گزارش استقامت از سرنوشت ۲ خودروی آنتیک باغموزه هرندی
خودروهای باغ موزه هرندی گم نشدهاند !
خودروی منسوب به رضاشاه هفت ماه دیگر از مشهد به کرمان میرسد!
اسما پورزنگی آبادی – دو خودروی عتیقهای که زمانی در باغموزه هرندی نگهداری میشدند و بسیاری از مردم آنها را متعلق به رضا شاه میدانستند و گمان میکردند گم شدهاند، با پیجوییهایی که انجام دادم معلوم شد که اولا متعلق به رضاشاه نبودند و گم هم نشدهاند! سرگذشت این «کرایسلر» و «دوج» قدیمی از آنجا برایم اهمیت یافت که متوجه شدم تصور رایج این است که این دوخودرو در جریان وقوع یکی از رویدادهای مهم تاریخ ایران که به تبعید رضاشاه از ایران اشاره دارد حضور داشتهاند. حال آنکه چنین روایتی صحت ندارد. چطور به این نتیجه رسیدم؟ اگر پاسخ این سوال را میخواهید بدانید، این گزارش را تا پایان بخوانید.
پرده اول:
تا پاییز راه زیادی نمانده که خزان شاهیِ او زودتر از موعدی که انتظار داشت فرا میرسد. باید هرچه زودتر از تهران خداحافظی کند. انگلیسیها دیگر اجازهی ماندن به او نداده و از خاک ایران اخراجش کردهاند. او نیز به این حکم گردن نهاده و تاج و تخت را وانهاده و با نوشتن استعفا، سلطنت را به ولیعهد خود سپرده و چمدانها را بسته و بار سفر کرده و به همراه دیگر اعضای خانواده، سوار بر یک خودرو، روانهی اصفهان میشود. «در اصفهان هم نباید بماند». و همین فرمان کافی بود تا سفر ادامه یابد؛ بهسمت یزد و کرمان. باید هرچه زودتر به بندرعباس برسد؛ آخرین نقطه از خاک ایران که اجازه داشت بر آن پا بگذارد. توقف جایز نیست. کشتیای که فرمان یافته شاه برکنار شدهی ایران را از این سرزمین دور کند، به زودی در ساحل خلیج فارس لنگر میاندازد. پس سفر ادامه مییابد اما از قدیم هم گفتهاند عجله کار شیطان است. خودروی حامل شاه در مسیر خراب شده و از حرکت باز ایستاده و نیاز به تعمیر پیدا میکند. شاه مخلوع، اندوهگین از سلطنتی که از کف داده و آرزوهایی که بر دلش مانده، سرما خورده و تب هم دارد و سخت، مریض احوال است. با این اوضاع، ادامهی سفر ممکن نیست، باید برای استراحت او را در کرمان پناه داد.
پرده دوم:
ـ «آقای هرندی! قرار است رضا شاه چند روزی به کرمان بیاید. منزل شما را برای محل اقامت ایشان و خانوادهاش در نظر گرفتهایم و شما میزبان شاه و خانوادهی او خواهید بود».
این را «مهدی فرخ» استاندار وقت کرمان خطاب به ابوالقاسم هرندی میگوید؛ هرندی از تاجران خوشنام، اهل یزد و ساکن شهر کرمان و صاحب باغی بزرگ و زیبا در چوپانمحلهی آن زمان است. باغی که در حال حاضر، کاربری باغموزه دارد و بهنام خود هرندی شناخته میشود.
روزهای آخر شهریورماه ۱۳۲۰ است. دنیا زیر آتش جنگ جهانی دوم جلز و ولز میکند. ایران هم با وجود اعلام بیطرفی، وارد بازی متفقین میشود. با اشغال خاک ایران توسط نیروهای متفقین، تصمیم اول، برکناری رضاشاه از سلطنت و تبعید او به جزیرهای در دوردستهاست.
