نشست نقد و بررسی کتاب «افغانیکِشی» برگزار شد

عنصر غالب متون داستانی کشمکش است

تمام شخصیتهای رمان پسزمینههای آموزشی دارند

گروه فرهنگ و هنر – روز سه‌شنبه ۱۹ دی‌ماه جاری حامد حسینی‌پناه در پنجمین نشست از سری نشست‌های نقد و بررسی کتاب در سرای اهل قلم حاضر شد تا  به نقد و بررسی رمان «افغانی‌کشی» نوشته‌ی محمد رضا ذوالعلی بپردازد.

 

شناخت شخصیت از شناخت بطن شخصیت آغاز میشود

حامد حسینی پناه در اغاز سخنان خود با اشاره به اینکه تحلیل خود را بر پایه‌ی شخصیت‌پردازی در رمان افغانی‌کشی استوار کرده است، گفت: «جیمز اسکات در کتاب «پیرنگ و ساختار» مجموعه اصول بنیادین پیرنگ را بصورت زیر مرتب کرده است: شخصیت، هدف، رویارویی و ضربه فنی. پیرنگ قوی با شخصیت اصلی جذاب شروع می‌شود و در بهترین پیرنگ‌ها شخصیت اصلی جذاب و باورپذیر است ولی لزوما دوست‌داشتنی نیست.»

این منتقد به‌عنوان نمونه‌ای از این‌گونه شخصیت، مامون را در سریال ولایت عشق مثال زد که شخصیت‌ باور‌پذیر و جذابی شده که قطعا برای مخاطب با باورهای مذهبی شیعی دوست‌داشتنی نیست. در رمان افغانی‌کشی شخصیت محوری یا همان قهرمان جوانی است به اسم رسول.

حسینی پناه در ادامه افزود: «لیندا سیگر در کتاب خلق شخصیت‌های ماندگار می‌گوید شناخت شخصیت از شناخت بطن شخصیت آغاز می‌شود و بطن‌هایی که بیشترین تاثیر را بر شخصیت دارند عبارتند از: فرهنگ، زمان یا دوره‌ی تاریخی، مکان و شغل شخصیت؛ که رسول رمان افغانی کشی در دوره‌ی معاصر و در حول و حوش همین سال‌هایی که بنده و شما نفس می‌کشیم توسط نویسنده به تصویر کشیده است و مکان محوری داستان که آغاز رمان و وقایع هم در آنجاست شهر کرمان است. رسول قبلا کارمند شرکت خصوصی بوده و اکنون بعنوان راننده تاکسی  تلفنی یا همان آژانس مشغول به کار
است.»

تمام شخصیت‌های داستان پس‌زمینه‌هایی اجتماعی، مذهبی و آموزشی دارند که طبقه‌ی اجتماعی شخصیت را مشخص می‌کند و همچنان که در رمان افغانی کشی به جلو می‌رویم متوجه می‌شویم که رسول شخصیتی متعلق به طبقه‌ی متوسط جامعه با باورهای ریز و درشت و محدودیت‌ها و امکانات این طبقه در جامعه‌ی امروز ایران و در شهر کرمان است. حسینی پناه اذعان کرد هر شخصیتی که توسط نویسنده‌ای خلق می‌شود، پیش داستان خاصی دارد و پیش داستان مستحکم کلید خلق شخصیت باور پذیر است و در ادامه گفت: «پیش داستان‌های رسول که به‌صورت غیرمستقیم توسط نویسنده به مخاطب القا می‌شود عبارتند از: مرگ پدر و مادر رسول، ازدواج ناموفق وی و زندانی شدن به‌خاطر مهریه، از دست رفتن شغل و بعد خانه‌ی پدری به‌خاطر پرداخت مهریه و در نهایت زندگی با عمه.»

 

شخصیت اصلی افغانیکشی

 درونگرا است

حسینی پناه اضافه کرد: «بر اساس نظر یونگ دو تیپ شخصیتی کلی وجود دارند: درونگرا و برون‌گرا که رسول افغانی‌کشی متعلق به تیپ درونگراست و همین درونگرایی و عزلت باعث شده تا همسر وی که علاقمند به مهمانی و گردش و تفریح بوده از رسول دل‌زده شده و در نهایت با به اجرا گذاشتن مهریه، زندگی مشترک را به نقطه پایان خود می‌رساند.

باید دانست که در تقسیم بندی‌های کلی عواطفِ شخصیت‌ها که شامل جنون، غم، شادی و ترس می‌شود رسول زیرگروه غم و نیز زیرگروه ترس قرار می‌گیرد؛ صحنه‌ی اول رمان که با استفاده از باران چرک و کثیف و بعد دود سیگار رسول که استعاره از شخصیت خود رسول است، به تصویر کشیده شده و در این تصویر، مخاطب متوجه سرخوردگی و یاس و ناامیدی این شخصیت
می‌شود.

