مرور نجاتبخشی یک بنای تاریخی در کرمان

تولد دوباره حمام ابراهیمخان

اسماء پور زنگی‌آبادی : سایه‌ام پیش پایم حرکت می‌کند. بالا و پایین می‌شود. گاهی روی کاشی‌های منقوش بالا می‌رود و گاهی بر پله‌ای سنگی می‌لغزد. ظهر است و هوا اینجا سرد است. در عمق چند متری زمین، همیشه هوا سرد نیست که اگر بود، حمام اینجا نمی‌ساختند. می‌گویند قدیمی‌ها که حمام عمومی می‌ساختند، به‌هوای همین گرمای طبیعی، دل به دل زمین می‌دادند و حمام را پایین‌تر از سطح می‌ساختند. البته نه فقط برای تنظیم دما و رطوبت و جلوگیری از تبادل حرارت که برای تامین آب و دفع فاضلاب نیز ساخت حمام در عمق توجیه بهتری داشته است. معماری پیچیده‌ای دارند این حمام‌های سنتی. زیر زمین هستیم و حتی یک چراغ هم روشن نیست و نیازی هم به نور چراغ نیست. آن بالا، نورگیرها در میان زیبایی گچ‌بری‌ها، این پایین، کاشی‌های نقاشی شده، حوض‌ها، ستون‌های حجاری شده، انحناهای ظریف سقف‌ها، راهروها و ما. اینجا همه‌چیزش جور دیگری است. حس دارد. روح دارد. کلکسیونی از زیبایی‌هاست حمام تاریخی ابراهیم‌خان در شهر کرمان.

مجموعه‌ی تاریخی ابراهیم‌خان که در ضلع شمالی مجموعه‌ی گنجعلی‌خان قرار دارد، یک آب‌انبار دارد، یک قیصریه، یک مدرسه و یک حمام. در سال ۱۲۱۶ هجری‌قمری، ابراهیم‌خان ظهیرالدوله؛ برادرزاده‌ی آغامحمدخان قاجار که حاکم کرمان شد، گشتی در شهر زد و هرچه که دید جز ویرانی نبود. به فتحعلی‌شاه قاجار نامه نوشت و از این مصیبت گفت. دستور آمد کرمان و سیستان چند سالی از مالیات معاف‌اند. از خزانه‌ی دولت بردارید و شهر را بسازید. پس، به‌دستور حاکم، ساخت‌وسازهایی از جمله حفر قنات و ساخت این مجموعه‌ آغاز شد و آن‌طور که در کتب تاریخی آمده، تکمیل آن تا سال ۱۲۴۰ هجری‌قمری که سال وفات ابراهیم‌خان نیز هست ادامه داشته است.

این مجموعه دو ورودی دارد. یکی از سمت بازار شمالیِ مسگرها و دیگری از سمت کوچه‌‌ی جنب مسجد در خیابان تجلی. از هر سمت که بیایید؛ دو درِ چوبی بزرگ و نونوار راه را برای ورود به این مجموعه می‌گشاید. فرقی نمی‌کند؛ از قیصریه‌ی شمالی وارد شدن یا جنوبی. دو بازار سرپوشیده در طرفین وجود دارد که پس از گذر از زیرسقف آن و از مقابل طلافروشی‌ها، هر دو در میدان‌چه‌ای به‌ آسمان می‌رسند تا پلان چلیپایی قیصریه را به رخ بکشانند. در محل تقاطع این دو راسته، در حیاطی چهارگوش، یک حوض زیبای فیروزه‌ای در میانه نشسته و دلبری می‌کند و برج ساعت و سردر زیبای مدرسه و سردر زیبای حمام و سردر زیبای آب‌انبار دور تا دور این حیاط کوچکِ پر نقش‌ونگار قامت افراشته و زیبایی آن، چنان خیره‌کننده است که هر رهگذری را به مکث می‌نشاند و به تماشا. کاشی‌کاری‌های این مجموعه زبانزد است. طرح‌هایی بیشمار از گل و مرغ و نقشه‌های قالی و اسامی اعظم خداوند. چه در این قسمت از قیصریه و چه در داخل حمام؛ گل و گلستان بر روی دیوارها جلوه‌گر است. چشم‌ را می‌نوازند و به فکر و دل آرامشی می‌دهند عمیق. می‌گویند کاشی‌کار این مجموعه، حکیم موسیقی کرمانی است که نقشه‌ی قالی هم می‌کشیده. کاشی‌های طرفین خزینه‌ی حمام ابراهیم‌خان، دو قالی کرمانی هستند که بر دیوار آویزان شده.

