هوشنگ مرادی کرمانی نامزد جایزه آستریدلیندگرن ۲۰۱۸ شد

سهم کرمان را از سرمایههایش مشخص کنیم

رضا شمسی – هوشنگ مرادی‌ کرمانی از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان نویسنده و کتابخانه‌های سیار روستایی کانون در بخش ترویج کتاب‌خوانی به‌عنوان نامزد جایزه “آستریدلیندگرن ۲۰۱۸″ معرفی شدند.

هیات‌های معرفی نامزدهای این جایزه در ایران متشکل از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شورای کتاب کودک، موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودک و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران است.

گفتنی است جایزه جهانی آسترید لیندگرن، بزرگ‌ترین جایزه جهانی ادبیات کودک پس از جایزه‌ی هانس کریستین اندرسن است و بی‌مناسبت نیست اگر یادآوری شود که در دومین روز از نمایشگاه کتاب فرانکفورت جلسه‌ای با حضور رییس هیات داوران جایزه لیندگرن برگزار شد و در آن جلسه مقام‌های مسوول اعلام کردند که حدود ۲۰۰ کاندیدا برای دریافت جایزه سال آینده‌ی میلادی معرفی و برای اطمینان از حضور هنرمندانی از سراسر دنیا ۱۴ نفر به هیات انتخاب این جایزه اضافه شده‌اند.

 

شنیدن این خبر برای کرمانیها مزه دیگری دارد

شنیدن خبر فوق اگرچه برای هر ایرانی و هر فارسی زبانی افتخار آفرین است اما برای یک شهروند کرمانی مزه شیرین‌تری دارد، چرا که می‌تواند برای او  از زاویه‌ای دیگر بازخوانی شود، که آن هم به واسطه‌ی نام هوشنگ مرادی کرمانی ممکن است. یک شهروند کرمانی که دغدغه‌ی فرهنگ دارد، می‌تواند بر این موضوع کمی تامل کند.

در جهان معاصر نگاه شونیستی و ذات گرایانه به زادگاه و جغرافیایی که در آن زندگی می‌کنیم، به کلی مردود شده است و جای خود را به نگاهی واقعگرایانه و جامعه‌شناسانه بخشیده.

 

برای مخاطب فرهیخته خوب بودن اثر از همشهری بودن مهمتر است

منظور اینکه از دیدگاه انسانی و از یک منظر کلی فرهنگی و ادبی، بدیهی است که مرادی کرمانی به صرف کرمانی بودنش به هیچ نویسنده‌ی دیگری برتری و رجحانی ندارد، حتی برای همشهریان خودش. از این زاویه یک علاقه‌مند به ادبیات کودک و نوجوان به یک متن خوب اهمیت می‌دهد نه به نویسنده همشهری خودش. از این منظر مسلم است که آنکه به کار پرورش ذهن یک کودک می‌آید، یک داستان خوب و مناسب است نه اینکه نویسنده‌ای که آن را نوشته، زاده‌ی چه شهر و دیاری است؛ و یا  همشهری آن کودک هست یا نیست. به تعبیری واضح تر: در مجموع برای مخاطب فرهیخته، خوب بودن یک اثر از همشهری بودن مهمتر است. کمااینکه مرادی کرمانی هم اگر جایگاهی در ادبیات معاصر دارد، به دلیل وسیع‌تر کردن افق داستان‌نویسی است که دلایلی فنی دارد، نه کرمانی بودنش.

 

یک نویسنده میتواند در پیشبرد فرهنگ زادگاهش تاثیر بگذارد

اما کرمانی بودن، هوشنگ مرادی اگر با مقدماتی همراه بشود، از یک منظر واقعگرایانه و جامعه‌شناسی توسعه می‌تواند در پیشبرد بخشی از فرهنگ زادگاهش موثر باشد.

مرادی کرمانی در ادبیات کودک و نوجوان چهره‌ی صاحب نام و اعتباری است. او به تنهایی و به صورت فردی از طریق شاخصه‌هایی مثل شخصیت‌سازی‌ و فضاسازی در داستان‌هایش که از واقعیت‌های زندگی در جامعه‌ی کرمان و نثر منحصر به فردش که ریشه در لهجه‌ی کرمانی دارد، وفاداری‌  به زادگاهش را ثابت کرده است و بیش از این وظیفه‌ای ندارد. اما می‌تواند با برگزاری کارگاه‌های نویسندگی، یا ارتباط دادن فضای ادبی کرمان با مراکز تاثیرگذار و مهمی چون شورای کتاب کودک، موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودک و … گامی بسیار موثر در ارتقای کیفی و کمی فضای کرمان بردارد. این آرزو البته مقدماتی لازم دارد که در ۲ سرفصل کلی قابل طرح است:

