به مناسبت ۱۴ مرداد سالروز پیروزی انقلاب مشروطیت
سهم جغرافیای کرمان را در تاریخ مشروطه پاسداری کنیم
رضا شمسی – هر سال که ۱۴ مرداد از راه میرسد، بیقرار میشوم. دلم میخواهد کاری بکنم، دلم میخواهد به هر نحوی که شده از حماسههای عصر بیداری و مشروطهخواهی نیاکان شریفام یادی به میان اندازم و خاطرهی کسانی را که بر سر این آرمان آزادیخواهانه؛ از جان مایه گذاشتند و خون دادند، زنده نگهدارم. اما از دست من چه کاری بر میآید، جز نوشتن! و به همین دلیل در این سالهای اخیر هربار در همین صفحه از مشروطه و درباره مشروطه نوشتهام و سعی کردهام خاطرهی مجاهدان کرمانی مشروطه را پاسداری کنم و سهم این جغرافیا را در این مقطع تاریخی لحاظ کنم. اگر چه سخت بر این باورم که مشروطیت یک جنبش ملی بود و برای آرمانهایی که دنبال میکرد، چشماندازی ملی متصور بود. و دقیقا به همین دلیل معتقد هستم که در این جنبش ملی همهی افراد کشور سهم داشتند و ما کرمانیها نیز به عنوان یک فرد ایرانی باید تاریخ خود را پیگیری نماییم. یعنی میخواهم تاکید کنم: هدفم به هیچ روی بلند آوازه کردن نام کرمان بیدلیل و سند و فخر فروختن به تاریخ این دیار قدیم و کهن نیست، بلکه آنچه میگویم به نیت شناخت از ضعفها و حرکت به سمت نوعی آسیبشناسی تاریخی و جامعهشناسانهی دیار کرمان است که دوست دارم وضعیتی بسامانتر و شایستهتر و توسعه یافتهتر ازآنچه اکنون دارد، داشته باشد.
به همین دلیل یکسال دربارهی وجود چهرههای مبرز و شخصیتهای مبارزی مانند شیخ احمد روحی و میرزا آقاخان کرمانی نوشتم که زمینه ساز آگاهیبخشی به مردم ایران شدند و برای روشنگری هموطنان خود در سطح ملی با مجاهدتهای قلمی و تلاشهای مدنی و سیاسی کوشیدند و دار و ندار و مال و منال و حتی جان شریف خود را بر سر آرمانهای عدالت طلبانه و آزادیخواهانهی خود گذاشتند و از این طریق زمینهساز بروز و رشد فرزندان خلفی مانند ناظمالاسلام و مجد الاسلام و افضلالملک و میرزا شهاب و … شدند که راه اسلاف خود را ادامه دادند.
سالی دیگر از منظر تاثیرگذاری و مشارکت کرمانیها در ایجاد و پیشبرد نهضت مشروطیت نوشتم که فارغ از ارزشگذاری، شلیک طپانچهی میرزا رضای کرمانی آغازگر آن است و اتفاقاتی نظیر فلک شدن آیتالله محمدرضا در کرمان و تبعیدش از شهر به رفسنجان و تلاشهای مطبوعاتی کسانی مانند ناظم الاسلام و مجد الاسلام در ادامهی همان تاثیرگذاری و مشارکت است.
باری؛ هر سالی از منظری و از زاویهای نوشتم و پارسال هم با گوشه چشمی به کتاب “روزگاری که گذشت” نوشته عبدالحسین صنعتی زاده به این منظر پرداختم که علاوه بر چهرههای سرشناس، گویا دیگر شهروندان و شخصیتهای گمنام و شریف کرمانی دیگری هم بودهاند که از جمله مجاهدان گمنام مشروطه بودهاند و جان بر سرآزادیخواهی گذاشتهاند و از همشهریان کنونی خودم پرسیدم: آیا هیچکس محمدحسن کفاش را به یاد دارد؟ آیا کسی از سرگذشت میرزا احمد واعظ خبر دارد؟ راستی قرائت خانهای که دانش سلطان بنا کرد در کدام محل واقع است که اگر خواستیم در کرمان مشروطهگردی کنیم برویم و محلش را ببینیم؟
نمیخواهم گلایه کنم و بگویم هر سال نوشتهام و کمتر امیدورا شدهام که پاسداشت یاد و خاطرهی نیاکان آزادیخواهمان برای فرزندان امروزهشان اهمیت چندانی داشته باشد. کما اینکه هیچ شاعری امروزه در کرمان در پی آن نیست که از فواد کرمانی، شاعر آزادیخواه و ضد استبداد برخاسته از مشروطیت یادی کند و قسعلیهذه.
خلاصه اینکه همهی اینها را گفتم که بگویم: بیایید حافظهی تاریخیمان را ترمیم کنیم. مشروطه خواهان انسانهای بزرگ و فرزندان دلیر این سرزمین بودند و کرمان هم در این مقطع تاریخی شکوهمند، نقش موثر و قابل اعتنایی داشته است. بیایید سهم جغرافیای کرمان را در تاریخ مشروطه پاس بداریم.