بازی باید برد برد باشد

رحیم بنی اسد آزاد – به پیشنهاد یکی از دوستان در دوره‌ای که برای مدیریت بر خود و آموزش اصول آن برنامه ریزی شده بود شرکت کردم، دوره‌ای که برایم پر از نکات مثبت و کاربردی بود که اگر همه افراد جامعه مخصوصا کسانی که فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی و حتی  فرهنگی دارند در آن شرکت کنند تبعات مثبتش را در جامعه می‌بینیم؛ اینکه در آن دوره چه گفته شد را اگر بخواهم بگویم و مصداق‌هایش را در جامعه بیاورم تمام صفحات روزنامه هم برایم کم است.

اما یکی از آن‌ها را می‌گویم که همین چند روز پیش و در آخرین جلسه دوره گفته شد؛ در اصول مدیریت رابطه‌ای پایدار است که برنده، برنده باشد؛ یعنی ما اگر یک مربع را به چهار قسمت تقسیم کنیم و قسمت برنده، برنده و بازنده، برنده و برنده، بازنده و بازنده، بازنده داشته باشیم تنها رابطه برنده، برنده پایدار است که درآن هم اهداف خود و هم اهداف دیگران را مد نظر قرار دادیم و برای توجه به اهداف خود باید شهامت و برای اهداف دیگران ملاحظه داشته باشیم؛ این‌ها را که شنیدم دیدم چقدر در جامعه هنری مصداق دارد و چقدر کمبودش حس می‌شود تمام آن جلسه فکرم مشغول همین بود که چرا جامعه هنری از این تکنیک به ظاهر ساده استفاده نمی کند، این‌که من در هر کاری که می‌کنم  رابطه برد، برد را در نظر بگیرم چیزی است که در جامعه ما خیلی کم رنگ شده است؛ شاید و قطعا دلیل خیلی از شکست‌ها همین باشد؛ الان خیلی از ما فقط خودمان را می‌بینیم؛ بارها از خیلی‌ها شنیدم که فلان کار برایم چه نفعی دارد؟ یا من چرا باید فلانی را ببینم و فلان پروژه را انجام دهم؛این‌ها شاید به ظاهر درست باشند وآن روز در ظاهر برای فرد نفعی نداشته باشد اما همان کار شاید راهی را برای موفقیت‌ها و کارهای بعدی باز کند و یا قدم اول یک موفقیت باشداین که من فلانی را ببینم و فلان کار را انجام دهم شهامت می‌خواهد، شهامت و ملاحظه حلقه‌ی گمشده این رابطه است؛ من اگر ملاحظه  دیگری را بکنم  دیگر حضور در فلان نمایشگاه و جشنواره برایم بی‌فایده نیست اگر شهامت کار داشته باشم این‌که فلان پروژه را همکار و دوستم انجام دهد و  فلان جایزه به فلانی تعلق بگیرد برایم ناراحتی ندارد دیگر دنبال پایین کشیدن او نیستم چون شهامت دارم که کاری را خودم انجام بدهم و ملاحظه دیگران را هم بکنم تا هم خودم و هم دیگری منفعت ببرد؛ این فضا را در هنر کرمان سال‌هاست که ندیده ایم.

البته در چند سال اخیر در مدیریت هنری کرمان فردی را داشتیم که دنبال همین راه بود؛ محمد علی جوشایی،  معاون هنری ارشاد به نظرم مصداق مدیری موفق در این مورد بود او در تمام روابطش با هنرمندان به بازی برد، برد معتقد بود.

او هیچ وقت هنرمندی را بازنده نکرد تا خودش ببرد؛ چیزی که بارها در جاهای دیگر و از طرف افراد دیگر دیدیم و شنیدیم.

او همیشه برد هنرمند را برد خود می‌دید این شاید در سیستم اداری ما که بر اصول سنتی خود اصرار دارد چیز جدیدی بود که خیلی‌ها شاید با آن آشنا نبودند و برای‌شان غریب بود.

اکنون ما مانده‌ایم و جای خالی او و این تقاضا از متولیان هنر که رویه‌ی او را رها نکنند.

هنرکرمان قطعا پتانسیل و توانایی‌هایی زیادی را در خود نهفته دارد که هیچ زمان  فرصت بروزش فراهم نشده؛ چرا باید از گوشه و کنار بشنویم که فلان شخص گفته مگر کرمان نقاش آبستره هم دارد؟ یا کرمان هم مگر می‌تواند؟

تا کی باید توانایی‌های کرمان به واسطه عدم ارتباط و عدم  آشنایی دیگران با این پتانسیل‌ها نادیده گرفته شود؟

این‌ها چیزهایی ابتدایی است که مارعایت نکردیم و الان تاوانش را می‌دهیم، همان روزهای ابتدایی رفتن جوشایی خواستم چیزی بنویسم؛ اما هم امیدوار به برگشتنش بودم و هم می‌دانستم دوست ندارد چیزی برایش نوشته شود؛ اما شنیدن این روش درآخرین جلسه دوره مدیریت من را مصمم کرد که بنویسم چقدر این شیوه به کار و روش جوشایی نزدیک است و حیفم آمد نگویم و ننویسم که : بیایید همه به شیوه او بازی
کنیم.