نشست نقد و بررسی «جاده فرودگاه» در سرای اهل قلم برگزار شد

جاده فرودگاه وضعیت زنان در جامعه مردسالار را روایت میکند

زبان در یک داستان خوب  در خدمت داستان است

گروه فرهنگ و هنر – «مجموعه داستان جاده فرودگاه سال ۹۵ چاپ شده ولی به جز در فرهنگسرای کوثر و در مراسم رونمایی از کتاب، آن طور که باید در موردش صحبت نشده است.»

این مقدمه‌ای است که مصطفی شمس‌الدینی بعد از بیان آن، بررسی مجموعه داستان «جاده فرودگاه» را شروع می‌کند.

 

داستانها بیشتر مسایل زنان را روایت میکند

او با بیان اینکه مجموعه‌ی داستان کوتاه، داستان‌هایی متعلق به برهه‌ای از زندگی یک نویسنده است و مربوط به یک لحظه نیست و مثل رمان هم نیست که در یک پروسه‌ نوشته شود و ممکن است در سال‌های متمادی نوشته شده باشد، گفت: «به دلیلی که گفتم، اگر بخواهیم یک مجموعه داستان را بررسی کنیم در واقع باید به بررسی تک تک داستان‌ها به طور جداگانه بپردازیم، اما من سعی کرده‌ام برای این جلسه شاخصه‌هایی کلی را در مجموعه‌ی داستان‌های جاده فرودگاه پیدا کنم و در مورد آنها صحبت کنم.»

او با اشاره به اینکه با نگاهی به کلیت داستان‌ها، بیشتر، دغدغه‌ها و مشکلات اجتماعی را در آنها پررنگ دیده و به خاطر زن بودن نویسنده، بیشتر مشکلات زن‌ها را می‌شود در آنها دید، گفت: «البته ما داستان‌هایی هم داریم که شخصیت‌هاشان مرد هستند و قصه حول یک مرد است؛ اما بیشتر، قهرمان داستان‌ها، زنان هستند و زنانی که در اجتماع خودشان به نوعی درگیر جامعه‌ی اطراف هستند.»

او با این مقدمه، بحث در مورد نگاه‌های زنانه در داستان‌های جاده فرودگاه را آغاز کرد و با بیان اینکه عنصر ارتقا و بحث اصلی این داستان‌ها همین دید زنانه‌ای است که در اکثر آنها دیده می‌شود، گفت: «در این داستان‌ها، زن در جامعه‌ای کاملا سنتی به چشم می‌خورد و در آنها یک زن سنتی یا یک زن مدرن در بطن یک جامعه‌ی سنتی قرار دارد و خانم راهدار از این دو به نحو مطلوبی کارکرد گرفته.»

او ادامه داد: «اگر هنرمند، به سراغ یک اتفاق یا حادثه و یا یک معضل اجتماعی می‌رود، کارِ او تنها نشان دادن اینهاست بدون اینکه قضاوتی بکند. و لیلا راهدار نیز در این داستان‌ها دقیقا همین کار را کرده است.

او هیچ قضاوتی نمی‌کند و برخلاف داستان‌هایی که این روزها از نویسندگان زن می‌خوانیم، او به نوعی به شخصیت‌های زن داستانش اعتراض می‌کند یا شخصیت‌های زن داستانش دارند به نوعی بر علیه ساختار موجود جامعه اعتراض می‌کنند.»

 

 داستانهای راهدار زبان یکدست و بسیار خوبی دارند

شمس الدینی در بخش دیگری از سخنانش تعلیق مداومی که در مجموعه داستان «جاده فرودگاه» به چشم می‌خورد، را به عنوان یک ویژگی برشمرد که تا آخر داستان هم گره‌گشایی نمی‌شود.»

این داستان نویس در ادامه زبان داستان‌های «جاده فرودگاه» را دلپذیر دانست و به سراغ ویژگی سوم این مجموعه داستان رفت و گفت: «این داستان‌ها، زبان یکدست و بسیار خوبی دارند و این زبان، همه جا در خدمت داستان است.»

او ادامه داد:‌ «در توصیف داستان خوب، یکی از ویژگی‌هایی که برمی‌شمریم این است که باید فرم و داستان با هم همگام و همنوا و همقدم باشند و به نظر من زبان هم از مواردی است که باید با خود داستان و محتوا و فرم داستان همخوانی داشته باشد.  در مجموعه‌ی داستان‌های جاده فرودگاه این اتفاق افتاده و به قول معروف زبان در خدمت داستان است و به اندازه‌ای هست که بار داستان را بکشد و از طرفی نویسنده با قلم‌فرسایی و اظهار فضل، بار زبان را از داستان بیشتر نکرده است.»

