مطالبات برجا ماندهی اهل قبور!
حمید نیکنفس – الهی قبرِ آدم های طناز
اُپن باشد وَ یا یک قبرِ خوش ساز
به ما قبری دهد در شهر کرمان
که ایزد در بیابانش دهد باز …
یادش بهخیر؛ زندهیاد حمید مظهری (اشک کرمانی) دبیر انجمن شعر خواجوی کرمان، در مراسم کلنگزنی بهارستان هنرمندان که در زمان استانداری دهمرده استاندار وقت انجام میشد (البته مراسمی که خدا را شکر با خاکسپاری یکی از هنرمندان و حفر قبر توسط استاندار همراه نبود) در سخنرانی خود مطلب جالب و بهیاد ماندنی عنوان کرد. وی فرمود: از جناب استاندار و شهردار تشکر میکنم که اگر در این دنیا به فکر تهیهی سرپناهی برای هنرمندان نبوده و نیستند، حداقل برای آن دنیا و آخرتمان یک واحد دو، سه متری در نظر گرفتهاند !!! ….
ولی بههرحال، خدا پدر بانیان خیر و در حال حاضر خودِ بعضی از این بانیان از جمله روانشادان سیدجلال طیب، سیدمحمود توحیدی و عزیزانی که خوشبختانه هنوز در قید حیاتند؛ جناب محمدعلی گلابزاده و جناب محمدعلیخان فردوسی، و شهرداران مسبوق، آقایان محمد جلال ماَب و ابوالقاسم سیفالهی را بیامرزد که باعث شدند بحرالعلوم، فؤاد کرمانی، میرزا مسعود و مشاق و … بعد از سالیان سال از تنهایی درآیند، و با ارفع کرمانی و حمید مظهری و سیدجلال طیب و دیگر هنرمندانی که دار فانی را وداع گفته و با اخذ مجوز و تاییدیههای لازم از مراجع ذیصلاح! و تحقیق و گزینش و عبور از کانالِ نکیر و منکر، اجازهی آرمیدن در بهارستان را کسب کردهاند دمخور و محشور شوند؛ و بهیادآوری خاطرات خوبِ دوران گذشته بپردازند.
امّا حالا که قرار است ما هنرمندان (البته پس از ۱۲۰ سال) در این مکان به آرامش برسیم، از مسئولین ذیربط خصوصاً جناب استاندار و استاندارانی که در آینده خواهند آمد، همچنین مرکز کرمانشناسی، شهرداری و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر متولیان فرهنگی استدعا داریم حداقل اگر بودجهای برای نصبِ گنبد و بارگاه و مناره (که امکان دارد دزدیده شود) و اتفاقاً هنرمندان نیاز چندانی هم به آنها نخواهند داشت، حداقل دستی به سر و روی این مکان مقدس بکشند و یادشان باشد که چه بزرگانی در این بخش از شهر و تاریخِ کرمان آرمیدهاند که اگر امروزه با نامشان کنگره و بزرگداشت برگزار میکنیم و فرهنگ کرمان را بهنام آنان میشناسند و کوچه و خیابان و میدان به نامشان میشود حرمتِ این امامزادهها نیز حفظ شود و متولیان نیز بدانند که میراثدار چه گذشتهی پر افتخاری هستند.
شش هفت سال قبل در خانهی شهر کرمان که نمیدانم هنوز سرپاست یا بهسرنوشت فعلی فؤادیه(بهارستان) دچار شده است؟ شب شعرِ طنزی برگزار شد که اتفاقا متولی آن، شهرداری کرمان و جناب سیفالهی شهردار وقت بودند و بنده نیز برنامه را اجرا میکردم. در خلال کار از جنابِ ایشان درخواست کردم که به رسمِ بزرگانِ گذشته، صلّهای را به شاعران حاضر در جلسه اعطا کنند؛ و ایشان که عمرشان دراز باد محبت کرده و فرمودند ده قبر در آرامستان جدید و در دست احداث کرمان را که آن زمان چیزی حدود یکصد تا دویست هزار تومان ارزش داشتند، به عنوان صله به شاعران اختصاص دهیم که صد البته ما شاعران که آدمهای نمک نشناسی (همان قبر نشناس خودمان) هستیم، و شمّ اقتصادیمان اصلاً قوی نیست؛ قدر ندانسته و این هدیهی ارزشمند را که امروزه بهای هریک از آن قبور، حداقل به بیست میلیون تومان هم رسیده است نپذیرفتیم؛ امّا الان که فکرش را میکنیم میبینیم که ایشان چقدر به فکر آیندهی ما بودهاند و ما خودمان نفهمیدیم که هیچ؛ بهتریج قبایمان هم برخورد! یعنی اگر این قبرها را برای روز مبادا هم نگه داشته بودیم میتوانستیم امروز با فروش آنها قسمتی از بدهیها و اقساط معوقه را بپردازیم.
