آب، آبروی مهندس بیسواد را میبرد!

مهدی محبی کرمانی – ۱ ـ از مرحوم مهندس احمد حامی؛ پدر مهندسی عمران کشور نقل می‌کنند که گفته بود: «آب، آبروی مهندس بیسواد را می‌برد». اطمینان دارم که مهندس حامی معابر شهر کرمان را در جریان دو میلیمتر بارندگی ندیده بود که اگر دیده بود؛ قطعا این معنا را به لحن و ادبیاتی دیگر می‌گفت. گو این‌که مهندس حامی، قطعا با ادب‌تر و مهربان‌تر از این بود که بخواهد کسی را آن‌قدر از خود نومید کند که بگوید: «ببخشید سوءتفاهمی شده است؛ من مهندس نیستم!».

 

2 ـ اشکال عمده‌ی نظام مدیریتی ما و به تعبیری تنها هنر بعض مدیران ما در این است که همه‌چیز را به‌خوبی توجیه می‌کنند و از آنجا که آحاد نفوس مملکت کرمان کلا اهل مناقشه نیستند توجیه‌گران امر را بر اقناع خلق گذاشته و اگر طلبکاری نکنند، از نجابت خودشان است. همین است که وجدان‌شان هم پیش خودشان راحت است. در حوادث غیرمترقبه غافل‌گیر می‌شویم؛ در سقوط ناگهانی ارزش پول ملی اسیر توطئه‌ی جمشید بسم‌الله خانی می‌شویم؛ در بحران بی‌ادبی هم طبیعتا دیواری کوتاه‌تر از خشکسالی‌ها نیست؛ توی ماجرای آب‌گرفتگی معابر هم، متاسفانه اشکال از سطح هموار زمین در شهر و فقدان حتی نیم درجه شیب ناقابل است! حالا مثلا چی می‌شد اگر این شهر به یک‌طرف شیب ملایمی داشت و در انتهای شیب هم، یک نهر و مسیل وسیع بود و به فراخور بارندگی آب‌های سطحی را جمع می‌کرد و به هر جا که لازم بود هدایت می‌کرد. یعنی مثلا چی می‌شد اگر این نهر یک دوری هم دور جنگل قائم می‌زد؟ حکایت ما و نظام مدیریتی ما، حکایت جبر طبیعت، نامهربانی ابرها و کارشکنی‌های اقلیم است! «غیر تسلیم و رضا، کو چاره‌ای / در کف شیر نری خون‌خواره‌ای».

 

3 ـ مادام که مدیران ما همه‌ی اشتباهات و سوء مدیریتی خود را این‌گونه توجیه می‌کنند و مادام که ما هم به‌راحتی هرگونه توجیه آسمان‌ریسمان بافته را می‌پذیریم، البته امیدی به بهبود وضع‌مان هم نخواهد بود. نیامدیم بگوییم: اصلا فلسفه‌ی وجودی یک تشکیلات عریض و طویل اداری به‌عنوان مدیریت حوادث غیرمترقبه یعنی همین غافل‌گیر نشدن! نیامدیم بگویم: جغرافیای این سرزمین در اقلیمی خشک شکل گرفته است و خشکسالی بخشی از تاریخ طبیعی این سرزمین است. چیزی که حتی توی کتاب‌های دبستانی هم نوشته‌اند! بعدانتظار داریم که در چنین اقلیمی هرکار دلمان خواست بکنیم؟ هرچه دلمان خواست بکاریم؟ و به هر شیوه که می‌خواهیم، آبیاری کنیم؟ نرفتیم حتی رجوعی به تاریخ مقابله‌ی نیاکان‌مان با این شرایط داشته باشیم. همین می‌شود که به بهانه‌ی خودکفایی گندم، به اشاره‌ی قلمی، پشت کاغذ سیگاری، تمام دشت رفسنجان زیر کشت پسته می‌رود و ذخائر استراتژیک هزاران ساله‌ی آب سرزمین را در سه دهه به نابودی می‌کشانیم. دلمان هم خوش است که پسته صادر کرده‌ایم. این عوارض سوء مدیریت است نه عوارض یک پدیده‌ی معمول و محتوم طبیعی. نیامدیم بگوییم این شهر تنها شهری نیست که زمین آن شیب طبیعی ندارد، شهرهای بسیاری این‌گونه‌اند. زیر باران‌های سیل‌آسای استواری هم اندک آبی در سطح معابرشان جمع نمی‌شود. نیامدیم بگویم این همه دوربین و تئودولیت و کانیوو و کانال و جو و … برای همین ماجرا تعریف شده‌اند. نتیجه این می‌شود که افتضاح کانال جمع‌آوری آب‌های سطحی چهارراه فیروزه و بالا آمدن سطح آب‌های زیرزمینی مسجد جامع را هم به ناسازگاری طبیعت ربط می‌دهیم و به‌راحتی از کنار آن عبور می‌کنیم. به اندک بارشی تمام شهر زیر آب می‌رود و حداکثر برخورد ما با آن غرولندی است که زیر لب می‌کنیم و بعد هم پاچه‌هایمان را ور می‌مالیم و فاتحانه از عرض خیابان عبور می‌کنیم! گویی که تمام مشکل ما در همین عبور از عرض خیابان است.

 

4 ـ تا آنجا که به‌یاد می‌آورم ماجرای آب‌گرفتگی خیابان‌ها و معابر شهر یک داستان معمول و پذیرفته شده‌ی شهری شده است! یعنی پذیرفته‌ایم که وقتی اندکی باران ببارد باید این اتفاق هم بیفتد. مثلا چیزی به‌عنوان شکرانه‌ی نعمت خداوندی! و اگر این نعمت زیاده از حد شود، برویم چهار قل بنویسیم و به‌دیوار قبله آویزان کنیم که خدا رحمش بیاید و باران را متوقف کند! می‌خواهم بدانم چه‌قدر کار دارد که شهرداری یک قوطی رنگ به‌دست پیمانکاران رنگ‌آمیزی جداول شهر بدهد و بگوید بعد از یک روز بارندگی، توی شهر قدم بزنند و هرجا که چاله‌ی آبی دیدند، دورش یک خط بکشند که لااقل سرفرصت با یک فرغون آسفالت آن‌ها را پر کنند؟! این ساده‌ترین راه برای ساماندهی مشکل دریاچه‌های آب شهری است. در شهری که آسفالت معابر بی‌‌ خط‌کش  و دوربین و شیب‌بندی و تنها با سیاه کردن زمین تعریف شده است؛ قطعا آن شیوه کارسازتر است!

 

5 ـ دل من می‌سوزد که این همه مهندس عمران توی این شهر داریم و هنوز نتوانسته‌ایم یک مشکل ساده‌ی سنواتیِ قابل پیش‌بینی را یک‌بار برای همیشه حل کنیم. توصیه می‌کنم مادام که این مشکل حل نشده است از مترو حرف نزنیم! فردا مشکل‌مان رودخانه‌های زیرزمینی می‌شود.