این پرونده بوی شرمساری میدهد
مهدی محبی کرمانی – ۱- هفتهی گذشته مهندس محمدعلی فردوسی همینجا پروندهی بیست سالهی پروژهی نافرجام بهارستان هنرمندان را در برابر چشم همهی ما گشود. پروندهای که بزعم او بوی بیمهری میدهد، و بیش از آن، البته بوی شرمساری!
نمیتوان گفت میان اینهمه دست اندرکاران پروژه چهکسانی باید در محضر آیندگان عرق شرم از پیشانی خود بسترند؟! گفتم آیندگان و نمیگویم هنرمندان! واقعیت آن است که این هنرمندان نیستند که به تکریم من و شما نیاز دارند، این مائیم که محتاج تکریم هنرمندانیم! لازم نیست که هزار سال بگذرد که تاریخ بیهقی را بگشائیم و بخوانیم: «چنین شهر هیچ جای نشان نمیدهند به آبادانی و مردم بسیار و ایمنی و راحت و … اما بازار فضل و ادب و شعر و کاسد گونه میباشد و خداوندان این صناعت محروم …» همین فرداست که همهی مسئولان را اینگونه شرمندهی تاریخ میکنند. حتی اگر تمام شهر به رونق بهشت شداد شود. بهشتی که روح نداشته باشد کم از جهنم نیست. هنر روح و روان یک جامعه است.
۲- یکبار و بسیار پیش، در مطلبی با عنوان «ثبت جریده عالم » نوشته بودم، «هنرمندان در میان مشاهیر عالم، معمولا در کسب شهرت و اعتبار خود بدهکار هیچکس نیستند؛ بهخصوص بدهکار دولتها و سازمانهای عمومی و نهادهای شبه دولتی و… اشتهار این جماعت و نام نیکشان عموما به سبب نفوذ مردمی آنها شکل میگیرد و همین که مردم هنر آنها را در کفهی ترازوی ارزیابی خود سنگینتر از دیگران میبینند، حساب خاصی برایشان باز میکنند. نامشان را تکریم میکنند، بر خود و یادگارهایشان حرمت میگذارند و بدینگونه است که نام آنها در حیات و ممات در جریدهی عالم ثبت میشود…» و فکر میکنم که همینجا باید معلوم باشد که چرا تأکید بنیانگذاران طرح بهارستان هنرمندان صرفا معطوف به هنرمندان بوده است و اهالی علم و دیگر مشاهیر را در خود نمیگنجانده است… آنها بسیار بیش از هنرمندان به دولت و مردم بدهکارند، اگر لازم است حساب کنم و بگذارم کف دستتان! زمین خدا کم نیست بروند یک بهارستانی هم برای دیگر مشاهیر بسازند. جنس هنر چیز دیگری است.
۳- شک ندارم که نه شهردار و نه استاندار و نه حتی شورای شهر کنونی، حاضر به قبول شرمساری خود در غفلت از این طرح نهچندان پرهزینه باشند. حق هم دارند، شهردار همین حالا شرمندهی میلیاردها بدهی شهرداری به این و آن است؛ همینکه فضاحت پل سیدی را جمع کند و مطالبات این همه پل و زیرگذر و روگذر را بدهد، کار خودش را کرده است. استاندار هم قرار نیست که خود را مدام درگیر مسائل شهری مرکز استان بکند! هفتاد و یک شهر و دوازده هزار روستای رها شده هم حقی دارند. آنها هم چشم به اقدامات و حمایتهای او دوختهاند. از شورای شهری هم که گفته میشود خودشان پایشان لب گوراست؟؟ توقعی نمیرود که با پرداختن به بهارستان و قبرستان و این قضایای بدشگون هر روز تن خود را بلرزانند! میخواهم بگویم اگر قرار است کسی شرمسار این غفلت بیست ساله باشد، که هست، مائیم! من روزنامهنگار؛ من اهل قلمی که ادعا میکنم وجدان بیدار، چشم بینا و گوش شنوای مردمی هستم که این هنرمندان سرمایهی اجتماعی آنها به شمار میروند. من سردبیر و مدیر مسئولی که باید این همه را بسیار زودتر به گوش مردم میرساندم. من خبرنگاری که میتوانستم و باید میرفتم و هرهفته یک گزارش زنده از نظر جامعهی هنری درقبال هتک حرمت هنرمندان مرده میگرفتم. من عکاسی که باید میرفتم و این همه آرماتور زنگ زدهی پوسیده و آن همه خار و خاشاک روئیده برسنگ و سنگ فرش مزار هنرمندان را به رخ مسئولان میکشاندم … من مقصرم!
مایی که روز تدفین مرحوم «محمد امام» آمدیم و درست در همان محل بهارستان خزانزدهی هنرمندان گفتیم، بیائیم یک هفته در صفحهی اول تمام نشریاتمان فقط یک تیتر بزنیم که: «بهارستان هنرمندان چه شد؟» و باقی را به مطالبهی مردمی بسپاریم …
مایی که گفتیم و آمدیم و از مشتاق که رد شدیم یادمان رفت چه گفته بودیم! و فردایش هم تیترهایمان، چهکنم کنسول رواقهای میدان مشتاق شد!
ما مقصریم و باید که شرمسار این غفلت بیست ساله باشیم، باید این غفلت را جبران کنیم، مردم را از ناتوانی بیست سالهی مسئولان در انجام همین یک قلم کار مردمی آگاه کنیم و بعد بگوئیم حالا خودتان بیائید پای کار! اینجا فقط برای ماشینها پل وخیابان و زیرگذر و روگذر میسازند، آدمها در هیات پیادگان حقی به شهر ندارند. مردگانشان جای خود دارند! آنها که آن عظمت جنگل قائم را با اهدای گوشواره و النگو و پول نان شب خود برپا کردند، حتم دارم که برای تکریم هنرمندانشان کم نمیگذارند؛ فقط بیائیم و عذر این غفلت را از مردم بخواهیم، و کار را به خود آنها بسپاریم؛ همین! مگر قرار است فقط برای خانه شهر و کوهبنان زلزله زده و کوه صاحبالزمان کمپین برپا شود؟ یک جماعت شناخته شدهی خوشنام و معتمد مردمی پیدا شود و علم این همت طلبی را بلند کند. حتم دارم که مردم و خاصه خیرین و نیکوکاران شهر از هنرمندانشان آبروداری میکنند. این هنرمندان سرمایههای مردم هستند؛ مردم هم باید تقدیرشان کنند، زنده یا مرده فرق نمیکند، حتم دارم، حتم.