تدبیر و تقدیر اما، کرمان را پناهگاه شهریاران سرگردان خواسته و همین است که اغلب شاهان، تاج را که از سر بر داشتند، راهی خاک این خطه شدهاند. رضاشاه هم خواسته و ناخواسته به این جریان پیوسته و باید به سرنوشت دیگر شهریاران تن بدهد؛ او در شهریورماه سال ۱۳۲۰ خورشیدی، در مسیر خروج از ایران، بنا به روایت دخترش، سه روز و چهار شب در کرمان، میهمان هرندی میشود و اینگونه، این باغ بهنام کرمان و هرندی، بخشی از احوالات تاریخ معاصر ایران را در خود ثبت و ضبط میکند.
پرده سوم:
از خاطرات این اقامتِ میانهی راه تبعید، هم آن ساختمان دو طبقه با ایوان بزرگش باقی مانده که هرندی در اختیار شاه و خانوادهاش قرار داده بود و هم تالار مشرف به حیاط باغ که شاه مخلوع و تبعیدی بر صندلیای در میانهی آن نشسته و به لنگی کار خود و روزگار لبخند میزد. رضاشاه ایران را ترک کرد و آنچه از آن ایام در این باغ ماند، همین بنا بود و دو خودروی آنتیک که در نزد مردم کرمان به ماشین رضاشاه معروف است. یکیشان ۶۹ ساله است و دیگر ۸۳ سال سن دارد. برخی میگویند هر دو جزو اموال سلطنتی شاه پهلوی است و برخی میگویند یکیشان مال شاه بوده که با آن از تهران تا کرمان آمده. عدهای اما معتقدند هر دو این خودروها متعلق به شخص هرندی بوده که یکیشان را در زمان حضور رضاشاه در کرمان در اختیارش گذاشته و شاه مخلوع برای جابهجایی از آن استفاده میکرده.
پرده چهارم:
صدیقه هرندی فرزند آن تاجر خوشنام است. میگوید که چیز زیادی از تاریخچه و پیشینهی این خودروها نمیداند و تنها بهیاد دارد که یک زمانی سوار کرایسلر میشده و به مدرسه میرفته. از او میپرسم این خودروها متعلق به کیست؟ و او اظهار میکند که هر دو آن متعلق به شخص پدرش ـ زندهیاد هرندی ـ بوده و توضیح میدهد: «دو ماشین در یک زمان خریده نشدهاند. وقتی دوج خریداری شد، من و یکی دیگر از خواهرانم هنوز بهدنیا نیامده بودیم. گویا دوج از کار میافتد، بعد از آن، کرایسلر خریداری میشود».
برخلاف آنچه عدهای میگویند، صدیقه هرندی تصریح میکند که رضاشاه در هیچکدام از این دو خودرو نبوده. او از سرنوشت دوج بیخبر است و دربارهی کرایسلر اطلاع دارد که میراث فرهنگی آن را تعمیر کرده و در باغ نگهداری میکند.
این موضوع را با سید محمدعلی گلابزاده؛ پژوهشگر تاریخ و مدیر مرکز کرمانشناسی هم در میان میگذارم. او اما معتقد است رضاشاه از یکی از این خودروها استفاده کرده.
دو خودرو یاد شده، یکی کرایسلر سرمهای مدل ۱۹۴۸ و دیگری، دوج آمریکایی مدل ۱۹۳۴ است. این دو سالها در گوشهای از باغ هرندی بهحال خود رها شده بودند.
پرده پنجم:
هاشم نساجکریمی کیست؟ او متولد سال ۱۳۲۱ خورشیدی است و خبرنگاران از اینکه او را پدر ماشینبازهای ایران بنامند ابایی ندارند. کرمانیتبار است و دلبستهی کرمان؛ اما متولد و ساکن مشهد.
