کنارهگیری مبهم محمد جهانشاهی رییس پایگاه ثبت جهانی لوت
قطار استعفا به لوت رسید!
اسما پورزنگی آبادی – یک سال پیش، مثل همین روزها بود که ثبت جهانی بیابان لوت به خبر دست اول در استان کرمان و حتی ایران تبدیل شد. کرمان اکنون از لحاظ تعداد آثاری که در فهرست حمایتی یونسکو دارد مقام اول کشور را بهخود اختصاص داده و در بین همهی این آثار، از باغ شاهزادهی ماهان و ارگ بم گرفته تا روستای میمند و قناتهای جوپار و قاسمآباد و اکبرآباد؛ یک بیابان در کرمان جهانی کردهایم که از آن بهعنوان الماس بیابانهای دنیا یاد میکنند. یک پهنهی رازگونه و مرموز با هزاران معمای خفته در زمین و آسمانش.
یادم هست یک سال پیش، وقتی که اجلاس یونسکو آغاز و قرار شد پروندهی لوت مورد بررسی قرار گیرد و دربارهی آن رایگیری بشود، همان روز گفتوگویی با «محمد جهانشاهی» معاون گردشگری استان و مدیر پایگاه جهانی لوت در استان کرمان داشتم؛ گلایه داشت که چرا مردم و مقامات به این اتفاق بزرگ واکنشی نشان نمیدهند؟ او گفت: «متاسفانه مردم و مسوولین استان کرمان مسالهی ثبت جهانی شدن آثارمان را جدی نمیگیرند؛ طبیعی این بود که الان در استان برای ثبت لوت لحظهشماری میکردند و هیجان داشتند ولی متاسفانه این مسائل به این مهمی، در فضای عمومی جامعهی ما جایی ندارد و باید در یک فرصت مناسب آسیبشناسی و بررسی بشود».
نه آنموقع و نه اکنون که یک سال از جهانی شدن لوت میگذرد، در این فضای پر از سکوت و وهمآور کرمان هیچ تغییری ایجاد نشده و این بیاعتنایی در حدی است که در یک سالگی ثبت اولین اثر طبیعی ایران در یونسکو حتی یک شمع در کرانهی لوت به میمنت این رویداد روشن نشد؛ برپایی جشن تولد یک سالگی کمترین کاری بود باید انجام میشد که نشد.
منظورم این نیست که ۲۷ تیرماه باید طبق کلیشههای معمول دست به برگزاری آیینهای گرامیداشت و جشنهای بیمحتوایی میزدند که میهمانان خود را دستخالی راهی خانه میکنند؛ میخواهم عمق این بیاعتنایی و کممحلیها را با این تعبیر گوشزد کنم. برای لوت حتی زمانی که خبر ثبت جهانی آن رسید هم کسی شمعی روشن نکرد!
در این یک سال، حقش این بود سمینارها و همایشهای متعدد با موضوع لوت برگزار شود، وظیفه بود که در اولین قدم، این پهنهای که دل از جهانیان برده را به خود مردم منطقه معرفی کنند؛ مگر چهقدر کار و زحمت داشت برنامه بریزند و دستهدسته مردم مناطق مختلف استان را به لوت ببرند و نشانشان بدهند که وقتی از لوت و جهانی شدن آن حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟ مگر نه اینکه حفاظت از یک منطقه جز از مسیر آگاهی مردم نمیگذرد؟
اینها کمترین و سادهترین برنامههایی است که باید در این یک سال در لوت انجام میشد و نشد و صدها کار ضروری دیگر هم هست که بر زمین مانده و نه کسی خود را موظف به انجام آن میداند و نه کسی مطالبهای برای آن دارد. یعنی این بیابان اینقدر برای مقامات این استان کمارزش و کماهمیت است که اینطور از فرآیند توسعه و برنامهریزی و تبلیغات و آموزش و … دور نگهش داشتهاند؟ یک طرح جامع در این یک سال برای لوت ننوشتند، تکلیف مدیریت آن را مشخص نکردند، معلوم نشد منابعطبیعی و محیط زیست و میراث فرهنگی کدامشان متولی اصلی این پهنه هستند. حالا اینکه کرمان و خراسان و سیستانوبلوچستان هر سه بر سفرهی جهانی شدن لوت نشستهاند خود بحث مفصل جداگانهای است.
در نتیجهی چنین فضای خموده و کسالتباری است که در یک سالگی ثبت لوت، تنها رویداد مهم، میشود خبر استعفای مدیر پایگاه جهانی لوت در استان کرمان!
صبح پنجشنبهی گذشته، در تلگرام، پیامی دیدم که محمد جهانشاهی نوشته بود؛ «با کمال احترام و با آرزوی موفقیت بیشتر برای لوت و پایگاه میراث جهانی لوت، استعفای خویش را از مسوولیت پایگاه جهانی شهداد تقدیم جناب دکتر طالبیان، جناب آقای وفایی و همچنین دوست عزیزمان جناب دکتر مقصودی کردم که ادامهی این مسیر با تلاشهای دلسوزانهی دیگر عزیزان انجام پذیرد».
