در حاشیهی سخنرانی موراکامی؛ درمراسم دریافت جایزهی ادبی کریستین اندرسن
سایههای شهر خودمان را جدی بگیریم
رضا شمسی – دو سه روز قبل، علاقهمندان به حوزهی ادبیات معاصر، خبردار شدند که “هاروکی موراکامی” جایزهی ادبی “هانس کریستین اندرسن” را ازآن خود کرد و به همین منظور به دانمارک رفت و در مراسم اهدای این جایزهی معتبر یک سخنرانی آرام، متین، نغز و پر از استعاره و سرشار از معنا ایراد کرد؛ تعجب هم نداشت، او یک نویسندهی توانا و صاحب دیدگاهی ژرف در جهان معاصر است.
موراکامی از سایهها و با سایهها سخن گفت.
عنوان سخنرانی این نویسندهی ژاپنی “معنای سایهها” بود که به داستانی از اندرسن باعنوان “سایه” اشاره داشت. داستان اندرسن، دربارهی دانشمندی است که سایهاش را از دست میدهد، اما همان سایه در پایان او را تحت سلطهی خود درمیآورد و از پا میاندازد و میکشد.
موراکامی گفت: «فقط افراد نیستند که باید با سایههایشان روبرو شوند. بلکه همین کاربرای جوامع و ملتها هم ضروری است، ما باید با سایههایمان روبرو شویم، با آنها مقابله کنیم و گاهی با آنها کارکنیم که لازمهی آن نوعی خرد و شجاعت است اما اگرمردم از اینکار اجتناب کنند، نمیتوانند واقعا رشدکنند و پخته شوند. در بدترین حالت ممکن، آنها مانند دانشمند داستان “سایه”، به دست سایهی خودشان نابود میشوند.»
او در سخنرانی خود به مردم توصیه کرد: «یاد بگیرید باسایههایتان زندگی کنید. اگر این کار رانکنید، سایهتان قوی و قویتر میشود و یک شب برمیگردد و در خانهتان را میزند.»
موراکامی همانطور که در نوشتههایش نیز چنین است، انتزاعی و غیرمستقیم سخن گفت و به همین خاطر بسیاری از مطبوعات سعی کردند سخنرانی او را تاویل و تفسیر کنند؛ از جمله طبق یکی از تفاسیر و تاویلهایی از سخنان موراکامی که رواج عام نیز یافت، سایههای جهان معاصر آوارگانی هستند که راهی اروپا شدهاند و برخی کشورها از ورودشان ممانعت میکنند. در این تفسیر همچنین هشدار دادهشدهاست که این سایهها ممکن است، باعث نابودی صاحبان خود بشوند. یعنی اروپا سایهی خود را در خاورمیانه ندید و اکنون همان سایهها مسیر نابودی او را هموار میکنند.
باری؛ تاویل فوق را خیلی از ما خواندیم و حتی در شبکههای مجازی باز نشرش هم دادیم، حتی بعضی از ما از خواندن و درک این تفسیر، لذت هم بردیم، چون سایه را هیولایی بزرگ پنداشتیم.
اما هیچکداممان فکر نکردیم که یک سایهی کوچک در کنار ما هم وجود دارد، سایهای که چسبیده به ما است. هیچکداممان به خود نهیب نزدیم که: سایههای نابودگر تنها آن اشباح مخوف و هیولاوار نیستند که بر دوردستهای جهان ما سلطه یافتهاند! و فکر نکردیم قبل از آن اشباح بزرگ باید، سایههای سلطهگر و نابودگر خودمان را کنار دستمان پیدا کنیم. از کجا معلوم که بعضی از سایههای ویرانگر در همین چند قدمی ما و در همین جغرافیای نزدیک ما
نباشند.
موراکامی از سایهها و با سایهها سخن گفت؛ سایههایی که چسبیده به ما هستند. به عنوان مثال، نگارنده خود، چه بسیار سایههای نابودگر را میشناسد که در همین استان و شهر کرمان در حال گسترش سلطهی خود هستند و زبانم لال، قبل از آنکه سایهی آوارگان، بخواهد اروپای معاصر را نابود کند، ممکن است این سایههای نزدیک، برای شهر ما خطرآفرینی کنند. و از آنجا که حوزهی کار نگارنده، رصد کردن حوزهیهای مختلف فرهنگی و هنری است؛ صراحتا اعلام میکند که سایههای سلطهگر و نابودگر در فضای فرهنگ و هنر کرمان، افراد کم سواد، غیرکارشناس و منفعت طلبی هستند که در عرصههای مختلف فرهنگی حضوری هوچیوار دارند و بر رشتههای متعدد فرهنگی و هنری چنبره انداختهاند.
این سایههای کشنده، در عوض فعالیت فرهنگی و تولید آثار ادبی و هنری و یا بستر سازی برای خلاقیت، به دلالی در حوزههای مذکور و خرید و فروش امتیاز به یکدیگر مشغولند. آنها از همدیگر موقعیت میخرند و به هنرمندان اصیل و فرهنگیان شرافتمند، فخر میفروشند.
این افراد سودجو سایههای همشهری ما هستند و رفته رفته بسامد نامشان در همهی حوزهها رو به فزونی است: روزنامهنگاری، نقاشی، عکاسی، موسیقی، شعر و داستان و…
! به خاطر داریم که موراکامی گفت: نه فقط افراد که جوامع هم باید باسایههایشان روبرو شوند، با آنها مقابله کنند، پس، هرکدام از هنرمندان شریف و اصیل و اصحاب استخوان خرد کردهی فرهنگ اگر سایههای سودجو و کممایهی شهر و جامعهی پیرامونی خود را نبینند و به این بهانه که آنها کمارزش تر از این هستند که بخشی از فضای هنری شهر را تخریب کنند، آنها را جدی نگیرند و با آنها وارد گفت و گوی منتقدانه نشوند، آنوقت؛ روزی از خواب برمیخیزند و شاهد نابودی کامل تئاتر، نقاشی، عکاسی، روزنامه نگاری، شعر و داستان و موسیقی و … به دست این سایهها خواهند بود!