نساجکریمی از معدود متخصصانی است که میتوانند ماشینهای عتیقه و آنتیک را بازسازی کنند؛ خودش اما نه صافکاری میکند، نه رنگ میزند و نه هیچ کار دیگری. هرگز تعمیرکار نیست؛ اما بر کار تعمیر خودروهای عتیقه نظارت دقیقی دارد. میگوید که خطوط و قوس ماشینها را مثل روز اول بازسازی میکنم و تاکید دارد که به خودروی آدمهای معمولی حتی دست هم نمیزند و برایش مهم است خودرویی که روی آن کار میکند تاریخی باشد و متعلق به یک شخصیت مهم.
یکی از کارهای مهم او، بازسازی ماشین دکتر علی شریعتی است که به گفتهی خودش، دست فردی بوده که حسابی اجزای ماشین را تغییر داده و با آن مسافرکشی میکرده! موتور پیکان روی «موسکوویچ مدل ۱۹۶۸» گذاشته و استیشن دو در را، سهدر کرده تا بتواند با آن مسافرکشی کند! نساجکریمی اما این خودرو را به حالت اول در میآورد. اینکه مثلا درِ سوم را چطور پوشانده که ماشین مثل روز اولش بشود، خود نشان از مهارت و توانایی خاص او دارد.
او همچنین کسی است که در راهاندازی موزه خودرو تهران بهعنوان یکی از قویترین موزههای دنیا، نقش بسزایی داشته؛ ماجرا به سال ۱۳۷۵ خورشیدی برمیگردد که نساجکریمی مطلع میشود بنیاد مستضعفان ۲۰۰ خودرو که متعلق به دربار بوده را در اختیار دارد. خودروهایی که دربارهی مدل و تاریخچهی آن کسی اطلاع زیادی ندارد. او اما بهعنوان تنها کارشناس کشور در این زمینه، مسوول تهیهی شناسنامه برای خودروها میشود. گزارشهایی هم مینویسد تا ارزش موزهای آن ۲۰۰ خودرو را بنمایاند و بدینترتیب، مانع فروش خودروهای قدیمی ایران هم میشود و سرانجام با تلاش او و دیگر همراهانش، کار به راهاندازی موزه خودرو تهران میرسد. نساجکریمی در کارنامهی عشقبازیهایش با خودرو، بازسازی دو خودروی عتیقهی کرمان را هم دارد. همان خودروهایی که مردم کرمان همچنان میپندارند متعلق به رضاشاه بوده.
به گفتهی او که با دیدن گوشهی گلگیر یک ماشین قدیمی، بلافاصله تاریخچهی ماشین را میتواند بگوید؛ خودروی کرایسلر قطعا متعلق به رضاشاه نیست؛ چرا که کرایسلر مدل ۱۹۴۸ بوده و رضاشاه ۱۹۴۱ ایران را ترک کرده است.
بنا به آنچه که نساجکریمی میگوید؛ خودروی دوج هم تولید ۱۹۳۴ میلادی است. او از شخصی در کرمان شنیده که بههمراه زندهیاد ابوالقاسم هرندی با این دوج به بندرعباس سفر کرده و برگشتهاند. پس، این خودرو هم متعلق به رضاشاه نبوده اما اینکه شاه وقتی در کرمان اقامت داشته از این خودروها استفاده کرده یا نه، مسالهای است که نساجکریمی میگوید من چیزی از آن نمیدانم. اما در اینکه هیچکدام از این دو خودرو متعلق به رضاشاه نبوده است تردیدی ندارد.
