استاد محمد امام  درگذشت

ملاقات هنرمند با خاموشی!

مرجان افشاری راد – دوشنبه شب و در هنگام طراحی صفحات فردای کرمان بودیم که خبر شوکه‌کننده‌ی مرگ محمد امام را شنیدیم؛ خبر با تمام قاطعیتش آنقدر ناباورانه بود که انگار قرار بود او هرگز نمیرد. اما خبر بلافاصله تایید شد و خیلی زود همراه با موجی از غم و اندوه در صفحات مجازی منتشر شد. سرعت پخش این خبر در کنار واکنش‌های متعددی که به این خبر داده شد، تنها یک چیز را به ذهن متبادر می‌کرد و آن هم محبوبیت و نفوذ بالای محمد امام در میان هنرمندان و هنردوستان کرمانی است. به هر حال روزهای سه شنبه و چهارشنبه گذشته به همین شکل سپری شد و تمام کسانی که در فضای مجازی عکس العمل خود به این واقعه را نشان داده‌بودند، ساعت ۸ صبح روز پنجشنبه در موزه صنعتی حاضر شدند تا با محمد امام خداحافظی کنند.

علاوه بر هنرمندان و هنردوستان، جمع زیادی از مسولین استان و خانواده و همکاران استاد نیز در این مکان جمع شده‌بودند تا حدی که ‌‌علیرضا رزم حسینی و مشاورانش نیز در این مراسم حاضر شدند.

 

دلنوشته همسر استاد بیشتر از هر سخنی

 بر دل نشست

در این مراسم که از میان تمام حرف‌ها و سخنان به خصوص دلنوشته‌ی فرخنده عبدی همسر استاد امام بسیار تالم برانگیز بود و حاضرین را تحت تاثیر قرار داد؛ بعد از وداع محمد امام با موزه صنعتی همراهی‌کنندگان پیکر او به منزلش در خیابان سیدی رفتند تا در دیدار آخر او با این خانه همراهش باشند. خانه‌ای که بدون شک برای تمام کسانی که در روز پنجشنبه در آن گرد آمده‌بودند، پر از خاطرات بود؛ باغچه، گلخانه، زیرزمین، و تمام دیوارها و ساختمانش برای هر کس یادگاری‌هایی را زنده می‌کرد.

باری، دیدار امام با خانه‌اش به انتها رسید و خیل دوستدارانش پیکرش را به آرامستان هنرمندان کرمان بردند تا او را در منزلگاه ابدی خاک بنشانند. در همین جا بود که محمدرضا هاشمی نژاد پیام تسلیت مدیر کل اداره آموزش و پرورش و جمع دیگری از مسوولان را به گوش خانواده‌ی محمد امام رساند و عبدالرضا قراری؛ مدیر عامل خانه هنرمندان کرمان پیام تسلیت این نهاد صنفی را قرائت کرد.

 

مرگ هنرمند پایان او نیست

در بخشی از پیام خانه هنرمندان نکته‌ای بود بسیار تفکر برانگیز و آن اینکه: مرگ جسمانی یک هنرمند مرگ او نیست بلکه هنرمند می‌تواند در همین حال هم استمرار داشته‌باشد. حالا او نیست شاگردانش هستند و شاگردان شاگردانش، متولیان فرهنگ و هنر این شهر هستند، و رسانه‌هایی هم که به هنر می‌پردازند هر روز تعدادشان رو به گسترش است؛ به گمانم همین‌ها هستند که باید امام را استمرار بدهند چرا که استمرار محمد امام، استمرار هنر است و مرگ محمد امام اگر به محاق فراموشی برود, مرگ هنر. آنها هستند که با بهبود فضاهای هنری و معیشتی هنرمندان و فضای نقد هنری و پویایی هنر در کرمان می‌توانند روحی تازه در کالبد بی‌جان امام‌ها بدمند.

