امیر پوریا هنر کیارستمی را در تماشاخانه پارس مرور کرد

آن کارگردان دوربین را به دست زندگی داد

مینا قاسمی – محفلی که در شب تولد کیارستمی، نخستین روز از تیرماه، در محل سینمای هتل پارس شکل گرفت، به مرور و تماشای انسانی گذشت که ما غیابش را با حضور و مرور فیلم‌هایش تحمل می‌کنیم. محفلی که به اداره‌ی امیر پوریا، و در امتداد افتتاح سینمای «هنر و تجربه» شکل گرفته بود.

به گفته‌ی پوریا این برنامه، با عنوان «هنر کیارستمی» نخستین بار در سال گذشته، دو روز مانده به دو ماه به فقدان کیارستمی، در تاریخ ۱۲ شهریور سال ۱۳۹۵ برگزار شد که هدف از برگزاری آن، مرور آنچه که ساختار و دنیای آثار و افکار کیارستمی را تشکیل می‌داد بود.

در محفل مذکور، قطعات متعدد فیلم‌هایی که درباره‌ی کیارستمی ساخته شده بود، بخش‌هایی از سخنان منتقدان مشهور جهانی و ملی در مورد وی، و بخش‌هایی از پشت‌صحنه‌های فیلم‌های او در مقابل دید عموم پخش شدو در قالب بخش‌های مختلف توسط پوریا گزارش شد.

همواره این را می‌دانیم که «واقعیت» همان چیزی است که در آثار کیارستمی خود را فریاد می‌زند. به طوری‌که پوریا می‌گوید:«کیارستمی عناصر را می‌چیند که به نظر بیاید چیده شده نیست و آن‌ها در اختیار می‌گیرد که به نظر بیاید جریان طبیعی خودش را دارد». اما در ادامه مساله اصلی در مورد آثار کیارستمی را واقعیت و میزان رخنه‌ کردن آن را در آثارش نمی‌بیند. بلکه نوعِ نگاهِ اوست که مورد بحث است. پوریا در این‌باره اذعان می‌کند:«کیارستمی، شیوه جدیدی برای نگاه به دنیا دارد.روشی از فیلم‌سازی که مستند و نیمه‌مستند است و در عین حال به نظر می‌رسد که رفتاری انتزاعی و خاص‌گرایانه در مقابل دوربین دارد. بنابراین در عناصر دست می‌برد. رنگ‌ها را کنترل می‌کند. زاویه دوربین حساب شده است و حتی گاهی اوقات می‌بینیم که فیلم‌های اخیرِ اونزدیک شده بودند به هنرهای تجسمی‌ای که در قالب سینما قاب گرفته می‌شوند».

شاید همین خصیصه‌ی ویژه است که پوریا را وا داشته که دست به چنین تشریحِ جانانه‌ای در مورد آثار کیارستمی بزند:«کیارستمی هیچ‌گاه چیزی ازخود سینما و از قواعد آن نمی‌گرفت؛ بلکه آن‌چه را که لازم داشت را از خودِ جهان و هستی می‌گرفت». در همین خصوص، پوریا در بخش دیگری از صحبت‌های خود، زمانی که می‌خواست بیان کند که بسیاری ازاتفاقاتِ طبیعی، به صورت تصادفی در فیلم‌های کیارستمی اتفاق می‌افتادند، گفت:«گاهی در فیلم‌های او اتفاق می‌افتاد که درست زمانی که او داشت در مورد موضوع خاصی صحبت می‌کرد، همان موقع آن اتفاق در حال وقوع بود و این کاملا تصادفی بود. انگار که عنان را دراختیار طبیعت می‌گذاشت و گویی طبیعت در اختیار او بود. به طوری‌که حتی گاهی پیش می‌آمد که حیوانات هم برای فیلم او نقش بازی می‌کردند!»

اما این نگاه منحصر به فرد کیارستمی، منحصر به فرد نمی‌شد اگر اون این چنین به فردیّت انسان اعتقاد نداشت. پوریا در صحبت‌های خود اشاره کرد که وقتی جمشید اکرمی، یکی از منتقدان معروف ایران از او پرسید که چرا در کارهای شما تک‌درخت بیشتر دیده می‌شود تا انبوه درخت‌ها؟ کیارستمی درباره ارزش بصری درخت توضیحی می‌دهد که آن را به ارزش فردیت انسان در مقابل اجتماع وصل می‌‌کند، که به نوعی نشان می‌دهد که چرا به هنر اجتماعی به آن معنای حزبی معتقد نبود. کیارستمی نیز، در یکی از مستندهای خود این را تصدیق کرده بود:«آدم‌ها وقتی دورِ هم جمع می‌شوند دیگر ارزش فردی‌شان از بین می‌رود و تبدیل می‌شوند به توده‌ای که برای منافع جمعی کنار هم جمع شده‌اند.»

این منتقد سینمایی و شارح سینما و فلسفه‌ی کیارستمی همچنین یکی از جلوه‌های ارزشی که کیارستمی برای فردیت انسان قائل بود را در شخصیت‌های فیلم‌هایش دانست که در نود درصد مواقع از نابازیگران برای ایفای نقش در فیلم‌های خود استفاده می‌کرد.آن‌گاه که هم‌سوگند با طبیعت و واقعیت، دست به آفرینش می‌زد.