بازخوانی تجربههای ناتمام صنعت مس
مهدی محبی کرمانی – روز پنجشنبه سیام فروردین ۹۷ موسوی مدیرعامل صندوق بازنشستگی کارکنان مس در مراسم افتتاحیهی کارخانه فروکرم خاورمیانه در رفسنجان بهنقل از بنیاسدی مدیرعامل شرکت ملی مس اشاره به مطلبی کرد که سالهای بسیاری موضوع سئوال و انتظار نخبگان صنعت مس و دلسوختگان استان کرمان بوده است .
موسوی دراین مراسم گفت: « روز گذشته با مهندس بنیاسدی جلسهای داشتیم؛ ایشان دستور دادند کمیتهای تشکیل شود و در بارهی احداث کارخانههای محصولات جنبی مس دراستان کرمان به عنوان زنجیرهی تولیدات، فعالیت خود را ظرف دوماه انجام داده وگزارش را ارائه کنند. از بنده هم گلایه کردند که در منطقهی ویژه رفسنجان اثری از مس نیست، وتأکید داشتند که حتما کار گروه با سرعت کار خود را انجام دهد ودر ارتباط با محصولات جنبی مس طرحها را آماده کنند تا با حمایت شرکت مس کار را انجام دهیم …»
گلایه مهندس بنیاسدی از یک مجموعهی درون سازمانی مس البته گلایهی بهجا و بهحقی است. بیرون از این مجموعه اما این گلایه، در واقع مطالبهی مردم استان از مدیریت شرکت ملی صنایع مس ایران است که چرا تا کنون این مهم مورد غفلت واقع شده است؟ گلایهای که معطوف به واقعیات تاریخی زیادی است که متأسفانه تا کنون چندان هم یادی از آنها نکرده ایم! نمیدانم چه کسی برای اولینبار این تخم لق را در دهان ما شکست که؛ « نبش قبر نکنیم! » . شاید این گزاره برحسب مورد و در جاهائی به مصلحت ضرورتی داشته و صلاح بر نبش قبری نباشد، اما یادمان نرود که دفینهها همواره ارزشمند بوده و کم گنجینههایی در دل همین مقابر و در رهگذر نبش قبر پیدا نشدهاند، میخواهم ماجرای صنایع جنبی و نیمهنهائی مس را به سابقهی تاریخی آن نبش قبر کنم .
با تاکید بر این فرض که همهی ما در همهی آنچه موضوع گلایهی ایشان بوده است کوتاهی کردهایم ! هم استان، هم وزارت متبوع! هم صاحبان سرمایه و بیشتر از همه مدیریت مس؛ میگویم چرا؟
۱- مس یک صنعت تمام عیار کرمانی است؛ و تمام بضاعت مس ازاین استان است. از مجموع تولید مس شرکت ملی صنایع مس ایران از سال ۶۱ تا به امروز، تنها درصد اندکی از آن در خارج ازاین استان تولید شده است. بماند که سرمایهگذاریهای مس در سایر استانها هم از جیب پرفتوت سرچشمه بوده است. درست در همین شرایط برای بیش از پانصد هزارتن موافقت اصولی برای صنایع پائین دستی مس تنها در استانهای مرکزی وشمالی کشور صادر شده است؟! نان مس کرمان را زنجان و اصفهان و تبریز میخورند! این یعنی:( گل از ما، دیگری گیره گلابش) .
۲- در اساسنامهی اولیه شرکت ملی صنایع مس ایران « مصوبه ۱۱/۴/۵۱ مجلس شورای ملی وقت در تأسیس شرکت سهامی معادن مس سرچشمه ومادة واحدة مصوب ۲۰ تیرماه ۵۵» کلیهی فعالیتهای معدنی وصنعتی مس، از اکتشافات تا صنایع نهایی مس در حوزة مدیریت مس تعریف شده بود، هم بر همین اساس بود که اولین تفاهمنامهی تولید پولک مسی بین بانک مرکزی و شرکت ملی صنایع مس ایران در سال ۵۵ منعقد شد. وقتی که هنوز سازههای کورههای ذوب مس هم در سرچشمه شکل نگرفته بود!
تنها در این صورت مس میتوانست در یک نظام متمرکز مدیریتی تا آخرین حلقةی زنجیرةی مس را پیش ببرد، این اتفاق اما نیافتاد و روزگاری مس میان سه وزارتخانه پاره پاره شد؛ حوزهی اکتشافات آن در سازمان زمین شناسی، حوزهی اصلی آن در وزارت معادن وفلزات، صنایع جنبی آن در وزارت صنایع سنگین وصنایع نهایی آن در وزارت صنایع تعریف شد. همین شد که برای یک تولید مشخص مس تا دو برابر ظرفیت اسمی آن موافقت اصولی صادر میشود؟! و از این همه هم، تنها رقمی کمتر از ده درصد به تولید میرسد .
