برای سلامتی داریوش شایگان دعا کنیم؛

زنده بمان تا تفکر نفس بکشد

رضا شمسی – داریوش شایگان که حوالی ساعت ۱۶ روز پنجشنبه ۵ بهمن در اتاق کارش در منزل، دچار سکته مغزی شد، کماکان تحت مراقبت‌های ویژه پزشکی قرار دارد.  او اکنون چند روز است که در یکی از بیمارستان‌های تهران بستری است و  درحالیکه شرایط چندان مناسب و رضایت‌بخش ندارد، اما پزشکان معالج در پی احیای وضعیت او هستند.

برای او که از نسل متفکران آبرومند است، دعا می‌کنیم و امیدواریم او زنده بماند تا پیرامون ما از متفکر خالی‌تر نشود و تفکر نفس بکشد. با این آرزو بخش کوتاهی از آخرین مصاحبه‌ی مفصل داریوش شایگان با احمد غلامی که چند روز قبل در روزنامه شرق به چاپ رسید با هم مرور می‌کنیم.

شایگان در آنجا درباره‌ی رمان می‌گوید:    «رسالتی در رمان هست که به نوعی با تجدد ارتباط دارد. کار بعدی‌ای که در دست دارم و امیدوارم فرصتی دست دهد که به پایانش برسانم با همین موضوع مرتبط است. می‌خواهم در این کتاب، فارغ از هرگونه ارزش داوری و بی‌آنکه بخواهم جانب عرفان یا علم را بگیرم، نشان دهم که چگونه با پدیدآمدن علم جدید، تمام ساختارهای سنتی و عرفانی فروشکست؛ از زمان گالیله و دکارت که روابط دنیا ریاضی شد و ریاضیات از آن پس نقشی محوری بازی کرد. در همین ارتباط کتابی خواندم از هوسرل که برایم هشداردهنده بود. هوسرل می‌گوید علم جدید از یک سو کشف‌کننده یا “عیان‌ساز” است، چون با پی‌بردن به راز ماده انسان را به حقایق ملموس و محسوسات وارد می‌کند، ولی از سوی دیگر «نهان ساز» است چون بنا به اصطلاحی که هوسرل به آلمانی به کار می‌برد «die Lebenswelt»یعنی «دنیای حیاتیِ» انسان را از افق دید او نهان می‌سازد؛ منظور از «دنیای حیاتی»، عرصه روان، عشق، احساسات، و از این قبیل است. در اینجاست که رمان پا به میدان می‌گذارد و رسالت بیان این عوالم پس رانده شده را بر دوش می‌گیرد. پس به موازات پدیدارشدن علوم جدید، رمان هم ظهور می‌کند. چنان‌که گفتم پیش از این دوران سروکار ما با «حماسه» است نه «رمان». در رمان برخلاف حماسه، آدم تنهاست. عجیب آنکه «دن کیشوت» اثر سروانتس اولین رمانی است که نوشته می‌شود و از قضا ماجرای شخصیتی است که در دنیایی که دیگر آن را نمی‌شناسد، گم شده است.»