به مناسبت موفقیت قیلم فروشنده در اسکار

غیبت کرمان در گفتمان فروشنده

رضا شمسی – بالاخره فروشنده اسکار گرفت و اصغر فرهادی هم دو اسکاره شد. پتانسیل این خبر  تا حدی بود که در عرض کمتر از یک نیمه روز  در سرتاسر مملکت منتشر شد و باعث شد افراد صاحب نظر درباره‌ی آن اظهار نظر کنند و دیدگاه‌های مختلف و متفاوت خود را بیان کنند و  در واقع با انجام این کار موجب ارتقای گفتمان سینمایی در کشور شدند. متاسفانه اما مشارکت کرمان در این میان به شدت کم بود. تاکیدم بر مشارکت در گفتمان سازی است. مخاطب محترم می‌داند که گفتمان به زبان ساده عبارت از مجموعه‌ی سخنان گفتاری و متن‌های مکتوبی است که درباره و در حول و حوش یک موضوع مشخص خلق می‌شود و شکل می‌گیرد. با این توضیح از همان لحظه‌ای که خبر موفقیت فروشنده در ایران منتشر شد، گفتمان سینمایی کشور دچار تحول شد. به عنوان مثال: عبارت دو اسکاری برای اولین بار در زبان فارسی رایج شد و به گوش گویشور زبان فارسی آشنا شد.

افرادی مانند دکتر رفیعی در دفاع از اصغر فرهادی و فیلم فروشنده به طرح مسایل سیاسی پرداختند و به همین بهانه نظرگاه سیاسی و اجتماعی خود را مطرح ساختند.

مسعود کیمیایی به عنوان یکی از پیشکسوتان و کارگردانان نام‌‌آشنای سینمای ایران، اصغر فرهادی را خطاب قرار داد و  سرگذشت نوستالژیک خود را برای این کارگردان دو اسکاری به اختصار بازگفت و سرآخر گفت که اصغر آقا اگر معرفت داری یکی از اسکارهایت را به من بده! امیرپوریا در متنی مستدل به دفاع از اصغر فرهادی پرداخت؛ در مقابلِ کسانی که فکر می‌کنند اسکار حق فرهادی نبوده و به خاطر لجبازی بزرگان اسکار با ترامپ بوده که اسکار به اصغر فرهادی رسیده است و در واقع جایزه‌ی این اسکار حق فیلم «تونی اردمن» و کارگردان آن «مارن آده» بوده‌است.

و مثال‌هایی از این دست فراوان است که هرکدام با انگیزه‌ی سخن گفتن و اظهار نظر پیرامون فیلم فروشنده گفته یا نوشته شد و به فربه‌تر شدن گفتمان سینمایی ایران کمک کرد. افق دید‌ و بینش‌ ما را وسعت بخشید، سقف مطالبات را بالا برد و چشم‌اندازهای سینمایی را با رویاپردازی آشتی داد.

و به راستی در این میان چرا حتی یک نفر از جامعه‌ی سینمایی کرمان، هیچ اظهار نظری نکرد؟ چرا هیچ کس هیچ مطالبه‌ای را طرح نکرد یا هیچ چشم‌اندازی را برای خودش متصور نشد؟ حداکثر در چند گروه مجازی در اندازه‌ی چند سطر کوتاه و خام درباره‌ی اصغر فرهادی و موفقیتش در اسکار صحبت شد که هیچ کدام واجد نقطه نظری تبیین شده و متفاوت نبود و تنها حاشیه‌ای بود بر آنچه دیگران گفته‌بودند.

آیا این مساله به خامی جامعه‌ی سینمایی کرمان دلالت دارد؟ یا حکایت از این دارد که جامعه‌ی فرهنگی و هنری کرمان هنوز مهارت بیان و طرح دیدگاه خود را ندارد و نمی‌تواند از فرصت‌هایی که در اختیار او قرار می‌گیرد استفاده کند؟

در این بین تنها یادداشتی از محسن جلال‌پور؛ رییس سابق اتاق بازرگانی ایران و کرمان و از فعالان اقتصادی، در گفتمان‌سازی حاصل از موفقیت فروشنده نقش داشت که شاهدی بر آرزوی نگارنده است.  جلال‌پور به عنوان یک فعال اقتصادی صاحب نظر فروشنده را به عنوان یک صادر کننده نمونه معرفی کرد و دلایل خود را توضیح داده و برشمرده‌است. و با این کار گوی سبقت را از جامعه‌ی فرهنگی و هنری کرمان ربوده و نشان داده که این جامعه نسبت به دور و بر خود و اخبار پیرامونی خود بی‌تفاوت و منفعل است و توان مشارکت فعال در گفتمان‌های هنری موجود در کشور را ندارد.

البته لازم می‌دانم عنوان کنم که این دیدگاه انتقادی من تنها معطوف به جامعه‌ی فیلم‌سازان و فعالان عرصه‌ی سینما در کرمان نیست و در بسیاری از رشته‌های دیگر هنری نیز وضع بر همین منوال است.