گفت و گو با حامد انوشه، ناشر و فعال حوزه کتاب به مناسبت هفته کتاب

کتابکسب و کار من است

 از کودکی کتاب نمیخوانیم

کتابخوان قابل اتکا بسیار کم داریم

رضا شمسی – اولین سال دهه‌ی جاری شهر کرمان صاحب انتشاراتی به نام انتشارات “مانوش” شد؛ یک بنگاه چاپ و نشر کتاب که دورنمای کلی فعالیت خود را انتشار تالیفات و ترجمه‌های هنری قرار داد. حامد انوشه صاحب و مدیر نشر مانوش تنها به عنوان ناشر بسنده نکرد و کتابفروشی خود را هم در طبقه‌ی سوم برج اول تاسیس کرد؛ به این باب مغازه نیز بسنده نکرد و در سال جاری شعبه‌ی دوم کتابسرای مانوش را هم در موسسه فرهنگی هنری “خانه هنر” در خیابان هزار و یک‌شب تاسیس کرد.

این مقدمه از آن جهت حائز اهمیت است که پرداختن به مقوله کتاب لااقل از نظر من کاری بس دشوار است چرا که کتابفروشی در فصل بحرانی کتاب، از مقوله‌ی مشاغل سخت است. با این وجود حامد انوشه مقتدرانه ایستاده که: کتاب کسب و کار من است و حتی تقدیر من است.

انوشه متولد دى ماه ۱۳۵۹کرمان و مدیر مسئول نشر مانوش است که خودش هم در رشته‌ی عکاسى از دانشکده هنرهاى زیبای دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی فارغ‌التحصیل شده.

نشر مانوش تا کنون ۴۰ عنوان کتاب‌ منتشر نموده که از این بین عناوینی مثل: “آن روز او را در باغچه کاشتند، عکسهاى یحیى دهقانپور از خاکسپارى فروغ فرخزاد”، “تهران، بى گاه، سه دوره از عکس‌هاى مهران مهاجر” و “رپرتوار موسیقى کلاسیک ایرانى، یک دوره‌ی شش جلدى براى ویولن، کمانچه و قیچک از کاوه کشاورز” عنوان‌هایی شاخص، و برای بسیاری از آشنایان جهان کتاب در کشور، نام‌هایی آشنا شدند. مقارن با فرارسیدن هفته‌ی کتاب که از ۲۲ آبان آغاز می‌شود با حامد انوشه گفت و گو کرده‌ام.

 

آقای انوشه! به نظر من و خیلی از دوستان دیگر نیز، جامعهی فعلی ما و زمانهی کنونی ما، به سمت حذف کتاب از زندگی پیش میرود. اگر با این نگاه موافقید میخواهم از شما بپرسم: در چنین شرایطی با چه انگیزه و امیدی، کار چاپ و نشر کتاب را شروع کردهاید و در حال گسترش آن هم هستید؟

در ابتدا باید عرض کنم که به طور کامل با فرمایش شما موافق نیستم!

اینکه در جامعه‌ی ما، نه در شکل کنونى آن، بلکه در سال‌هاى نه چندان دور نیز کتاب و انتشار آن جایگاه قابل قبولى نداشته است، تردیدى نیست.

اما شاید بتوان ریشه‌ی اولیه‌ی آن را در دوران کودکى همه‌ی ما در خانواده جستجو کرد. ما از کودکی کتاب نمی‌خوانیم. جایى که باید این پرسش‌ها را مطرح کرد که: کتاب در کجاى جغرافیاى کوچک خانه قرار دارد؟ آیا جایگاه و زمان مشخصى براى خوانش آن وجود دارد؟ آیا برنامه‌ی تعیین شده‌اى براى خرید کتاب تعیین شده است؟ و سوالهایى از این دست…

پس از آن با شیوه‌ی آموزشى نادرست مدارس مواجه هستیم. این تلاش ناتمام و پایان ناپذیرِ گریز از کتاب خواندن در ناخودآگاه ما از جایى شکل مى‌گیرد، که کتاب‌هاى درسى اولیه‌مان کارشناسى نشده‌اند. چیزى به عنوان روانشناسى آموزش در شکل کاربردى آن وجود ندارد. نه در منابع آموزشى و نه در شیوه‌ی ارائه‌ی آن توسط منابع انسانى. این روند ناگزیر تا سال‌هاى آخر دبیرستان ادامه پیدا مى‌کند و حجم بالاى استرس بى‌اندازه‌ی ورود به دانشگاه، فاتحه کتاب خواندن را نزد خیلی‌ها و براى مدتى مى‌خواند!