اما مهم‌تر از غم چیزی که در وجود رسول نمود بیشتری دارد، نگرانی و وحشت این شخصیت به‌خاطر از دست دادن است و حتی گویی این شخصیت از روبرو شدن مستقیم و در ارتباط بودن با جنس مخالف ابا
دارد.»

منتقد این نشست با اشاره به این نکته که یکی از صحنه‌های باشکوه در این کتاب صحنه‌ای است که رسول به‌همراه مسافرش فیروزه برای استراحت جایی توقف می‌کنند و با چوپانی روبرو شده و درباره ترس با چوپان مشغول گفت‌وگو می‌شوند، گفت: «در همان صحنه نیمکتی هست که رسول می‌تواند روی آن نشسته و استراحت کند. ولی رسول سعی می‌کند هرچه بیشتر از نیمکت دوری کند و ما به‌صورت ناخودآگاه مانند چوپان در آن صحنه متوجه‌ی ترس رسول از نیمکت می‌شویم و با تصویری که چند صفحه قبل از مرگ مادر رسول بعد از نشستن روی نیمکت توسط نویسنده برای‌مان ترسیم شده است، متوجه می‌شویم که خالق رمان افغانی‌کشی با هوشمندی تمام ترس از دست دادن را در ذهن این شخصیت به نیمکت که محلی موقتی برای استراحت است، پیوند داده است.»

در این بخش از جلسه حسینی‌پناه از نویسنده خواست تا صحنه‌ی روبرو شدن قهرمان داستان را با چوپان در رمان افغانی کشی برای حاضران قرائت کند.

 

تضاد ایجاد شده شخصیتها را قویتر میکند

بعد از خوانش چند پاراگراف از رمان توسط نویسنده، منتقد  با تاکید بر این نکته که عنصر غالب متون داستانی کشمکش است و داستان‌های مبتنی بر ارتباط بر اساس کنش و واکنش شخصیت‌ها با چهار شکل ممکن به تصویر کشیده می‌شوند، گفت: «هر چهار گونه از رابطه در این رمان وجود دارد؛ دسته‌ی اول روابط جذاب است که براساس مشابهت شخصیت‌ها شکل می‌گیرد. دسته‌ی دوم روابطی است که به‌خاطر تفاوت‌ها منجر به کشمکش داستانی می‌شوند. دسته‌ی سوم به‌خاطر خصوصیات کاملا متضاد شخصیت‌ها در داستان شکل می‌گیرد و همین تضاد ایجاد شده، شخصیت‌ها را قوی‌تر می‌کند و داستان را به نقطه‌ی اوج خود می‌رساند و گروه نهایی بر اساس اینکه یکی از شخصیت‌ها توان متحول کردن شخصیت مقابلش را دارد، ایجاد می‌شود.»

حامد حسینی‌پناه در بخش پایانی صحبت‌هایش دلیل موفق نبودن بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی را که می‌خواهند درونمایه‌ی خود را بر تحول شخصیت‌ها استوار کنند، تحول ناگهانی دانست.

او سپس دوازده مرحله‌ی تحول شخصیت را شامل: آگاهی محدود از مساله، افزایش اگاهی، بی‌میلی برای تغییر، غلبه بر بی‌میلی، تعهد به تغییر، تجربه‌ی اولین تغییر، آمادگی برای تغییر مهم، تلاش برای تغییر مهم، نتایج و عواقب تلاش، تعهد مجدد برای تغیر و در نهایت یا همان مرحله دوازدهم استاد نهایی شدن در مساله را، برای حاضران در سرای اهل قلم بر شمرد و بخش‌های مختلفی از کتاب را به‌عنوان شاهد، مثال زد.

این منتقد صحنه‌ای از رمان را که رسول در آن، بعد از مراحل گوناگون در طول سفر کرمان به زاهدان و بالعکس، آمادگی تحول و شجاعت از دست دادن را به دست آورده است و حاضر می‌شود با جان خود از دختر افغانی مسافرش دفاع کند را نمونه‌ی خوبی از تغییر با دلیل و نه ناگهانی
دانست.

 

محمدرضا ذوالعلی متولد ۱۳۵۳ در کرمان است. او مدرک کارشناسی خود را در رشته مهندسی معدن و کارشناسی ارشد خود را در رشته روانشناسی دریافت نموده است. او از سال ۱۳۸۷ به طور جدی به نوشتن میپردازد و سه رمان «بولوارپارادیس» و «افغانی کشی» و «نامههایی به پیشی» را به دست چاپ سپرده است. ذوالعلی همچنین رمانهای «خون تشنگی»، «پرزنتور»، «بیداری در بستر غریبه»، «مادر زیر چرخهای کامیون» و شش مجموعه داستان کوتاه را هم آمادهی چاپ دارد.