 

باید گفتمان مطالبهگری داشته باشیم

نخست: جامعه‌ی فرهنگی و ادبی کرمان در ابتدای امر باید از نویسنده‌ی همشهری و مشهور خود مطالبه‌ی مشارکت در توسعه فرهنگی داشته باشد. هوشنگ مرادی کرمانی در موقعیت و سن و سالی است که باید با احترام و حفظ منزلت و در نظر داشتن شرایطش با او برخورد کرد؛ در واقع باید قدرش را بدانیم و برای هرگونه همکاری از او خواهش کنیم. و برای این کار باید گفتمان مطالبه‌گری داشته باشیم. به عنوان مثال در این تردیدی نیست که کیومرث پوراحمد، که “قصه‌های مجید” را کارگردانی و پای آن سریال را به تلویزیون دهه‌ی هفتاد باز کرد، قدر هوشنگ مرادی و قصه‌های مجیدش را بیشتر از هر سینماگر کرمانی دانست و در مقابل هم بهره‌ی آن را به خود و بخشی از هنرمندان اصفهان رساند. خیلی‌ها به خاطر دارند که شهرت جهانبخش سلطانی که نقش ناظم مدرسه مجید را با لهجه‌ی اصفهانی بازی می‌کرد بعد از همکاری‌اش با کیومرث پوراحمد تا چه حد افزایش یافت. این اتفاق می توانست برای یک بازیگر کرمانی بیفتد و …

باید بستر لازم را فراهم کنیم

کرمان باید برای تحقق این مطالبه شرایط و بستر لازم را فراهم کند. این مقدمه به مراتب از مقدمه قبل سخت تر است و تلاش بیشتر کرمانی‌ها را نیاز دارد. برای توضیح بهتر این سخن، می‌توان فرض کرد که مرادی کرمانی آماده‌ی هر نوع همکاری با کرمان و کرمانی‌ها هست؛ که حتما هست و در عمل هم نشان داده که هست، در این صورت ما چه تقاضایی از او داریم؟ آیا تقاضاها و مطالبات‌مان از او تعریف شده و مشخص است؟ می‌خواهیم برای‌مان کارگاه بگذارد؟ می خواهیم ارتباط‌‌مان را با مراکز مهم برقرار کند؟ می‌خواهیم به ما اجازه بدهد از داستان‌هایش فیلم بسازیم؟ از او چه می‌خواهیم؟

در ضمن باید به چگونگی برآورده شدن خواسته‌هامان هم فکر کنیم. گیرم مرادی کرمانی پذیرفت که ارتباط موثر شورای کتاب کودک با کرمان را کلید بزند؛ در این صورت از کرمان چه افراد یا چه نهادی را باید به شورای کتاب کودک معرفی کرد؟ درست در پاسخ دادن به پرسش‌هایی از این دست است که پته‌ی بی‌بضاعتی‌مان روی آب می‌افتد و دست تهی‌مان رو می‌شود!

چرا که مطمئنا پرسش‌های بالا نه تنها پاسخ حساب شده‌ای ندارند، بلکه پرداختن به پاسخ‌های احتمالی آن شروع منازعات مختلفی را هم سبب خواهد شد. باید قبول کنیم که جامعه‌ی ادبی کرمان شرایط لازم را برای تحقق آرزوها و بیان مطالبات و بهره‌بری از فرصت ها و سرمایه‌های خود را ندارد. بیایید فکری به حال این نقیصه بکنیم. بیایید سهم کرمان را در بهره‌برداری از سرمایه‌های خودی مشخص کنیم.

در پایان خالی از لطف نیست اگر بر توضیح خبری که سبب‌ساز این مقال کوتاه شد، بیفزاییم: آسترید لیندگرن، نویسنده‌ی مشهور  و پرمخاطب سوئدی است که بعضی از کتاب‌های او مثل «پی پی جوراب‌بلند» و «کارلوس روی پشت بام» بارها در سطح جهانی بازخوانی شد و منبع الهامی برای آثار سینمایی و تولید انیمیشن‌های مختلف گردید.

این نویسنده‌ی موفق تا سال ۲۰۰۲ و تا سن ۹۴ سالگی زندگی کرد. جایزه‌ای که به نام او مزین است، پس از مرگش به ابتکار دولت سوئد برای گرامی‌داشت یاد این نویسنده پایه‌گذاری شد که هر ساله در این کشور برگزار می‌شود.

برگزار کنندگان این جایزه می‌گویند هدف از اهدای این جایزه تقویت و بالا بردن کیفیت ادبیات کودک و نوجوان و ارتقای حقوق کودکان در جهان عنوان شده است.