بندهی غافل نیز که در آنجلسه مشمولِ این عنایت ویژه شده بودم، به جای سپاسگزاری فیالبداهه شعری را سروده و تقدیمشان کردم که: الهی قبر آدمهای طناز / اُپن باشد و یا یک قبرِ خوش ساز / به ما قبری دهد در شهرِ کرمان / که ایزد در بیابانش دهد باز …
بههر حال، از ما گفتن بود؛ و از آنجاییکه هر کسی در قبرِ خودش میخوابد ولی هنرمندان باید اجباراً در بهارستان سر بر زمین بگذارند، با ارسال نامهی سرگشادهای که در ذیل این یادداشت خواهد آمد، تقاضای هنرمندان در گذشته یا در حالِ احتضار و در قید حیات و امیدواران به فردا را به عرض استاندار محترم رسانده و به ایشان قول میدهیم چنانچه از خود هنری نشان داده و به خواستههای بر حق ما جامهی عمل بپوشند، وساطت و پارتیبازی کرده و بعد از اینکه جنابشان حداقل بعد از ۱۲۵ سال (۵ سال بیشتر از بقیه) با پای خودشان به دیار باقی شتافتند، از کمیتهی تعیین درصد هنرمندی و صدور جواز دفن درخواست کنم که یکی از قبور دو نبش و خوش آب و هوا را که در مجاورت یکی از طنزپردازان قرار داشته باشد (همسایگی و همنشینی با طنزپردازان عمر آدم را زیاد میکند) به ایشان اختصاص دهند.
و امّا متن نامهها به نیابت از جامعه هنری
استاندار محترم استان پهن پیکر کرمان؛ جناب آقای دکتر رزم حسینی
احتراماً نظر به اینکه محل فعلی بهارستان هنرمندان کرمان فاقد وسایل رفاهی آبرومند، از جمله سرویسهای غیربهداشتی، محوطهسازی مناسب، فضای سبز، سالن آبرومند برای برگزاری مراسم و اجتماعات، قاری خوشتیپ و آبرومند، کتابخانه و درمانگاه(ببخشید شاید درمانگاه در اولویت نباشد) مردهشورخانه و … نبوده و اهل قبور حتی شبهای جمعه از پذیرایی و حضور عزیزانشان شرمنده میشوند و از باد و باران گزند زیادی یافتهاند، مستدعیست دستور فرمایند مسئولین ذیربط در اسرع وقت(البته نهچندان سریع که پایشان به جایی بند شود و با کله زمین بخورند) نسبت به ایجاد امکانات یاد شده و نصب سردرب و نماد مناسبی که در شان این درگذشتگان باشد، اقدام؛ و ما رفتگانِ خاک را نیز از نتیجهی اقدامات انجام شده مطلع نمایند. آخر ما کجایمان از باباطاهر عریانتر نیست که اهالیِ همدان چنین مقبرهی با شکوهی برایش ساخته اند؟!!! بدیهی است در این صورت ماها که از شماها به خدا نزدیکتریم و تبعات ناشی از شب اول قبر و مامورین وظیفهشناسِ آن دنیا را پشت سر گذاشتهایم دعا میکنیم که بهسرنوشت فعلی ما دچار نشده؛ در عافیت و سلامتی روزگار بگذرانید.
قبلاً از همکاریهای صمیمانهای که در جهت نادیده گرفتنِ این خواستههای نابهجا اعمال خواهید فرمود، تشکر نموده و توفیق روز افزونِ حضرتعالی و همهی خدمتگزاران به مسلمین را خواستاریم.
با احترام: حمید نیکنفس؛
مسئول روابط عمومی آیندهی اهل قبور، مستقر در بهارستان هنرمندان.
نشانی: بهارستان آخر، قبر هفتم، کنار مقبره تُمبیدهی کرمانی