رضا ریاحیان؛ باستانشناس در گفتوگو با استقامت؛
رمز گشایی از قلعهدختر کرمان
اسما پورزنگی آبادی – در شرق شهر امروزی کرمان بر روی صخرهای طبیعی، بقایای دو قلعه به نامهای دختر(قلعهی کهنه) و اردشیر(قلعهی نو) خودنمایی میکند که آن را شناسنامهی شهر میدانند. قلعههایی که گفتن از آن، یکی از فصلهای جداییناپذیر کلام باستانشناسانی است که میخواهند دربارهی منطقهی کرمان چیزی بگویند. هرچند اطلاعاتی اندک ارایه میشود اما ای کاش تنها این باستانشناسان بودند که از این دو قلعه میگفتند! مردم کوچهوبازار میگویند، رسانهها میگویند، کتابهای تاریخ میگویند و مقامات هم! همین الان کافی است در اینترنت نام این دو قلعه را جستوجو کنید، اطلاعات متعدد و قصهها و افسانههایی دربارهی این مکان پیش رویتان خواهد بود که راهی برای راستیآزمایی آن هم ندارید؛ از آتشکدهی مهر گرفته تا …. هم خواندهاید و هم دیده و شنیدهاید. این دو تپهی باشکوه در دل و دامان خود گنجینههایی پر از رازهای سر به مهر نهفته دارد؛ کسی هم چندان ارادهی محکمی برای رمزگشایی از آن ندارد؛ وگرنه اکنون کار این قلعهها باید بهجایی میرسید که بارها وعدهاش را دادهاند؛ در ادبیات مقامات یکبار از ثبت جهانی آن میگویند باری دیگر از تحولی که این دو قلعه در اقتصاد کرمان ایجاد خواهد کرد، گاهی هم به ستایش، گفتهاند که قلعههای دختر و اردشیرِ امروز کرمان از آکروپولیس یونان (!) جذابترند. پشت این حرفها و وعدهها اما طرحهای نوشته و نانوشتهای هست که تاکنون به سرمنزل مقصود نرسیده. از سال ۸۳ پروندهی احیا و مرمت این قلعهها گشوده شده، هربار هم گفتیم چرا آن را بهجایی نمیرسانید؟ یا گفتند: پول نداریم و یا گفتند: طرح ملی است. ۲۰ ساله است و … گفتند و گذشتند. پروژهی احیا و مرمت قلعهها پس از بازنگری نهایی در سال ۸۵ به این سو توسط شهرداری کرمان همچنان در حال انجام است. شهرداری اطراف این تپهها را تملک میکند و میراث باید مرمت و باستانشناسی و احیا انجام بدهد. طی این سالها از عملیات باستانشناسی قلعهها هیچ خبری نبود تا اینکه سال ۹۵ مسعود سلطانیفر؛ رییس وقت سازمان میراث فرهنگی کشور به همراه استاندار کرمان خشتی را در این قلعه بر زمین گذاشتند و اعلام کردند که فعالیتهای باستانشناسی در این دو قلعه آغاز میشود. از آن زمان، یکسری مطالعات باستانشناسی در قلعهدختر کرمان شروع شد و نتایج ارزشمندی بهبار آورد که «رضا ریاحیان» در این گفتوگو از نویافتههای قلعهدختر میگوید. کاشیهای زرینفامِ زیبا. خوشرنگ و جذاب…
ریاحیان دکترای باستانشناسی دارد و کارمند اداره کل میراث فرهنگی استان کرمان است. سرپرستی هیات بررسی و شناسایی شهرستانهای رفسنجان، کهنوج و منظر فرهنگی روستای تاریخی میمند از سال ۸۲ تا ۸۷، عضویت در هیات کاوشهای باستانی تپههای کنار صندل جیرفت به سرپرستی دکتر یوسف مجید زاده به مدت پنج فصل از سال ۸۲ تا ۸۶، عضویت در هیات بررسی و شناسایی شهرستان بردسیر به سرپرستی دکتر علیرضا خسروزاده سالهای ۸۲ تا ۸۳ و عضویت در هیات بررسی و شناسایی شهرستان بافت به سرپرستی دکتر حسین توفیقیان در سال ۸۳ از جمله برخی فعالیتهایی است که او انجام داده است.
