رضا زنگی آبادی در نشست نقد و بررسی «مارون» مطرح کرد

آثار بلقیس سلیمانی مخاطب عام و خاص  را  به خود جلب میکند

مارون را می توان رمان تاریخی نیز به حساب آورد

گروه فرهنگ و هنر –  «پرداختن به فضای سیاسی دهه‌ی ۶۰ با محوریت یک زن که به فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی می‌پردازد و  جغرافیای خاص دارد، فضای تازه‌ای است که  بلقیس سلیمانی در ادبیات داستانی ما ایجاد کرده است. این جغرافیا، جغرافیای اکثر آثارخانم سلیمانی است، جغرافیایی که به راحتی می‌شود نشانه‌های آن را شناخت و تعمیم داد. شاید به روایت همین فضای جذاب است که این آثار معمولا به چاپ‌های متعدد می‌رسد. “مارون” هم در واقع ادامه‌ی همان مسیری است که سلیمانی با نگاه به انقلاب و اتفاقاتی که قبل و بعد از انقلاب در یک جغرافیای خاص می‌گذرد، آن را نوشته است. این کتاب هم به سرعت به چاپ دوم رسید.»

 

آثار بلقیس سلیمانی مخاطب عام و خاص  را به خود جلب میکند

رضا زنگی‌آبادی با جملات فوق بررسی رمان «مارون» را شروع می‌کند و ادامه می‌دهد: «آثار بلقیس سلیمانی نوعی از رمان نویسی است که هم می‌تواند خواننده‌ی عام را جذب کند و هم خوانندگانی را که به شکل ویژه به ادبیات نگاه می‌کنند.»

او  یکی دیگر از خصوصیات بلقیس سلیمانی را نوشتن از موقعیتی می‌داند که بر آن اشراف  دارد، او می‌افزاید: «این خصوصیت اگرچه فضای یک اثر را محدود می‌کند، اما در عین حال موجب می‌شود که همان اثر استعاره‌ای از یک کلیت بشود. او معمولا از اجتماع کوچکی در یکی از مناطق استان کرمان می‌نویسد که می‌تواند بر یک کلیت تعمیم پیدا کند.»

زنگی‌آبادی مارون را شکل تکامل یافته‌ی آثار قبلی بلقیس سلیمانی می‌داند که داستانش در مکان کوچکی به اسم «مارون»می‌گذرد و در مرکز حوادثش، یک زن (در نقش مادر) وجود دارد و دیگر شخصیت‌های اصلی آن، در واقع خانواده‌ی این زن به حساب می‌آیند. حوادث داستان از نظر زمانی به کمی قبل از انقلاب برمی‌گردد و تا اندکی بعد از انقلاب ادامه دارد. او آنچه را که در این رمان اتفاق می‌افتد، از جمله فصل بندی، ریتم و قصه‌ای که روایت می‌شود، خوب توصیف می‌کند.

نویسنده‌ی شکار کبک به این نکته اشاره می‌کند که در مارون شخصیت‌ها و مکان‌های واقعی این قابلیت را پیدا می‌کنند که به نشانه و استعاره تبدیل شوند، او توضیح می‌دهد: «این خصلت برای بچه‌هایی که در حوزه‌ی نویسندگی فعالیت دارند می‌تواند بسیار روشنگر باشد. آنها باید توجه داشته باشند که نشانه‌های سمبلیک وقتی به‌درستی جا می‌افتد که در برداشت اول، اصلا به عنوان استعاره یا سمبل به نظر نرسد، سمبل‌ها در ابتدا باید شکل واقعی خودشان را داشته باشند و پس از آن به تاویل‌پذیری داستان کمک کنند، عناصر داستان قبل از هر چیز باید کارکرد داستانی داشته باشند. کمااینکه در داستان مارون به رغم این که نمی‌توانیم جای گودال را در واقعیت ذهنی خودمان مشخص کنیم، اما به دلیل کارکرد موجه آن در داستان به شدت باورپذیر است و به همین دلیل ممکن است برای بسیاری از مخاطبان که به سطوح عمیق‌تر رمان توجهی ندارند، بعد استعاری خاصی هم پیدا نکند و صرفا به عنوان یک گودال واقعی ادراک بشود.»

او با اظهار این نکته که مارون نام گودالی است که روستای داستان را به دو بخش بالا گودالی و پایین گودالی تقسیم می‌کند، ادامه می‌دهد: «این گودال موقعیت استعاری عجیبی دارد، مردم بالا گودال وپایین گودال، هرچه دارند، از جمله کشته‌ها و مرده‌های‌شان را را درون گودال می‌ریزند؛ در یکی از فصل‌های زیبای داستان کک‌مارهایی هم از این گودال بیرون می‌آیند و دام‌ها را نیش می‌زنند و در نتیجه مردم دام‌های حرام شده را هم به گودال می‌ریزند. خانواده‌ی راوی داستان نیز که نه بالا گودالی هستند و نه پایین گودالی، هم از این امر مستثنی نیستند، تا حدی که زلیخای داستان یا مادر خانواده در انتها خودش را داخل گودال می‌اندازد.»