پرده ششم:
این دو خودرو سالها در گوشهای از باغموزه هرندی رها شده و زیر باد و باران و آفتاب، ۶۰ تا ۷۰ درصد آنها از بین میرود و در زلزلهی سال ۱۳۶۳ هم آوار دیوار بر سر آنها ریخته و حسابی صدمه میبینند تا که یک روز، چشم نساجکریمی به آن دو پیکر بیجان آهنین میافتد. سال ۸۲ بود. تعریف میکند که با دیدن وضعیت این دو خودرو، خیلی افسوس میخورد و تصمیم به نجات آنها میگیرد؛ با رییس وقت میراث فرهنگی کرمان صحبت کرده و قرار بر بازسازی خودروها گذاشته میشود؛ «کرایسلر را طی سالهای ۸۲ تا ۸۴ (خورشیدی) بازسازی کردم و به حالت اولیه برگرداندم. تمام تصاویر مربوط به کرایسلر قبل از بازسازی و بعد از بازسازی را دارم و مرحله به مرحله نشان داده شده که ماشین از چه وضعیتی به چه وضعیتی رسیده است». او کرایسلر را زنده کرده و به میراث فرهنگی تحویل میدهد. حالا نوبت دوج است.
پرده هفتم:
بازسازی دوج اما به تعویق میافتد. او توضیح میدهد که در آن سالها، بارها از مشهد به کرمان میآمده اما نمیتوانسته با مدیران وقت میراث فرهنگی دیدار کند؛ یا جلسه بودند یا ماموریت!
به این وضعیت، تغییرات پی در پی مدیریتی در میراث فرهنگی استان کرمان را هم باید اضافه کرد. مجموعهی این شرایط منتج به آن میشود که کار بازسازی دوج به کندی پیش رود. دولت نهم و دهم به پایان میرسد و نساجکریمی مجدد تصمیم میگیرد با مدیریت میراث کرمان دیدار کند.
اینبار، آنطور که خودش میگوید؛ بدون درخواست پول، بازسازی دوج را شروع کرده و پیشبینی میکند تا نوروز ۹۷ تمام بشود؛ «کار سختی است. دوج ۸۰ ساله است و بازسازی آن با یک خودروی ۳۰ ساله تفاوت دارد».
پرده هشتم:
دوج اکنون در مشهد و نزد نساجکریمی است. جایش هم امن امن است. برای اینکه به این اطمینانخاطری که من دارم برسید، همین الان در گوگل، تصاویر بازسازی کرایسلر را ببینید. باور نکردنی است. یک تکه آهن قراضه را به یک کرایسلر واقعی تبدیل کرده؛ همانکه به گفتهی حمید روحی؛ معاون میراث فرهنگی استان کرمان اکنون در باغموزه هرندی است. ماکت هم نیست. روشن میشود و حرکت میکند. گویی تازه از کارخانه بیرون آمده باشد.
نتیجهی همهی این ۱۶ سالی که پروندهی بازسازی دو خودروی آنتیک کرمان روی میز نساجکریمی باز شده اما کولهباری از بیمهریها و بدقولیهایی است که از سوی کرمان بر او رفته. او گلایهمند هست اما تمایل ندارد فعلا دربارهی جزییات آن چیزی بگوید و صحبت در اینباره را موکول به زمانی میکند که دوج را بازسازی کرده و به کرمان
میآورد. نساجکریمی با هزینهی شخصی خودش در حال مرمت آن است. هزینههایی که به گفتهی او، بسیار سرسامآور است. این اما از علاقهای برمیخیزد که نساجکریمی علاوه بر خودرو، به فرهنگ و میراث فرهنگی ایران و کرمان دارد.
از او میپرسم آیا خودروهای ارزشمند و تاریخی دیگری در کرمان میشناسد که نیاز به بازسازی و توجه داشته باشد؟ میگوید: «متاسفانه همهی ماشینهای تاریخی کرمان را بردند!». میپرسم کجا؟ پاسخ میدهد: «ماشین بیوک مدل ۱۹۳۰ دیلمقانی را خریدند و بردند تهران. یک کادیلاک ۱۹۵۸ هم متعلق به فردی بهنام آقای عامری بوده که آن را نیز از کرمان بردند. کرمانیها ارزش داشتههای خود را
نمیدانند. همانطور که خانهها و بناهای تاریخی کرمان تخریب میشود، خودروها هم فروخته و از کرمان خارج میشود».