در سال‌هاى ابتدایى دانشگاه این رهایى از امتحانات سخت‌گیرانه به کلى شیوه‌ی زندگى قبلى را تغییر مى‌دهد، طورى که همان خوانش اجبارى و محدود به منابع آموزشى نیز کنار مى‌رود و در نهایت شاهد جامعه‌ی دانشگاهى‌اى خواهیم بود که از فیزیک موجودى به اسم کتاب (فارغ از درسى یا غیردرسى بودن آن) منزجر است. در نتیجه گمان کنم وضعیت و شرایط کنونى را نمى‌توان در اتفاقات پیش آمده‌ی سال‌هاى اخیر دنبال کرد.

بسیار تحلیل خوبی شنیدم، در عین حال از انگیزهتان هم پرسیدم، که مایلام بشنوم؟

در مورد انگیزه‌ی آغاز کار فرهنگى از جانب بنده باید عرض کنم که دغدغه‌ی آن به سال‌هاى آخر دانشجویى بر مى‌گردد. روزگارى که براى گذران زندگى به ترجمه‌ی مقالات تخصصى هنر روى آورده بودم و همیشه تدوین و یکپارچه سازى آن مقالات در قالب یک یا چند کتاب، فکرم را درگیر می‌کرد.

اما ناشران هر بار به بهانه‌اى با انتشار آثار موافقت نمى‌کردند. سال‌ها گذشت و در مسیر سفرهاى کارى‌اى که داشتم مجموعه‌ی داستانى از تاریخ شفاهى شهرهاى مختلف ایران تدوین کردم و پس از بازگشت به کرمان در سال ۱۳۹۰، جهت اخذ مجوز، و به ناچار به شکل ناشر/مولف، به اداره ارشاد استان مراجعه کردم.

در این حین آشنایى با جناب آقاى جوشایى و پیشنهاد راه اندازى یک موسسه انتشاراتى از جانب او، روند تازه‌اى در زندگى حرفه‌اى‌ام رقم خورد. راهى که از خرداد ماه ۱۳۹۱ آغاز شد.

در زمان انتظار چند ماهه بر سر تائید مجوز انتشارات از جانب وزارت خانه، برنامه‌ی پیش رو را با تعیین اعضا و منابع انسانى آن تدوین کردیم. از آنجایى که تحصیلات‌ام در حوزه‌ی هنر بود، رویکرد پایه‌اى انتشارات با تعیین دبیران مجموعه‌هاى هنرى انجام شد. این بخش‌ها با گذر حدود ۵ سال و انتشار ۴۰ عنوان کتاب به مرور با جزئیات و تجارب بیشترى گسترش یافتند و همچنان نیز در حال تکمیل فعالیت‌ این مجموعه‌ها هستیم.

شما از جمله ناشرانی هستید که اگرچه دفترتان در کرمان است، اما کتابهایی در سطح ملی منتشر کردهاید که موفقیتهای خوبی هم در سطح ملی داشتهاند. این در حالی است که ناشران شهرستانی کمتر به این موقعیت استاندارد دست پیدا میکنند. در این بین مثلا انتشارات نوید شیراز در دهه‌‌‌های قبل یک استثنا بود. با این مقدمه دوست دارم از شما بپرسم: آیا کرمان هم به عنوان یک بستر شهری و اجتماعی پتانسیل این را دارد که بتواند ناشرهایی با استاندارد ملی را تولید کند و به تعداد آنها بیفزاید؟                                                                                                

اساسا این جریان به محل دفتر نشر بستگى ندارد!

بنده بدون تعصب به ویژگی‌هاى جغرافیایى شهر کرمان، خودم را به عنوان یک ناشر ایرانى می‌شناسم. در واقع تعیین اهداف اولیه، مداومت و صبورى در روند کار است که منجر به موفقیت یک موسسه‌ی فرهنگى نوپا مى‌شود. اینکه یک ناشر ایرانى تلاش کند تا کتاب‌هایى بر اساس ویژگى‌ها و نیازهاى مخاطبان منتشر کند و صرفا به جنبه‌هاى اقتصادى زود بازده خود نپردازد، مى‌تواند با وجود تمام مشکلات و موانع اجرایى و اقتصادى در طول یک دوره‌ی چند ساله به جایگاه قابل قبولى دست پیدا کند.