ریاحیان اکنون بهعنوان مسوول مطالعات باستانشناسی پروژهی مرمت و احیای قلعهدختر دربارهی نویافتههای این قلعه میگوید. این، اولینباری است که باستانشناسان از این قلعه اطلاعاتی بهدست میآورند.
آقای ریاحیان! ممکن است در ابتدا تاریخچهای از قلعههای تاریخی دختر و اردشیر ارایه بفرمایید؟ تقدم و تاخر این دو بنا چگونه است؟ اصلا کدام شان قلعهدختر است و کدامیکی اردشیر؟
یافتههایی که خودم در خصوص تاریخچهی این دو قلعه دارم در آینده با شما در میان خواهم گذاشت اما آنچه که در منابع دربارهی این دو قلعه آمده نشان میدهد قلعهدختر که به نام قلعهی کهنه از آن یاد شده، در زمان اشکانیان (احتمالا) و قلعه اردشیر در زمان ساسانیان احداث شده است. قلعهاردشیر در ارتفاع بلندتر و قلعهدختر در ارتفاع پایینتر ولی با وسعت زیادتر قرار گرفته است.
قلعهدختر حد فاصل چهارراه بهار و چهارراه روشندلان در جهت شمالشرقی – جنوبغربی قرار دارد. بر اساس منابع، این قلعه از دوران اشکانی (احتمالا) و ساسانی تا قاجاریه در دورههای خاصی مسکون بوده است.
این قلعه چه جایگاهی در تحولات اجتماعی و سیاسی کرمانِ آن زمان داشته است؟
اتفاقات مهمی در این قلعه رخ داده است. آنطور که در منابع تاریخی آمده، در زمان اشکانیان، حکومت بلاش در قلعهدختر وجود داشته، از زمان ساسانیان نیز از حملهی اردشیر به کرمان و ساخت قلعه اردشیر در مجاورت قلعهکهنه یاد شده است.
در دوران اسلامی، اولین حکومت در قلعه، مربوط به دوران سامانیان و حکومت محمد الیاس است. در این دوره اتفاقاتی از جمله تعمیر قلعه نو (اردشیر) و دیگر قلعههای اطراف، ایجاد خندق، تجدید حصار و تسخیر قلعه توسط یسع پسر محمد الیاس رخ داده است.
در زمان سلجوقیان اما بخشی از قلعه توسط ملکشاه تخریب شده؛ اسکان فرزندان خاندان قارود، تخریب یکی از برجهای آن (فیروزه) و محبوس شدن محمود شاه برادر طغرلشاه از جمله رخدادهای مهم این دوره است. در زمان قراختائیان که کرمان از جایگاه ویژهای برخوردار بوده نیز رویدادهایی در قلعهدختر اتفاق افتاده که میتوان به احداث راهی بین قلعه کوه (که محل دقیق آن مشخص نیست) و قلعه اردشیر، زندانی شدن جلالالدین توسط خواهر خود (ترکان خاتون) در قلعهدختر و تحصن و تصرف قلعه اندرون به وسیلهی پسر شجاعالدین در زمان حمله براق حاجب اشاره کرد.
حبس نظامالدوله در قلعه کوه و کشتن او در قلعهدختر نیز در زمان خوارزمشاهیان رخ داده و همچنین قتل پهلوان اسد، در زمان شاه شجاع در دورهی آلمظفر درون قلعه دختر صورت گرفته است.
پس از این، در دورهی قاجار، تصرف شهر و قلعه توسط آغا محمد خان قاجار، پر کردن چاه عمیق آن در زمان محمد اسماعیلخان وکیلالملک و دفن سید عباس از علمای کرمان بر فراز قلعه در دورهی حکومت عبدالحمید میرزا، از رویدادهای مهمی هستند که در منابع تاریخی به آن اشاره شده است.