دفتر صنایع جنبی مس در شرکت ملی صنایع مس ایران تا سال ۶۲ فعال بود؛ پس از شروع عملیات احداث کارخانجات صنایع مس شهید باهنر در باغین، این دفتر هم کم کم تعطیلی میشود!
۳- از ۱۷ مدیرعامل تاریخ شرکت ملی صنایع مس ایران تنها سه نفر آنها بومی استان و فقط یک نفر بومی مس بوده است. در واقع سرنوشت مس بیش از آنچه که در کرمان رقم بخورد در تهران و تبریز و اصفهان رقم خورده است! بماند که این امر هم ناشی از غفلت و بیتفاوتی خود ما بوده است .
وقتی که از یازده نمایندهی مردم استان در مجلس شورای اسلامی در ارتباط با مس یازده صدا شنیده میشود و از هفتاد نمایندهی آذری زبان تنها یک صدا، باقی نیاز به توضیح بیشتری ندارد!
در طول تمام سالهایی که وزارت صنایع ومعادن مرتبا تجزیه و دوباره ادغام میشده است. کل بدنهی تصمیمساز این وزارتخانه را اعضای اتحادیهی انجمنهای اسلامی ذوبآهن اصفهان تشکیل میدادهاند، حتی وقتی که وزیر این مجموعه کرمانی بود!
۴- در دعوای سال ۱۳۶۰ یزد و کرمان بر سر صنایع جنبی مس وپس از آن همهی ماجرای تلخ وشیرین پشت پرده، بالاخره دلایل فنی واقتصادی استان کرمان بر فشار سیاسی یزد غلبه کرده وشورای اقتصاد وقت، رأی به استقرار صنایع جنبی مس « بخوانید صنایع مس شهید باهنر» در کرمان داد. در آخرین جلسهی مناظرهی دوطرف در دفتر وزیرصنایع سنگین وقت وپس از اتمام گزارش جامع ومستند گروه کرمان، مرحوم عالینسب مشاور نخست وزیر وقت دریک کلام تمام حرف کرمان را جمعبندی کرد؛ « بچه را نمیتوان از بغل مادرش جدا کرد! »
صنایع جنبی مس فرزند مس است و باید همجوار مادر خود یعنی سرچشمه باشد. تمام توجیه فنی واقتصادی تیم کرمان هم معطوف به استقرار صنایع جنبی مس در جوار مجتمع مس سرچشمه « حد فاصل شهرمس ودشت خاتونآباد » بود . در واقع در مطالعات و گزارش طرح مکانیابی مقایسه نه بین دو استان که بین محمدآباد یزد و سرچشمه صورت میگرفت و هم از روز روشنتر بود که با استدلال قوی تیم کرمان، قطعا وبرغم تمام لابیهای پشتپردهی یزد، تیم کرمان دست بالا را دارد. متأسفانه در عمل و پس از ابلاغ مصوبهی شورای عالی اقتصاد، تصمیمگیران ستادی استان، باغین را محل استقرار صنایع جنبی مس قرار دادند!
امری که معلوم نشد بهچه دلیل وچرا اتفاق افتاد؟! کارگروه صنایع جنبی مس را تیمی مرکب از دکتر میرزاده استاندار وقت، عباس پراینده کارشناس سازمان برنامه و بودجه و سه نفر کارشناسان مس سرچشمه « مهندس خسرو احیائی، مهندس محس هاشمیان ومهدی محبی کرمانی » تشکیل میداد . گزارش ۷۰۰ صفحهای ارائه شده به وزارت صنایع سنگین را هم نگارنده در دفتر ویژه استاندار تهیه کرده بود؛ اما در مراحل بعدی تصمیمگیری در خصوص تغییر محل احداث صنایع مس شهید باهنر از منطقه مس سرچشمه به باغین، عملا هیچ دعوتی از تیم مس به عمل نیامد! و گزارش نهایی را شورای عالی برنامهریزی استان تهیه کرد .
هنوز هم براین باورم که اگر صنایع مس شهید باهنر در جوار مجتمع مس سرچشمه پا گرفته بود امروز تمام دشت خاتونآباد از یک سو و گود احمر از سویی دیگر، زیر پوشش مجموعهی گستردهای از صنایع نیمهنهایی و نهایی مس بود، یک کانون توسعهی منطقهای پایه مس، و یک کلنی صنعتی متمرکز وقدرتمند!