هرچه آب‌انبار این مجموعه ستم‌کشیده و رنجور است، متروکه و مهجور و از یاد رفته، حمام پرنشاط و استوار می‌نماید. حمام هم البته تا دو سال پیش، سرنوشتی شبیه آب‌انبار داشت. از وقتی که دیگر آب خزینه‌اش گرم نشد و درهایش قفل شد، فرسودگی آن آغاز شد؛ در گرم‌خانه، ملات زیر کاشی‌ها از لابه‌لای درزهای آن شکافته شد، بین کف و دیوارها شکاف ایجاد شد، کاشی‌های حمام ترک برداشت و پوشش دیوارها و کف‌ها فرو می‌ریخت و سقف آن، چنان فرسود که می‌گویند جان یک کودک هشت ساله‌ی مشهدی را گرفته است. از جایی که حمام بود تا آنجا که مرگ به‌انتظارش ایستاده بود راهی نمانده بود که حسین ودیعتی از کسبه‌ی فرهنگ‌دوست بازار به دادش رسید.

ماجرای مرمت این بنای تاریخی پس از آن آغاز شد که ودیعتی با کمک همکاران طلافروشش، قیصریه‌ی ابراهیم‌خان یعنی جایی که کسب‌وکارشان آنجاست را مرمت کرده بودند. پس از این اما، ودیعتی راهی را که آغاز کرده بود به سمت حمام، در گوشه‌ی این قیصریه هدایت می‌کند. کار آسانی نبود. اما شد و بارها گفته که اگر حمایت و دلگرمی‌های رزم‌حسینی استاندار سابق نبود، نمی‌توانست از پس خیلی از موانع برآید. برآمد و حالا می‌گوید که تا چند ماه آینده درهای این حمام به‌روی همگان باز می‌شود. با کاربری‌هایی جدید.

حمام‌های سنتی ایران از سه قسمت اصلی تشکیل شده‌اند که دمای هوا در هرکدام با دیگری فرق دارد. سربینه که هوایی نیم‌گرم دارد و جایی بوده که افراد رخت خود را آنجا می‌کندند و می‌نشستند و قلیانی می‌کشیدند و یا چای و شربتی می‌نوشیدند. سربینه، سکوهای نسبتا بلندی دارد که استاد حمامی روی آن می‌نشسته و جعبه‌ی دخل را هم کنارش می‌گذاشته. جامه‌دار، پادو و مشت‌ومالچی هم در همین سربینه می‌نشستند. سربینه‌ی حمام ابراهیم‌خان، چهارگوش است و وسعت بزرگی دارد و تاق‌بلندی دارد و چهار ستون سنگی حجاری شده آن را نگه داشته‌اند. در مرکز گنبد سربینه، نورگیری قرار دارد که با مقرنس‌کاری زیبایی تزیین شده است و زیر این گنبد، حوضی وجود دارد که فیروزه‌ای نیست. ودیعتی می‌گوید که به توصیه‌ی کارشناسان، این حوض را مانند همان ۲۲۰ سال پیش، با ساروج بازسازی کردیم. این قسمت از حمام که کاملا مرمت و بازسازی شده است، به گفته‌ی ودیعتی قرار است نمایشگاه، فروشگاه و کارگاه تراش سنگ‌های قیمتی بشود. در محاسبات ودیعتی، این بخش، شش غرفه خواهد داشت.

