مقاوم سازی مدارس جدی گرفته نمیشود!
محمد لطیفکار – اگرچه کرمان به زلزلههایش شهرت دارد، اما این روزها با تحرکاتی که تمامی گسلهای ایران پیدا کردهاند، موضوع زلزله به مرور به یک مسئله ملی تبدیل شده است. روزی نیست که خبر چندین زمین لرزه در جای جای کشور منتشر نشود. به دنبال هر زلزلهای هم تعطیلی مدارس به صورت یک امر عادی درآمده است؛ و نگرانم اگر روزی زلزلهای بشود و مسئولان اعلام تعطیلی نکنند، آیا بچهها سر کلاس درس حضور مییابند؟!
در کرمان در هرنشستی که به مناسبت زلزله برپا میشود، نوبت سخن گفتن که به مدیرکل آموزش و پرورش میرسد، ایشان بدون استثنا موضوع فرسودگی بناهای مدارس را مطرح میکند. آقای محسن بیگی البته در گذشته هم بارها هشدارهای مشابهی را داده است. اما گمان من این است که این مسئله با همهی اهمیتی که دارد هنوز گوش شنوایی پیدا نکرده است.
زمانیکه زلزلهی بم رخ داد من در نشریه فردوس کویر دهها مطلب در بارهی زلزله و مسائل آن نوشتم. خوب بخاطر دارم؛ یک مورد آن در بارهی زلزله در مدارس بود که با عنوان « مدارس را در برابر زلزله رها نکنیم» در اسفند ماه ۸۲ منتشر نمودم. اکنون که به فرمایشات مدیرکل آموزش و پرورش گوش میدهم متوجه میشوم که در این چهارده سالی که از زلزله گذشته است این نگرانی همچنان به قوت خود باقی است!
نوشته بودم: « تجربهی بم نشان داد که واحدهای مسکونی، تجاری، آموزشی و اداری شهر تقریبا به یک میزان در برابر زلزلههای با ریشتر بالا فاقد ایمنیاند … این حکایتی تلخ، این روزها همهی اذهان را معطوف به مقاوم سازی و بازنگری در ساخت و سازهای مدارس نموده است. شنیدهها حاکی است، یکی از سازمانهای مسئول، سیاههای از وضع بد و غیرمقاوم پارهای از مدارس کرمان تهیه کرده و در این خصوص به مدیران مدارس و مسئولین ادارات هشدارهایی را داده است… این در حالی است که فارغ از موضوع زلزله در سالهای اخیر، قدیمیترین مدارس کرمان که نماد فرهنگ و آموزش استان هم به شمار میروند در اثر فرسودگی به مرور زمان تخریب شدهاند؛ بهطوریکه نسل امروز بهکلی آنها را فراموش کرده است… قطعا مشابه چنین آمارهایی را مسئولین سایر ادارات در حاشیهی بودجهی سال ۸۳ خود منظور نمودهاند». به درستی یا غلط بودن آمارهایی که در این برهههای حساس ارائه میشود کاری ندارم؛ اما مدارس به دلیل حضور کودکان با هیچ مکان دیگری قابل مقایسه نیست.
شوربختانه ناچارم در ادامه به نکتهای که آن روز در انتهای یادداشتم آوردهام اشاره کنم که با عنایت به ابعاد احتمالی فاجعهی زلزله در هنگام «روز» که همهی بچهها در مدارس هستند، شواهد نشان میدهد ما به اندازهی کافی جدی نبودهایم. از این رو، پرسش من این است که اگر واقعا وضع مدارس ما بهگونهای است که برای مقابله با این خطر نیازمند یک عزم ملی هستیم، چرا جامعه را به یاری نمیطلبیم و از طریق رسانهها این موضوع مهم را به اشتراک نمیگذاریم؟ با آمارهای وحشتناکی که ممکن است جامعهی ما بخاطر زلزله دامنگیرش بشود، آیا سزاوار است باز هم برای مقابله با زلزله شیوهی خاموشی و بیاعتنایی را در قبال فریادهای بهحق مدیرکل آموزش و پرورش برگزینیم؟ به راستی آیا آنان که آگاهی و مسئولیت بیشتری دارند اگر در چنین موقعیتی خاموشی را انتخاب کنند، گناه بزرگی مرتکب نشدهاند؟ از یادمان نرود؛ کودکان والاترین مایهی برکت زمیناند.