راستش را بخواهید من با خواندن این متن شوکه شدم. اولین سوالی به ذهنم رسید این بود که؛ چرا هر روز در گوشهای از این شهر کسی باید قلم و کاغذ بردارد و یک نامهی استعفا بنویسد؟
جهانشاهی در این متن توضیحات بیشتری هم داده است: « بیش از ۱۴ سال رفت و آمد در یکی از عزیزترین عرصههای طبیعت جهان، در بیابان لوت افتخار زیادی برای اینجانب به جای گذاشت. افتخار درک و ارتباط با یکی از آرامترین بخشهای سرزمینمان. لوت ساکت اما لبریز از هیاهو. روزگاری آرزوی رفتن به اعماق آن را داشتیم، روزگاری آرزوی معرفی آن را، روزگاری دیگر آرزوی ثبت آن در میراث ملیمان و آرزویی بزرگ برای ثبت جهانی آن. از پی این همه سالی که گذشت از ۲۰ بهمن ۱۳۸۲ که بعد از هشت ساعت کار، اولین تابلو بزرگ در دو راهی کرمان شهداد و در جادهی قدیم ماهان نصب شد، هر سال اتفاقات تازهای را تجربه کردیم؛ گاه تلخ و گاه شیرین. از گم شدن و پیدا شدنها تا تخریب و انفجار و جهانی شدن و…».
او ادامه داده است: «بخش زیادی از عمر حرفهای اینجانب در لوت گذشت و خاطرات فراوانش تا همیشه با من خواهد بود. با دوستانی بسیار عزیز و عاشق سرزمین با پهنههایی شگفت و لبریز سرود عاشقی. خیلی تلاش کردم و تنها هم نبودم اما مطمئن هستم که همیشه هم موفق نبودم. حالا لوت ثبت جهانی شده است، به قدر عافیت در کشور و جهان شناخته میشود، بخشی از لوتنشینان با تغییری جدی زندگیشان به رفتوآمدهای لوت گره خورده است و ساکنان لوت، صاحبان اصلی این میراث جهانی بیش از همیشه به محیط خود افتخار میکنند».
جهانشاهی در ادامهی این متن نوشته است: «پایگاه لوت با آرزوهای زیادی از دل یک الزام ایجاد شده و باید که بیشتر مورد توجه قرار گیرد. حالا آرزوی بزرگتری داریم و آن درک بیشتر و مناسبتر لوت است. دلسوزان واقعی لوت این روزها کم نیستند که هر یک تخصص و دانشی دارند که باید در یک مسیر به کار گرفته شوند. از راور تا فهرج؛ باید بیشتر و بیشتر نقش دوطرفه و متقابل جوامع محلی و طبیعت مورد توجه قرار گیرد. تهیه طرح جامع مدیریتی لوت باید مورد حمایت بیشتری قرار گیرد و تعامل بین سه استان تحت لوای پایگاه جهانی محسوستر باشد. کارهای زیادی مانده است و واقعا اعتراف میکنم که زحمات زیادی برای همهی عزیزان بهویژه مسوولین پایگاهها دارد. امروز یک بار دیگر از لطفی که خداوند مهربانیها به بنده داشت تا در این مسیر سهمی هر چند اندک داشته باشم سپاسگزاری میکنم؛ مثل همیشه قدردان همهی عزیزانی هستم که به بنده اعتماد داشتند و کمتر دست اینجانب را در انجام کارها بستند و عذر خواهی میکنم برای آن کارهایی که میشد و یا میتوانستم و انجام ندادم و کوتاهیهایی که بود؛ صنعت گردشگری در استان کرمان دامنه گستردهای دارد و تجربهدار یک دورهی تازه است که با همت بسیاری از مقامات ارشد استان، بخش خصوصی و مردم عزیزمان در حال شکلگیری است …».
وقتی این متن را دیدم، با آقای جهانشاهی تماس گرفتم. او حاضر نیست چیزی بیشتر از این متن را با رسانهها در میان بگذارد. چه شده است؟ یکی بیاید و بگوید در این شهر چه دارد میگذرد؟
باید منتظر نتیجهی این استعفا ماند؛ آیا جهانشاهی بهعنوان یکی از آگاهترین افراد آشنا به لوت و گردشگری در استان، در پایگاه میماند یا میرود؟ و اگر بماند، آیا این پایگاه میتواند در سال دوم جهانی شدن، تکانی به خود بدهد و جاندارتر و پر قدرتتر وارد شود؟ اصلا این پایگاه قدرت خود را برای ایجاد تاثیر و تحول از کجا میگیرد؟ چهکسی یا چه نهادی باید آن را حمایت کند تا قدرتمند بشود و چرا پایگاه طی یک سال گذشته نتوانست برای برآورده شدن آرزوهای فراوانی که از جهانی شدن این بیابان سحرانگیز داشتیم گامهای بلندی بردارد؟ و حالا که مدیر پایگاه استعفا میدهد؛ آیا طبق روال معمول استعفاها در کشور ما، درست است این کنارهگیری را هم نتیجهی سنگاندازی و کارشکنی و عدم حمایت و فشارهای سیاسی و عواملی از این دست دانست؟ یکی بیاید و بگوید چه خبر است.