در مورد شرایط کرمان هم باید عرض کنم که انصافا امور فرهنگى و هنرى اداره ارشاد استان از واحدهاى مشابه‌اش در وزارتخانه‌ی مرکزى بسیار کارآمدتر و دلسوزتر هستند. و این روحیه همکارى شان باعث شده تا فعالیت روز افزون با این مجموعه براى ناشران این شهر خوشایندتر شود. البته باید عرض کنم که چون همواره حوزه‌ی تخصصى هنر نسبت به بخش عمومى به ویژه بخش داستان و شعر کمتر مورد توجه بوده است گاهى ناخودآگاه مورد بى مهرى قرار مى‌گیرد. هرچند این اتفاق تا امروز در شیوه‌ی ممیزى کتاب‌ها به هیچ وجه آسیبى نرسانده، اما به دلیل حجم اندک تولید آثار حوزه‌ی هنر و اندیشه به طور مثال در مراسم‌هاى کتاب سال استان کرمان این آثار به طور کلى مورد تایید و ارزیابى قرار می‌گیرند! در صورتى که بهتر است که همانند بخش‌هاى شعر و داستان به شکل طبقه بندى شده‌ترى بررسى شوند و به بخش‌هاى هنرهاى تجسمى، موسیقى، تئاتر و غیره تقسیم بندى شوند. این در حالى است که دانش و توان اجرایى آن در فضاى حرفه‌اى و دانشگاهى شهر وجود دارد و مى‌توان به برگزارى جشن‌هاى به قاعده‌ترى در سال‌هاى بعد امیدوارتر بود.

با توجه به اینکه مدتی است شعبه دوم مانوش را دایر کردهاید، لااقل به عنوان یک دغدغهیکلی میخواهم بدانم پتانسیل کسب و کار کتاب در کرمان در حدی هست که تاسیس شعبه دوم را از نظر اقتصادی توجیه کند ؟

در مورد راه اندازى کتابفروشى در کنار انتشارات باید عرض کنم که بعد از گذر حدود چهار سال فعالیت انتشاراتى و حضور مستمر در نمایشگاه‌هاى استانى و بین المللى تهران، احساس کردم براى گسترش و موفقیت بیشتر در این حرفه به یک کار اقتصادى مرتبط نیاز داریم. از این رو با مشورت همکاران حوزه‌ی پخش کتاب و چند کتابفروشى در تهران تصمیم به راه‌اندازى شعبه مرکزى کتابفروشى با همان نام انتشارات در سال ۱۳۹۴ قطعى شد. با گذر چند ماه از فعالیت این بخش اقتصادى وضعیت توزیع کتاب‌هاى نشر مانوش از سه مرکز پخش کتاب به چهار مرکز گسترش یافت و این موضوع تاییدى بر تصمیم گیرى درست راه اندازى کتابفروشى در کرمان بود. با گذر چند ماه از کار شعبه اول یکى از دوستان پیشنهاد گسترش این بخش در کرمان را داد. امیر عابدین پور تلاش داشت تا با راه اندازى یک موسسه‌ی فرهنگى و هنرى که عنوان خانه هنر دارد، در نقطه‌ی خوبى از کرمان جمعى از متخصصان این حوزه را گرد هم بیاورد و به مقاصد یکپارچه‌اى دست پیدا کند. از این رو با توجه به ماهیت هنرى مجموعه و تمرکز بیشتر کتابسراى مرکزى در بخش کتاب‌هاى حوزه‌ی اندیشه و هنر تصمیم گرفتیم تا شعبه دوم را در این  مجموعه راه اندازى کنیم. علاوه بر این بخشى از مشتریان ما همواره از دسترس نبودن شعبه یک کتابسراى نشر مانوش گلایه داشتند و این قضیه نیز در تصمیم گیرى ما بى‌تاثیر نبود.