با این توصیفات میتوان گفت قلعهدختر شهر کرمان از دوران تاریخی اشکانی (احتمالا)، ساسانی تا قاجاریه جایگاه مهمی در تحولات اجتماعی و سیاسی کرمان داشته و در هر دوره با توجه به قدرت حکمران، این قلعه نقش فعالی ایفا کرده است.
نویافتههای باستانشناسی در قلعه دختر که از فعالیتهای باستانشناسی اخیر بهدست آمده ما را به چه شناختی میرساند؟
پاییز سال ۱۳۹۵ به منظور مرمت و ساماندهی قلعهدختر توسط اداره کل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان کرمان ابتدا فعالیتهای باستانشناسی در قسمت معروف به تختگاه (جبههی شمالشرقی) قلعهدختر صورت گرفت. مهمترین یافتههای باستانشناسی در این قسمت از قلعه، کاشیهای زرینفام مربوط به دوران ایلخانیان و همچنین سفالهایی مربوط به قرون میانی اسلامی و صفویه است؛ اقدامات پژوهشی و مطالعاتی بر روی آنها در حال انجام است و به زودی منتشر خواهد شد. کاشیهای زرینفام بهدست آمده از قلعه، از نظر شکل ظاهری، موتیف و رنگ بهکار رفته شامل گونههای مختلف کاشیهای زرینفام هستند. نوع اول، کاشی ستارهای هشتپر کتیبهای با نقش گیاهی احتمالا نیلوفر و زنبق و حیوانی (احتمالا درنا) هستند که شباهتهایی در موتیف نقوش، رنگ، جنس و رسمالخط کتیبهی آنها مشاهده میشود. نوع دوم کاشی، مانند نوع اول، ستارهای هشتپر کتیبهای با نقوش فقط گیاهی (ترنج) و رسمالخطی متفاوت از نوع اول است. نوع سوم، کاشی صلیبی بوده که از نوع رایج زرینفام ایلخانیان است. نوع چهارم؛ کاشی هشتپر بدون کتیبه با نقوش انسانی (چهره) که آن نیز یکی از انواع رایج زمان ایلخانیان محسوب میشود. با این توصیفات، میتوان گفت؛ اگرچه تعداد قطعات کاشی بهدست آمده از قلعهدختر، کم ولی شامل اکثر انواع رایج دورهی ایلخانیان هستند و در آینده، با ادامهی کار باستانشناسی در این قلعه، به احتمال زیاد تعداد و انواع دیگری از کاشیهای زرینفام بهدست خواهد آمد و نتایج این مطالعات اولیه را تکمیل خواهد کرد.
دربارهی تکنیک ساخت کاشی زرینفام توضیح میدهید؟
تکنیک لعاب زرینفام که بر روی سفال و کاشی اجرا میشده از دوران سلجوقیان آغاز شده و در دورهی ایلخانیان به اوج رونق هنری خود رسیده است. ساخت این تکنیک، ابتدا در عراق و مصر رواج داشته و سپس در قرن ششم هجری به ایران راه یافته و در خاور نزدیک و اروپا گسترش یافته است. لعاب زرینفام یا لعاب با جلای فلزی؛ در واقع لایهای نازک از اتمهای فلزات درخشان است که بر سطح لعاب پایه (لعاب اپک،سربی و قلعی) ایجاد میشود؛ سپس کاشی و سفال بعد از پخت لعاب سطحی، همچون فلز جلا داده شده و مانند آینه عمل میکند. این حالت، در اثر احیای نمکها و اکسیدهای فلزی، فلزی خاص بر روی سطح لعاب ایجاد شده و بهصورت درخشان نمایان است. لعاب زرینفام دارای خاصیت ویژهای بوده که با تغییر نور، رنگهای گوناگون به خود میگیرد؛ فنون و شیوهی ساخت لعاب زرینفام در طول تاریخ در اختیار معدودی بوده و معمولا از نسلی به نسل دیگر، نزد افراد خانواده انتقال مییافته است. همچنین پیچیدگی ساخت لعاب زرینفام موجب شده تا این تکنیک به امری دست نیافتنی تبدیل شود.
