سالروز درگذشت کیومرث منشیزاده غریبانه سپری شد

فارغ از هیاهو در غربت زمان

مهرداد خرسند – یکشنبه گذشته مورخ ۲۶ فروردین ماه سالروز درگذشت کیومرث منشی‌زاده بود. منشی زاده یکی از شاعران آوانگارد و  تاثیرگذار شعر معاصر فارسی بود که بیشترین میزان مخاطب و تاثیرگذاری خود را در دهه‌ی پنجاه داشت.  او به دلیل استفاده از اعداد و نشانه‌های ریاضی در شعر به شاعر ریاضی شهرت یافت و به این دلیل شهرتی عام پیدا کرد.

اما کمتر کسی به زبان متفاوت و متخیل او در شعر پرداخت. شاید به این دلیل که منشی‌ زاده چپ نبود و به هیچ حزب و دار و دسته‌ی چپ‌اندیشی هم تعلق خاطر نداشت و از همین روی از جانب دستگاه تبلیغاتی چپی‌ها حمایت نمی‌شد. پس از انقلاب هم با هیچ تفکر ادبی سلطه‌طلبی سرسازش نداشت و از آن دسته شاعرانی بود که به قول اخوان ثالث همواره برقدرت نبود نه با قدرت؛ گیریم این قدرت سیاسی نباشد و سلطه‌ای باشد که ایدئولوگ‌ها و باندبازهای ادبی بر جامعه و زمانه‌ی خود تحمیل می‌کنند.

منظور آنکه شعر او در جهان چپ‌اندیشی و سلطه‌طلبی غریب بود و این غربت تا پایان عمرش نیز ادامه داشت و طرفه آنکه این غربت تا پس از مرگش نیز ادامه یافت؛ کما اینکه فردای سالروز درگذشتش یاسین نمکچیان در روزنامه‌ی ایران مطلبی نوشت که در بخش‌هایی از آن آمده است:

«در چنین روزهایی خبر مرگ دکتر کیومرث منشی‌زاده شاعر سرشناس ایران منتشر شد و متوجه شدیم که چهار روز از رفتنش گذشته و خانواده اش هنوز نتوانسته‌اند جایی برای دفن  او پیدا کنند و در قبرستان‌های کرج و بهشت زهرا سرگردان مانده‌اند. آن روزها به واسطه دوستان مجوز دفن شاعر در قطعه هنرمندان را گرفتیم و خیلی غریبانه او را به خاک سپردیم و چند روز بعد به خانه هنرمندان مراجعه کردیم و درخواست نوشتیم که به یاد شاعرتاثیر گذار ایران بزرگداشتی برگزار کنیم .پیوست آن نامه توضیح دادیم که داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر از زندگی این شاعر فیلم ساخته‌اند و سعی می‌کنیم  متقاعدشان کنیم تا بخش‌هایی از این فیلم را هم در مراسم پخش کنند. بعد از آن چند بار برای پیگیری نامه به خانه هنرمندان مراجعه کردیم و هربار گفتند در دست بررسی است.

حالا درست یکسال از مرگ دکتر منشی زاده و حدود چهارصد روز از تحویل نامه درخواست ما به خانه هنرمندان ایران گذشته است و بعد از این همه مدت آب پاکی را روی دستمان ریخته‌اند و می‌گویند برای برگزاری این برنامه باید پول بدهید.

دکتر کیومرث منشی زاده سال گذشته در چنین روزهایی به خواب ابدی فرو رفت و جنازه اش چهار روز روی زمین ماند و بعد از آن به خاک سپرده شد و حتی مراسم کوچکی در یادبود او برگزار نشد. او نه در روزگار حیاتش آن چنان که باید قدر دید و نه در ایام وفات چنان که انتظار می رفت از او یاد شد؛ هرچند او بی‌نیاز از این قصه‌ها بود اما بی‌شک فضای فرهنگ و هنر این سرزمین به معرفی چهره‌هایی از این دست بیشتر از هر زمان دیگری نیاز دارد.

چهره هایی که فارغ از هیاهو و جار و جنجال‌های معمول -که به مدد شبکه‌های مجازی بالا گرفته است- همواره در سکوت به راه خویش می‌روند و آرام و بی‌صدا هنر مدرن ایران را بارور می‌کنند.»

خانم نمکچیان در بخش پایانی یادداشت خود با حسی دریغ‌گونه می‌نویسد: «گویا این سرنوشت آدم‌هایی است که در طول حیات هنری خود تن به خیلی چیزها نمی‌دهند و آزاد و رها زندگی می‌کنند. این قصه عجیب پشت سر هم تکرار می‌شود و عین خیال کسی هم نیست.»

بگذریم؛ بی‌تردید مخاطبان این یادداشت می‌دانند که دکتر کیومرث منشی‌زاده متولد جیرفت بود و بخش دیگری از فامیلش نیز از کرمانی‌های اصیل به حساب می‌آمدند، از آن دسته آدم‌هایی هم نبود که با همشهری‌های خود نجوشد، این را به اعتبار دو دهه ارتباط با او می‌گویم.

جیرفتی بودن یا کرمانی بودن فی‌نفسه هیچ اهمیتی ندارد، نه ارزش است و نه ضد ارزش، اما این چند جمله را گفتم که بگویم: شاعران هم‌استانی می‌توانستند ارتباط بهتر و موثرتری با او داشته باشند که جز تک‌و‌توکی از آنها، حتی شعر او را هم نمی‌شناختند. آیا منشی‌زاده در کرمان هم غریب بود؟

بی‌مناسبت نیست اگر در این مجال از یادداشتی که مجید رفعتی شاعر هم‌استانی منشی‌زاده با عنوان «آینه تودرتوی نقصان و کمال» درباره‌ی او در روزنامه‌ی آرمان مورخ ۲۷ فروردین ماه نوشت و یادی از او کرد، نام نبریم. رفعتی در بخشی از یادداشتش می‌نویسد: «منشی‌زاده نبوغ ناتمامی است که در شعر به کمال نمی‌رسد. شعرش آینه تودرتویی از نقصان و کمال است و آمیخته‌ای از فکرهای درخشان و سائقه‌هایی سیال که نمی‌توانند خصلت منحصر به فرد خود را بازیابند و برجسته کنند.»‌