در مورد نیاز به کتابفروشى هم که سوال کردید، باید عرض کنم این روند رو به رشد بازگشایى کتاب‌فروشى‌ها در سال‌هاى اخیر در حد و اندازه و توان خودش توانسته است تا حدود اندکى فرهنگ‌سازى کند. هر چند از طرفى در تمام شهرهاى ایران خبرهای ناگوارى مبنى بر تعطیلى برخى از کتابفروشى‌هاى با سابقه به گوش مى‌رسد که این موضوع جاى نگرانى و تاسف دارد. شاید یکى از دلایل آن سوء استفاده مراکز پخش از کم‌تجربگى برخى از کتابفروشان باشد و دیگر اینکه مخاطبان قابل اتکا و کتاب‌خوان در این حوزه بسیار اندک هستند. از یک طرف موزعانى هستند که براى سود بیشتر خودشان حجم زیادى از کتاب‌هاى بلا استفاده را با شرایط سوددهى وسوسه کننده‌اى به کتابفروشان نوپا مى فروشند و از طرف دیگر مخاطبانى هستند که در روزهاى برگزارى نمایشگاه‌هاى کتاب و طرح‌هاى تخفیف خانه‌ی کتاب به شکلى پر شور و هیجانى به سمت غرفه‌ها و کتاب فروشی‌ها هجوم مى‌آورند اما در طول سال کمتر به مراکز فرهنگى اینچنینى سر مى‌زنند. این عدم تناسب عرضه و تقاضا به مرور زمان موجب ورشکستگى بسیارى از این مراکز فرهنگى و اقتصادى شده است.

در بین کتابفروشیهای کرمان رسمی متداول شده است که آنها علاوه بر فروش کتاب به انجام یکسری برنامهها و فعالیتهای فرهنگی نیز اقدام میکنند، شما هم چنین برنامههایی را برگزار کردهاید، با این مقدمه میخواهم بپرسم: اولا چرا چنین برنامههایی را برگزار میکنید و ثانیا برای آینده چه دورنمایی را در نظر دارید؟

همانطور که مى‌دانید برگزارى مراسم‌هایى با محوریت کتاب سال‌هاست که در مراکز فرهنگى کشور مرسوم شده است. این دست اقدامات فرهنگى از سویى تلاش دارد تا با معرفى و عرضه‌ی مشخص عناوین متعدد کتاب‌ها به مخاطبان راه‌هاى کارآمد و هدفمند‌ترى را توصیه کند و از طرف دیگر قصد دارد تا با برگزارى این دست مراسم پاى مخاطبان همیشگى و تازه کار را به این مراکز فرهنگى باز کند. شیوه‌اى که در سال‌هاى اخیر در کرمان با آن مواجه هستیم بسیار قابل تقدیر و تامل است.

تعداد مشخصى از کتابفروشى‌ها در کرمان و شهرستان‌هاى استان با تمام وجود تلاش دارند تا برنامه‌هاى منظم و دوره‌ای برگزار کنند. این برنامه‌ها گاه با هدف خوانش کتاب و گفت‌وگو درباره‌ی آن و گاه با جشن امضاى مولفان و مترجمان و رونمایى از آثار آنان برگزار مى‌شود. که همانطور که همه می‌دانند، از جمله این مراکز فرهنگى در کرمان مى‌شود به کتابفروشى‌هاى شهر فرهنگ، طاقچه و همچنین به کافه گالرى آزاد اشاره کرد. در کنار آن مراکزى در شهرستان‌هاى رفسنجان (کتابفروشى پستو) و بردسیر (گالرى کتاب پدربزرگ) هستند که با توجه به محدودیت‌هاى اقتصادی موجود در سال‌هاى اخیر بسیار موفق بوده‌اند.

در مورد کتابسراى نشر مانوش هم باید عرض کنم که در ابتدا با برگزارى برنامه‌هایى با عنوان “دوشنبه‌اى دیگر…” تلاش داشتیم تا با معرفى پدیدآورندگان، نویسندگان، مترجمان و ناشران به قاعده و دقیق، مخاطبان را دور هم جمع کند. اما به مرور تصمیم گرفتیم تا با برگزارى مراسم‌هایى محدود به تولید آثار انتشارات مانوش به شکلى مشخص‌تر و هدفمندتر برنامه‌هاى دوشنبه‌ها را ادامه دهد. از این رو این برنامه‌ها در آینده‌ی نزدیک تنها به کتاب‌هاى منتشر شده‌ی نشر مانوش محدود خواهند شد.