تصاویر این نوع کاشی چه ویژگیهایی دارد؟
تصاویر نقش شده بر سفالها و کاشیهای زرینفام بیشتر اشکال انسانی، حیوانی، گیاهی، هندسی و کتیبهای است. در دورهی ایلخانی سه نوع کاشی زرینفام وجود دارد که عبارتند از کاشی محراب، کاشی حاشیه کتیبهدار، کاشی ستارهای و صلیبی. در زمینهی نقوش گوناگون انسانی و حیوانی بر روی کاشیها در این دوره میتوان تاثیر هنر چینی را مشاهده کرد که شامل نقوش نیلوفر آبی، اژدها و صورتهای گرد مغولی هستند. با وجود مخالفت شدید در صورتنگاری انسانی در دین اسلام اما، در بیشتر بناهای مربوط به شیعیان در این دوره، از کاشیهای زرینفام با نقوش انسانی استفاده میشده. برخلاف دورهی سلجوقیان که شیعیان مورد اذیت و آزار شدید قرار میگرفتهاند در این دوره، از آزادی بیشتری برخوردار بوده و توانستهاند برای تزئینات بنای خود از کاشیهای زرینفام با نقوش انسانی و حیوانی استفاده کنند. در زمینهی کاشی و سفال زرینفام در منطقهی کرمان خانم دکتر نیکخواه مطالعات گستردهای انجام داده است.
این کاشیهای تازه یافته از قلعهدختر، هماکنون چه وضعیتی دارد؟ تمامی یافتههای باستانشناسی بهدست آمده از قلعهدختر شهر کرمان ابتدا مستندسازی و طبقهبندی شده و در بانک سفال اداره کل میراث فرهنگی کرمان نگهداری میشود. پس از انجام مطالعات تکمیلی، بعضی از قطعات کاشی زرینفام برای نمایش به موزهی باستانشناسی کرمان واقع در باغموزه هرندی انتقال مییابند تا در معرض دید عموم قرار گیرد. بقیه یافتهها که اکثرا سفالهای مربوط به دوره تیموریان و صفویه هستند پس از مستندسازی و طراحی در بانک سفال برای پژوهش نگهداری میشوند.
فعالیتهای باستانشناسی قلعهدختر ادامه مییابد؟
همانطور که قبلا عرض کردم؛ با توجه به شناسایی نویافتههای کاشیهای زرینفام در محدودهی تختگاه قلعهدختر و همچنین دیگر یافتهها از قبیل سفالهای دورهی تیموریان و صفویان با ادامهی فعالیتهای باستانشناسی از قبیل بررسی و کاوش در قلعه، میتوان به یافتههای تکمیلی از جمله نوع دیگر از کاشیهای زرینفام دست یافت که این موضوع جایگاه منطقهی کرمان در دوران ایلخانی و همچنین در زمینهی تولید کاشی و سفال زرینفام را روشن خواهد ساخت.
این یافتهها چه ویژگی شاخصی را برای کرمان تعریف میکند؟
درست اکثر پژوهشگران، دانشجویان، اهالی رسانه و حتی مردم عادی برای معرفی و نشان دادن اهمیت و شاخص بودن آثار باستانی منطقه و شهر خود از واژههای بزرگترین، قدیمیترین، طولانیترین و دیگر صفات «ترین» استفاده میکنند اما بهنظرم من، قدمت و ابعاد یک وجه مهم هر اثر تاریخی محسوب میشود؛ در صورتیکه مهمترین و شاخصترین وجه آن، تفکر و تعقل بهکار رفته در آن زمان، برای احداث و ساخت هر اثر تاریخی است. بهعنوان مثال، نحوهی شکلگیری قلعهدختر و تاثیر آن در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه روزگار گذشته، شاخص اصلی این اثر تاریخی محسوب میشود.
پیشنهاد من هم این است که برای اطلاعرسانی و روشنگری و نمایش پتانسیلهای گردشگری به دیگر جنبههای آن پرداخته شود تا نتیجهی مناسبی از این اطلاعرسانی حاصل
شود.