد. ایرانی‌ها حق زیادی بر گردن کرمانی‌ها دارند. و شناخته‌شده‌ترین آنها خدمات مرحوم دکتر میرزا علی‌خان ایرانی‌کرمانی است که سالها در ریاست بیمارستان نوریه و بیشتر به عنوان یک طبیب نامی ماندنی در تاریخ کرمان از خود به جا گذاشته است. از چنین پدری البته چنین پسری باید.

راستش آدم وقتی دانش و مسوولیت کسانی چون مهدی ایرانی‌کرمانی را با بسیاری از سران انتخابی و انتصابی قوم مقایسه می‌کند نمی‌تواند این رنج تاریخی را پنهان کند که چرا و چگونه است که ما هنوز یاد نگرفته‌ایم آدم‌ها را سر جای خودشان قرار
بدهیم.