چرا محمد امام سالهای آخر منزوی بود

یکی از ‌جستارهای مطرح شده در حاشیه‌ی ‌مرگ محمد امام، انزوای خودخواسته‌ی او بود. پرسش این بود: چرا استاد امام که همواره به مسولیت اجتماعی خود پایبند بود، زندگی را در این سال‌های اخیر در انزوا می‌گذراند؟ این مساله از آن جهت اهمیتی دوچندان می‌یابد که تنها به این هنرمند نقاش محدود نمی‌شود و در هنر کرمان تبدیل به معضلی جریان ساز شده‌است؛ بررسی دلایل این امر و حتی بحث بر سر اینکه آیا این انزوا به خودی خود خوب است یا بد؛ از مهم‌ترین ضروریات فضای فرهنگی و هنری این شهر شده است.

 

چرا در زمان حیات انزوای هنرمند را ندیدیم؟

جالب آنکه این انزوا در زمان حیات او کمتر به چشم کسی آمد؛ او علاقه‌ای به برپایی کلاس‌های هنری، نمایشگاه آثار و یا شرکت در مصاحبه‌ها نداشت و حتی آقای فدایی که تنها کسی است که مستندی از او تهیه کرده نیز با اصرار فراوان موفق به انجام این کار شد. اما چرا در زمانی که بود به قول خودش که خود را انسانی طبیعی می‌دانست، به شکل طبیعی با این قضیه رفتار نشد؟ او می‌گفت من یک انسان طبیعی هستم طبیعی نقاشی می‌کشم طبیعی شاگرد پرورش می دهم و …. و لزومی ندارد در مورد کارهایم مصاحبه کنند یا فیلم بسازند اما آیا ما به عنوان شاگردان او، دوستداران او و رسانه‌های در کنار او، کار طبیعی خود را در قبال او انجام دادیم؟

اگر انزاوی خودخواسته‌ی زنده یاد محمد امام در زمان حیاتش دیده‌می‌شد می‌توانست نوع دیگری از حضور را برای او رقم بزند؟ گمان می‌کنم حالا هم دیر نشده؛ هر کس در هر جایی که هست باید که امام را فراموش نکند حتی اگر سال‌ها بود که حضورش در رسانه‌ها، نمایشگاه‌ها و آموزشگاه‌های هنری کم‌رنگ و بی‌رمق شده بود!

شاید فقط از این طریق بتوانیم اینگونه هنرمندان را در هنر کرمان تکرار و مستمر کنیم.

تعداد افرادی که دیروز آمدند از دید ما زیاد بود اما از منظر کمیت‌گرایانه، ناچیز به نظر می‌رسید در حالی که در مقایسه با تشییع جنازه‌های دیگر هنرمندان کرمان به نظر تشییع جنازه‌ای بود که در آن تعداد بدرقه‌کنندگان بیشتر شده بود و این نکته نشان از تاثیرگذاری هنرمندی می‌داد که آگاهانه به ملاقات خاموشی رفته بود. یعنی که انزوای استاد امام خود خواسته بود؛ شاید می‌خواست حرفی بزند و تاثیری بگذارد. آسمان کرمان دیروز غبارآلوده شده بود و ریزگردها هم در این عزاداری به کمک جامعه‌ی هنری آمده بود تا ماتم آنها را نمایش دهد.

 

نتوانستیم یادداشت بعضی دوستان را

چاپ کنیم

خبر اندوهناک بود و فرصت بسیار کم؛ اما جمعی از دوستان همت کردند و با ارائه‌ی یادداشت‌ها و دلنوشته‌هایی ما را در تهیه‌ی این یادنامه یاری کردند. دربرابر دوستان هنرمندی که نتوانستیم به دلیل کمبود فضا آثارشان را چاپ کنیم، عذر تقصیر داریم. مخصوصا از هنرمندان گرامی: حسن سلاجقه و حسین مرادنژاد.