 

«مارون» بدون «گودال» قابل تصور نیست

زنگی‌آبادی معتقد است: «این گودال به عنوان یک استعاره کمک می‌کند که فضای داستان از شکل معمول خودش خارج بشود، به گونه‌ای که مارون را بدون گودال نمی‌توان تصور
کرد. گودال استعاره از شکافی است که بین اهالی روستا می‌افتد و کل روستا را به هم می‌ریزد، روابط ساکنان محل به هم می‌ریزد، روابطی که پیش از این به صورت ارباب رعیتی بوده و حواشی خاصی هم داشته، این روابط تثبیت شده را اتفاقات سال ۵۷ به هم می‌ریزد و به چالش می‌کشد، خان مجبور می‌شود از آنجا برود، یکسری خشونت ایجاد می‌شود، یعنی علاوه بر اینکه بین مارون با گودال یک شکاف ایجاد می‌شود، مردمش هم رو در روی هم قرار می‌گیرند و حوادث متعددی رقم می‌خورد، شکافی که در خانواده‌ی راوی ایجاد می‌شود، هیچ وقت ترمیم نمی‌شود، سرنوشت همه‌ی اعضای آن به گودال ختم می‌شود، چرا که این خانواده در مرکز فروپاشی است، چون در ابتدای داستان می‌بینیم که شوهر زلیخا به کرمان رفته و زن گرفته و صحنه‌ی آغازین داستان زلیخا را می‌بینیم که شوهرش را در کرمان پیدا کرده و برای برگرداندن شوهرش به روستای خودشان، از بچه‌ی کوچک خودش که از روستا با خود به کرمان آورده به عنوان سلاح استفاده می‌کند، او را به سر هووی خود می کوبد و دست شوهرش را می‌گیرد و به روستا برمی‌گرداند، یعنی تفاهم بین این زن و شوهر زمانی اتفاق می‌افتد که بچه می‌میرد؛ آغازی خشونت بار برای اعلام خشونت‌های بعدی.»

او می‌گوید: «مارون را می توان یک جور رمان تاریخی نیز به حساب آورد که روایتگر یکی از مقاطع حساس تاریخ ما می‌باشد چرا که درک وقایع ۴۰ سال قبل برای انسان امروزی از طریق این رمان ممکن‌تر از شیوه‌ای دیگر، مثل ارجاع به تاریخ‌ است.»

 

مارون بهترین اثر بلقیس سلیمانی است

زنگی‌آبادی معتقد است مارون جزو بهترین رمانهای سال ۹۵ است و اظهار می‌دارد: «این رمان بهترین اثر بلقیس سلیمانی است؛ همه‌چیزش جمع و جور است، فرم رمان خوب است، شخصیت‌ها خوب درآمده‌اند و تعلیق خوبی هم دارد.»

در بخش دیگری از این مراسم رضا زنگی آبادی به یک پرسش مبنی براینکه: آیا شخصیت‌های زن مارون و «جای خالی سلوچ» با هم شباهت دارند؟ پاسخ می‌دهد.

او معتقد است: «بین این دو می‌توان شباهت‌های ساختاری پیدا کرد: مقاطع تاریخی هر دو رمان یک مقطع حساس است، زمان جای خالی سلوچ حوالی انقلاب سفید است و در مارون، حوالی انقلاب اسلامی، هم شخصیت رمان دولت آبادی باید بار بچه‌هایش را تنها به دوش بکشد و هم شخصیت رمان سلیمانی.»

زنگی‌آبادی وجوه اختلاف این دو اثر داستانی را نیز بر می‌شمرد و توضیح می‌دهد: «خشونت مارون، خشونت برآمده از روابط آدم‌ها است اما خشونت در جای خالی سلوچ، خشونت برآمده از طبیعت است.»

گفتنی است، جلسه‌‌ای که مشروح گزارش آن از نظر مخاطب می‌گذرد، چهارمین جلسه از سری نشست‌های نقد و بررسی آثار مولفان کرمانی می‌باشد که در شانزدهمین نمایشگاه کتاب کرمان برگزار شد. در این نشست رضا زنگی آبادی آخرین رمان بلقیس سلیمانی با عنوان «مارون» را بازخوانی و بررسی کرد.

 

بلقیس سلیمانی نویسندهای است که فعالیت خود را با نوشتن نقد و انجام پژوهش آغاز کرد و در ادامه داستانها و رمانهایی منتشر کرد که مورد استقبال جامعهی کتابخوان واقع شد و عموما به چاپهای متعدد رسید. در این میان «بازی آخر بانو»، «بازی عروس و داماد» و «خاله بازی» بیش از بقیهی آثارش تجدید چاپ شدهاند؛  رمان بازی آخر بانو برندهی جایزه ادبی مهرگان و بهترین رمان بخش ویژهی جایزهی ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۵ شده است.