این معنا را نه تنها در سال ۵۱و۵۵ کارشناسان وقت با تمرکز تمام فعالیتهای حوزهی مس در شرکت ملی صنایع مس ایران بهخوبی دریافته بودند، بلکه بسیار پیش از این و در سالهای بسیار دورتری در هزارههای پنجم تا سوم قبل از میلاد هم، این کلنیها در تمدنهای پیشآریایی جنوبشرق در سرشاخههای هلیل، بحرآسمان، شهداد، راور، ریسه و… شکل گرفته بود!
قدرت یک خانواده در دور هم بودن اعضا آن است! فرزندان را نباید از مادر جدا کرد. ما بچه را از مادر جدا کردیم. این شد که نوه و نبیرهها هم از زنجان و اصفهان و … سردرآوردند!
۵- استقرار منطقهی ویژه اقتصادی در رفسنجان (ناصریه) با تأکید برصنایع پائین دستی مس و فولاد در اجرای یک مصوبه از سفرهای استانی دولت مهرورزی بود . اقدامی دیر هنگام درجبران یک تعلل تاریخی!
محل استقرار این منطقهی ویژه درشمال کرمان تعریف شده بود، برنامهریزان در عمل ابتدا (ناصریه) را مطرح و بعد آن را توجیه کردند؟! به هرحال گذشت ورفت؛ اما واقعیت امر این است که ما یک بار دیگر شانس پیوستن بچههای مس به مادرشان را از دست دادیم .یادمان باشد که شمال کرمان فقط رفسنجان نیست! بهعلاوه مجتمع مس سرچشمه، همچنان دهستانی از بخش مرکزی رفسنجان است .
۶- خدا از سرآنها که ده سال قبل، علم تفرقه را در مس بین شهربابک و رفسنجان و پاریز وکرمان وسیرجان و …سونگون برافراشتند بگذرد! بنا ندارم نام ببرم؛ اخلاق هم اجازه نمیدهد که لگد به یک دیوار فروریخته و مدیر در بندی بزنم . مس سالها وسالها یک هویت داشت وآن هویت سرچشمهای آن بود. سرمایهی اجتماعی یک وحدت بینظیری که هویت مس را نه در جغرافیا که در فرهنگ سرچشمهای آن تعریف میکرد .
بسیار گفتهام وگفتهاند که احیا وحفظ سرمایهی اجتماعی مس جز از طریق وحدت مجموعهی مس وگرد آمدن خانوادهی بزرگ مس گرد فرهنگ سرچشمهای شدنی نیست؛ نگذاریم این فرصت هم از دست برود.
۷- به همکار قدیم و برادرعزیزم مهندس موسوی توصیه میکنم؛ قبل از هرگونه اقدامی در تشکیل کارگروه ویژهی موضوع دستور مهندس بنیاسدی، یک دور از عملکرد شرکتهای ورشکسته و منحل شدهی « کرمان مس »، « کیمیا مس »، « مفتول مس سرچشمه » و « مولیبدن کرمان » نبش قبر کنند. کالبد شکافی این شرکتها میتواند کمک بزرگی به پیشبرد نظریات این کار گروه در تهیهی استراتژی و نقشهی راه تحقق هدفهای مورد نظر مدیرعامل صنعت مس بکند.
« کرمان مس » میتوانست یک برند جهانی باشد و نشد! و آخرش هم معلوم نشد که چرا در اوج اقتدار این شرکت، ماشینآلات آن به یغمای اصفهان رفت.
« کیمیا مس » میتوانست صنایع نهایی، نیمه نهایی و مهمتراز آن وابستهی مس را بومی کند و نکرد! مفتول مس سرچشمه قدرت رقابت بالایی در بازار مفتول داشت؛ برندی که خواب از چشم تولیدکنندگان سیم ومفتول گرفته بود؛ حال و روزش اما آنچنان به وخامت افتاد که تنها راه نجاتش در پاک کردن صورت مسئله بود و …
۸- قرار بر نبش قبر و توصیه به گشودن پروندههای مختومه و راکد بهقصد مچگیری و پروندهسازی نیست. مرور تجربیات تلخ وشیرین گذشته وآسیبشناسی این تجربیات میتواند ما را در پیمودن مسیر آینده موفقتر از گذشته مصمم کند؛ مشروط براین که نخواهیم چشم خود را بر حقایق ببندیم.
مس درآستانهی نیمقرن فعالیت درخشان و پرثمر خود قرار گرفته است؛ حالا دیگر از چاله در آمدن و در چاه افتادن در شأن این صنعت نیست .