یکی از سکوهای سربینه در سمت راست ورودی، با راه‌پله‌ای باریک به پشت‌بام حمام می‌رسد. قرار است آنجا سفره‌خانه‌ای سنتی بشود. ودیعتی می‌گوید که ۵۰۰ تن خاک را مثل مورچه، از اینجا بیرون بردیم. به‌دلیل رفت‌وآمدهای روزانه در بازار، بیش‌تر کارهای این پروژه در ساعات شب انجام شده است. ودیعتی به یاد می‌آورد شب‌هایی را که شش، هفت ماشین خاور کوچک بیرون بازار می‌ایستادند، کارگران گونی‌گونی خاک‌ها را جمع می‌کردند و از این پله‌های باریک به بیرون می‌بردند. آن‌قدراین سختی را به‌جان خریدند که خاک‌های پشت‌بام تخلیه شد. پس از آن، کار استحکام‌سازی آغاز شد و آن‌طور که ودیعتی می‌گوید چنان مطلوب انجام شده که کارشناسان، اجازه‌ی راه‌اندازی سفره‌خانه در این محل را داده‌اند؛ از پشت‌بام حمام که حرف می‌زنیم، از آن سقف سستی یاد می‌کنیم که چند سال پیش، جان کودکی را گرفت. حالا اما مهندسان پروژه توانسته‌اند آن را استوارتر از گذشته بازسازی کنند.

پس از عبور از سربینه، راهروی تنگ و تاریکی وجود دارد که در ساختار حمام‌های سنتی، هوای معتدلی داشته و گذر از آن، فرد را به محل اصلی شست‌وشو یعنی گرم‌خانه می‌رسانده است. به گفته‌ی ودیعتی، در این راهروی باریک و تاریک سرویس بهداشتی را قرار داده‌اند. همچون قدیم‌ها.

بخش بعدی، گرمینه‌‌ی حمام است که پس از آن‌که پروژه به پایان برسد، به موزه‌ی طلا و نقره‌ی استان کرمان تبدیل می‌شود. غرفه‌هایی تعبیه و تعداد زیادی از مصنوعات قدیمی طلایی و نقره‌ای ساخت استادکاران کرمان در آن جا می‌گیرد. همچنین، هشت مجسمه در گوشه‌وکنار آن قرار خواهند داد. مجسمه‌هایی که مراحل طلاسازی سنتی در کرمان را به بازدیدکنندگان نشان می‌دهند.

حالا حمام تاریخی ابراهیم‌خان تا زنده است؛ که خداکند عمرش به قرن‌های طولانی بکشد، در خاطرش این را نگه می‌دارد که دوبار متولد شده است؛ یک‌بار آن زمان که ابراهیم‌خانِ حاکم، به‌جبران ویرانی‌های هم‌خونِ خونریزش در کرمان، این گوشه‌ی شهر را به آبادی رساند و بار دیگر، در زمانه‌ی ما که با همشهری هنردوست، فرهنگ‌دوست، سختکوش و باانگیزه‌ای چون ودیعتی معاصریم. او که نتوانست بر ویرانی این حمام زیبا چشم بپوشاند. همه‌ی آن‌ها که دوران نخوت این حمام را از نزدیک دیده‌اند با مشاهده‌ی وضع فعلی این حمام زبان به تحسین گشوده و حیرت‌زده در برابر این پرسش قرار می‌گیرند: «این پروژه با این کاربری‌ موزه‌ای، بازگشت سرمایه‌ ندارد. پس، ودیعتی چه‌طور رضا داد که سرمایه‌اش را به اینجا بیاورد؟ در حالی‌که می‌توانست به بازارهای دیگر از مسکن گرفته تا دلار و … ببرد؟». پاسخش یک کلمه است: «عشق». این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «از اول، به‌فکر منافع شخصی نبودم. با سرمایه‌ی شخصی‌ام این کار را انجام داده‌ام و تنها یک وام از بانک ملی توانسته‌ام بگیرم آن هم وقتی برای دریافت تسهیلات، این پروژه را به بانک معرفی کردم، به من گفتند که پروژه توجیه اقتصادی ندارد! به‌ این دلیل اما پرداخت کردند که مشتری خوش‌حساب بانک بودم. وام را پنج ساله با اقساط سنگین چند ده میلیونی دارم برمی‌گردانم. هرجور حساب‌وکتاب کنید این پروژه نفع مادی برای من ندارد اما من به این کاری کرده‌ام عشق می‌ورزم. من می‌خواستم هم بنای به این زیبایی زنده بماند و هم صنعت باسابقه‌ی طلا و نقره‌سازی کرمان زنده شود».