به قول معروف، یک سوال مناسبتی و بهروز هم دارم: میدانیم که ما هفتهای به نام هفتهی کتاب داریم، خیلی دوست دارم  بدانم  صنف کتابفروشی و ناشران  در برنامههای این هفته چه  جایگاهی دارند؟

شاید یکى از تاریخ‌هاى محبوب سال هفته کتاب باشد. در این هفته مخاطبان تلاش دارند تا با کتابگردى و بازدید از کتابفروشى‌ها از اتفاقات خوشایند این ایام بى‌نصیب نمانند. رسم بر این است که پدیدآورندگان محبوب با برنامه از پیش تعیین شده به کتابفروشى‌ها مى‌روند و مخاطبان کتاب‌هاى امضا‌دار و ارزان‌ترى را از این مراکز تهیه مى‌کنند.

اما متاسفانه این جمع محبوب بیشتر در تهران فرصت رویارویى، همکلامى و هم نفس شدن با مخاطبان خود را دارند. و متاسفانه در استان‌ها و شهرستان‌هاى دیگر مخاطبان ناچارا تنها به خرید ارزان‌تر کتاب بسنده مى کنند.

کرمان نیز در سال گذشته شاهد همزمانى نمایشگاه کتاب، طرح پاییزه و هفته‌ی کتاب و جمع زیادى از مخاطبان مشتاق بود. این همزمانى از طرفى  براى اهالى فرهنگ بسیار جذاب و طرف دیگر براى ناشران و کتابفروشان بسیار پر رونق شده بود. اما اشکال کار در اینجا بود که سه اتفاق مهم در یک زمان محدود باعث سردرگمى مخاطبان در این ایام و بى‌نصیب ماندن بخش‌هاى اقتصادى وابسته در ایام دیگر شده بود. از این رو با برگزارى جلساتى با حضور جمع قابل توجهى از ناشران و کتابفروشان و به همت جناب محمدى، معاونت فرهنگى اداره ارشاد استان و آقاى صداقت نیا، ریاست صنف کتابفروشان کرمان صمیم بر این شد تا همزمانى اجراى طرح پاییزه و برگزارى نمایشگاه کتاب استان کرمان امسال انجام نشود.

این موضوع مى‌تواند از طرفى براى مخاطبان فرصت‌هاى خرید و تخفیف بیشتر(دو نوبت) داشته باشد و از سوى دیگر به ناشران و کتابفروشان این مجال را بدهد تا در دو نوبت غیر همزمان از فروش بیشترى بهره بجویند. هر چند خانه کتاب در هر دوره با بازپرداخت معوقه‌هاى کتاب‌فروشان در زمان مقرر به مشکل بر مى‌خورد و این موضوع زمان برگزارى طرح‌هاى بهاره، تابستانه و پاییزه را نامشخص کرده است. به طور مثال از آنجایى که هنوز موفق به تسویه حساب وجوه طرح تابستانه امسال نشده است، برنامه‌ی طرح پاییزه بر خلاف گذشته در ماه آذر برگزار خواهد شد تا بتواند در این فرصت باقیمانده به تعهدات قبلى‌اش پایبند بماند.

اکنون که تقریبا مقارن با هفتهی کتاب است، آیا به این مناسبت و به عنوان یکی از اعضای صنف کتابفروش و ناشر مطالبهای از مسولان مربوط به خود دارید؟

گمان کنم یکى از دلایل پیشرفت جوامع روبه‌رشد، ایجاد فضاهاى تعاملى و محافلى براى گفتمان و درخواست‌هاى دو طرفه است.

از این رو بنده شخصا با تمام مشغله‌هاى کارى همواره تلاش کرده‌ام تا با حضور در جلسات ارشاد و صنف شرکت کنم و از پیشنهاداتى که براى بهبود نواقص موجود مطرح می‌شود به صورت پیگیرانه حمایت کنم. با این وجود این جلسات با وجود تمام نیت‌هاى درستى که دارند، گاهى تا دوره‌ی کوتاهى موثر هستند و پس از آن دوباره روال کار به شکل عادى باز مى‌گردد و این موجب نارضایتى و شکایت بسیارى از همکاران ما به ویژه در صنف کتابفروشان شده است.

از جمله مى‌توان به برگزارى غیرقانونى نمایشگاه‌هایى در مرکز شهر یاد کرد که برگزارکنندگان آن بدون توجه به مجوزهاى موجود و قوانین وضع شده، از جانب صنف و اداره ارشاد شهرستان، از تبلیغات و فروش غیرمنصفانه‌اى برخوردار مى‌شوند و هیچگونه برخورد قاطعانه و بازدارنده‌اى هم با آنها نمى‌شود.