او در همین رابطه، به استفاده از کلمات بجا در جای جای داستان‌ها، و دایره‌ی واژگان بالا در آنها اشاره کرد و گفت: «یکی از موارد جالب در این داستان‌ها استفاده‌ی جسورانه از بعضی کلمات قدیمی‌تر است که نویسندگان امروزی کمتر از آنها بهره می‌برند؛ که احتمالا به رشته‌ی تخصصی خانم راهدار یعنی ادبیات فارسی برمی‌گردد. و آنچه در مجموعه داستان مورد بحث ما جلوه‌گری می‌کند، این است که این کلمات خیلی خوب در داستان‌ها نشسته‌اند.»

او سپس با خواندن نمونه‌هایی از ترکیبات زیبا و شاعرانه در توصیفات از محیط، آنها را واجد خلاقیت و زیبایی دانست و اظهار داشت: «در داستان‌های امروزی کمتر چنین توصیفاتی دیده می‌شود، اغلب داستان‌نویسان امروز بیشتر از بیان شماتیک و رو استفاده می‌کنند که هیچ لذتی را در خوننده ایجاد نمی‌کند.»

او گفت: «یکی از ویژگی‌های مثبت این داستان‌ها این است که در آنها اتفاقات زیادی مثل زلزله، جنگ و اعتیاد رخ می‌دهد و این سوال کلی را برای مخاطب ایجاد می‌کند که تاثیر این اتفاقات و دردها بر یک زن چگونه است و به نظر من اینکه یک داستان سوالی را برای مخاطب مطرح کند و او را به فکر فرو ببرد، خیلی مهم است.»

او سپس با یک مقایسه میان دو داستان کوتاه «جایی میان درز دیوار» و «مکعبی شبیه به …. »، گفت: «در داستان اول قهرمان داستان یک زن روستایی است که به خاطر خشکسالی مجبور به مهاجرت شده و به دلیل مادر نشدن ارزش خود را از دست می‌دهد. در داستان دوم اما زنی مدرن را می‌بینیم که به گالری می‌رود تا نقاشی‌هایی که آنجا هست را خریداری کند و زنی است که به دنبال یک رابطه‌ی اجتماعی خاص می‌گردد تا در جامعه‌ی سنتی نقشی قابل قبول پیدا کند. در این دو داستان قهرمان‌های زن، چه آنکه سنتی است و چه آنکه مدرن است، در واقع هر دو متعلق به یک نظام سنتی هستند که نتوانسته‌اند از سنت‌های خودشان فراتر بروند.»

 

لیلا راهدار یک نویسندهی واقع گرای منتقد است

او با بیان اینکه لیلا راهدار، در کل داستان‌های «جاده فرودگاه» یک نویسنده‌ی واقع گرا بوده است، گفت: «اگرچه در بعضی داستان‌ها می‌شود رگه‌هایی از ناتورالیسم را هم پیدا کرد ولی در کل، آنچه به چشم می‌آید یک رئالیسم بسیار تلخ و بسیار منتقدانه نسبت به وضعیت موجود زنان در جامعه‌ی مردسالار است که روایت می‌شود.»

در بخش دیگری از این مراسم نوبت به لیلا راهدار رسید که به پرسش یکی از حاضرین مبنی بر اینکه چرا در داستان‌های او لوکیشن‌های مشخص، کمرنگ است، پاسخ گوید؛

او توضیح داد: «به نظر خودم هرکدام از داستان‌ها جغرافیای کاملا متفاوتی دارد و شخصیت‌ها به نوعی برآیند همان جغرافیا هستند، بعضی جاها جغرافیا خیلی پررنگ است. اما بعضی جاها به جغرافیا اهمیت ندادم چون مسایل تعمیم پذیر بودند. مثل داستان‌های جایی میان درز دیوار یا پشت بارانی چرمی که حس مشترک آنها زنانه است و برای مخاطب چه اروپایی باشد و چه کرمانی فرقی ندارد، برای همین جغرافیا در آنها خیلی پررنگ نیست؛ برای من بیان یک حس عمومی انسانی اولویت داشت، به همین خاطر جغرافیای خاص منطقه را کمرنگ کردم.»

 

گفتنی است لیلا راهدار نویسندهی جاده فرودگاه و رمان در انتظار چاپ «خورشید بیابانگرد» دبیر انجمن داستان کرمان است و چند سال است که آموزش داستاننویسی به شیوهی کارگاهی را دنبال میکند.