با او در حاشیه‌ی دیداری که استاندار کرمان، معاون عمرانی استاندار، مدیرکل اوقاف، مدیرکل میراث، معاون میراث‌فرهنگی استان و جمعی دیگر از این پروژه داشتند گفت‌وگو کردم. او اظهار می‌کند: «اجرای این پروژه، کار بسیار دشواری بود. بنا فرسوده، خرابی گسترده و حساسیت کار بالا بود. سال ۸۶ اداره کل میراث‌فرهنگی پاپیش گذاشته و اقداماتی انجام داده بودند. آن‌ زمان اما می‌خواستند حمام را به یک استخر و حمام مدرن تبدیل کنند. کار را مدتی پیش بردند و رها کردند و رفتند و ما چون می‌خواستیم کاربری موزه به این حمام بدهیم، کار را از صفر شروع کردیم. تمام آنچه میراث انجام داده بود اصولی بود ولی برای کار ما مناسب نبود».

او خلاصه‌ای از آنچه در این دو سال انجام شده را یادآوری می‌کند: «استحکام بنا برای تبدیل پشت‌بام به سفره‌خانه، با وسواس زیادی انجام شد. از همه مهم‌تر، سیستم فاضلاب بود که جوری آن را مهندسی کردیم که از پشت‌بام به داخل دیوار و گربه‌روها و سپس به بیرون بازار آن را هدایت خواهد کرد. سیستم گرمایش و سرمایش را هم در کف اجرا کرده‌ایم. تمام تزیینات و کاشی‌کاری‌ها و دیوار و سقف و کف، طبق اصول و ضوابط میراثی و با استفاده از بهترین نوع مصالح و بیش‌ترین ظرافت و دقت، مرمت و بازسازی شد».

دغدغه‌های این بازاریِ فرهنگ‌دوستِ کرمانی فقط به زنده نگه داشتن این بنای باشکوه محدود نمی‌شود. همزمان برای صنعت طلا و نقره‌ کرمان هم دل می‌سوزاند. اشتیاقش از تُن صدایش پشت تلفن معلوم است. می‌گوید: «وقتی به جوانان امروزی می‌گوییم که کرمان یک‌زمانی صنعت طلاسازی پویایی داشته، فکر می‌کنند داریم افسانه تعریف می‌کنیم. در صورتی که این، یک واقعیت غیرقابل انکار است که ما به‌راحتی از کنار آن گذشته‌ایم تا فراموش شود. ما اما مستنداتی جمع‌آوری کرده و مصنوعات ساخت استادکاران قدیمی را هم داریم و می‌خواهیم همه‌ی این‌ها را ثبت کنیم که فردا نگویند به‌ چه مدرکی ادعا می‌کنید این‌ها ساخته‌ی استادکاران کرمانی هستند».

ودیعتی از چند نمونه کار استادان قدیمی کرمان که منحصر به کرمان هم هستند یاد می‌کند؛ دستبند ارّابه‌ای، کاپ نقره، جام هفت‌جوش و پرآوازه‌ی کرمان که هنوز کسی نتوانسته دریابد ترکیبات آن به چه نسبتی است و چگونه این جام را ساخته‌اند که وقتی بر زمین بیفتد مثل کریستال ریز ریز می‌شود.

او می‌خواهد همه‌ی مصنوعات سنتی طلا و نقره‌ی کرمان را پشت ویترین‌هایی که در گرمینه‌ی حمام جا می‌گیرد به نمایش بگذارد و می‌خواهد آن را به‌نام کرمان ثبت کند و می‌خواهد به یاد ما بیاورد که کجای فرهنگ پرسابقه‌ی این سرزمین ایستاده‌ایم و چه جایگاهی داشته و امروز، میراث‌داران چه هنرمندانی هستیم. او عاشق زادگاه و فرهنگ و تاریخ و گذشته‌ی زادگاهش است. با یک تیر چند نشان زده؛ حمام را مرمت کرده، صنعت طلا و نقره کرمان را زنده کرده و عشق و دلدادگی به میراث‌فرهنگی را معنا کرده است.