واکنش به استعفای معاون هنوز ادامه دارد!
گروه فرهنگ و هنر – هفتهی گذشته خبر استعفای محمد علی جوشایی از معاونت هنری و سینمایی استان کرمان خیلیها را به واکنش واداشت، خیلیها در دیدارهای واقعی و فضای مجازی از او دعوت کردند که در سمت خود باقی بماند از جمله دبیر همین صفحات به همین منظور یادداشتی با عنوان «تلاش کنیم جوشایی کناره نگیرد.» نوشت، که در کانال یادنوشت منتشر شد.
در بخشهایی از این یادداشت آمده بود: «خبر این است که: محمد علی جوشایی میخواهد از معاونت سینمایی و هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمان کناره بگیرد؛ چه خبر بدی. من البته از شنیدن این خبر بد، یکه نخوردم. چرا که میدانم، شرایط فعلی برای هر انسانی که بخواهد واقعا کار کند، سخت و جانفرسا است: قوانین دست و پاگیرند، بودجه بیشرمانه اندک است، دوست و دشمن بیوقفه زیرآبزنی میکنند، کارمندان برای کار در ادارهی متبوع خود هیچ انگیزهای ندارند و دل به کار نمیدهند. از اینها که بگذریم زمانه، زمانهی بیتفاوتی است؛ روزی ۱۲ ساعت کار کنی یا کارها را بپیچانی، برای هیچ کسی توفیری نمیکند و …. در چنین شرایطی محمد علی جوشایی با «دانادلی» آمد تا با از خود گذشتگی و از شعرگذشتگی، برای هنر استان تلاش کند، طبیعی است که فلک به کینتوزی او برمیخیزد!»
اکنون اما آن خبر بد تحقق یافت و محمدعلی جوشایی دیگر معاونت هنری و سینمایی کرمان نیست، آخرین روز هفتهی گذشته شنیده شد که وحید محمدی، معاون فرهنگی و مطبوعاتی ارشاد استان سرپرست معاونت هنری و سینمایی را تا انتخاب معاون جدید برعهده خواهد داشت.
با این همه اما واکنشها هنوز ادامه دارد؛ که از جمله آنها یکی هم یادداشت کوتاهی است که محمد علی علومی، نویسندهی نامآشنای بمی نوشته است و برای چاپ به نشریهی استقامت داده است.
شما را به خواندن یادداشت محمد علی علومی دعوت میکنیم.
از هزاران خلق یک تن صوفیاند
مابقی در سایهی او میزیند
مولانا
الف – جوشایی شاعری بزرگ است.
یک بار که افتخار دیدار استاد شفیعی کدکنی نصیبم شده بود، استاد از وضع استان پرسید و من یکی از شعرهای محدعلی جوشایی را برای ایشان خواندم:
تا شب از گردنهی نیلی هامون برخاست
شحنه خوابید و حرامی به شبیخون برخاست
در تمام مدت، استاد چشم بسته بود، زیر لب به شعر و شاعرش آفرین میگفت، اما شعر محمد علی جوشایی در تمام زندگی او جاری است، مثل آبشار، همچون آفتاب…
ب – جوشایی مدیری تواناست. استاد روانشاد عمران صلاحی روزی به من گفتند: ای کاش در سراسر کشور، نمونهی جوشایی و میرافضلی در میان مدیران فرهنگی سطوح بالا هم داشتیم. اما بزرگی جوشایی در بزرگواری او است.
پ – محمدعلی جوشایی، آموختهی فرهنگ هزاران سالهی وطن،پهلوانی را میماند که پهلوانی راه و رسم زندگی اوست، او خودش را، شعرهایی گرامیاش را و حتی شاید آسایش خانوادهاش را فدا کرده است تا دیگران در هنر برویند، ببالند…
ت – از این رو، هر جا که شاعر بزرگ و پهلوان بیادعای ما بوده، هنر هم همچون نهری خروشان بر کویر تفتیدهی بیهنری و کمبود یا حتی نبود عواطف انسانی، جریان یافته است.
به یاد دارم و به یاد داریم که محمد علی جوان و دانشجو، چگونه پهلوانوار و به تنهایی شعر و هنر زرند را زنده ساخت و پویا… در بافت و بم و کرمان هم، هنرمندان در سایهی او زیسته و بالیده و هنرمندان بزرگی شدهاند که یکی شان ایمان محمدآبادی است.
ث – جوشایی بزرگ است و مثل همهی بزرگواران، تنها است. کارهایش خاص او، کارهای پهلوانان حماسهها و اسطورههاست، پس چه او در سمت اداری خود بماند یا نماند، جوشایی در کارها و آثارش برقرار و حتی جاودان است و من چه بگویم جز این که: چلچلهها ناز تو را میکشند، دامن آواز تو را میکشند.
عزیز ما، پیوسته گرم بمانی و مثل سرو، سبز
باشی.