یادداشت روزنامه‌نگار:

هنوز حس خوب روزنامهخوانی با من است

پروین میرزا حسینی : از کودکی عاشق مطالعه بودم. هرجا هر کتاب و مجله‌ای را که می‌دیدم با ذوق ورق می‌زدم و با لذت می‌خواندم. برایم فرق نداشت کتاب و مطلب برای سن و سالم مناسب است یا نه. گاهی سراغ کتاب‌های دانشگاهی عمو هم می‌رفتم و آن‌ها را ورق می‌زدم تا شاید مطلبی در حد فهم خودم پیدا کنم.

خرید روزنامه عادت پدرم بود. هر روز عصر به تنها روزنامه‌فروشی شهر سر می‌زد و با چند روزنامه از جناح‌های مختلف سیاسی به خانه برمی‌گشت. روزنامه‌ها را با دقت می‌خواند و چون از علاقه‌ی من باخبر بود، گاه صدایم می‌زد که مطلبی را برایم بخواند یا روزنامه را به دستم می‌داد و می‌گفت: «بخوان اینجا چه نوشته».

نوجوانی‌ام شاید مثل تمام دختران نوجوان با خواندن رمان‌هایی گذشت که آن روزها قوه‌ی تخیلم را به بازی می‌گرفت. یکی از خوش‌شانسی‌هایم این بود که کتابخانه مرکزی شهر کوچک‌مان تا خانه‌ی ما فاصله‌ی چندانی نداشت. آن‌قدر آن‌جا رفته بودم که کتابدارها به من اجازه می‌دادند خودم بین کتاب‌ها بگردم تا کتابی را انتخاب کنم. آن روزها نشریات و روزنامه‌ها در سایه‌ی دولت اصلاحات رنگ و بوی دیگری گرفته بود. مجلات مطالبی را چاپ می‌کردند که با قبل متفاوت بود. نشریاتی جان گرفت که روح تشنه‌ی مشتاقان به دانستن و به‌روز بودن دانش را سیراب می‌کرد. و من در این میان عاشق ایران جوان بودم. هنوز هم گاهی آن‌ها را ورق می‌زنم و مطالبش را می‌خوانم. آن‌قدر تجربه ندارم، اما فکر می‌کنم آن زمان اوج فعالیت و رشد نشریات و رسانه‌های کاغذی بود. روزنامه‌ها تا همین اواخر هم یکی از مهم‌ترین منابع کسب اطلاع از محیط اطراف بودند و جلوی دکه‌های روزنامه‌فروشی اغلب خریداران و حتی رهگذرانی را می‌دیدی که تیترهای نشریات را می‌خوانند و با علاقه دنبال می‌کنند. اما اوج گرفتن شیوه‌های جدید تکنولوژی و عجله‌ی دنیا برای رو کردن آخرین برگ تکنولوژی‌ ارتباطات، خیلی زود بر دنیای کاغذی تاثیر گذاشت و دست‌های بی‌صدا و بی‌رنگ کانال‌های مجازی دنیای کاغذی را مچاله کرد. در روزهای پایانی سال ۹۷ حال نشریات و روزنامه‌ها خصوصا نشریات محلی چندان خوب نیست. کمتر کسی با حجم اطلاعاتی که در طول شبانه روز و با لمس صفحه‌ی تلفن همراه به راحتی دریافت می‌کند رغبت دارد سری به نشریات و مجلات بزند. شاید امروز اوج مظلومیت نشریاتی باشد که در شرایط بد اقتصادی سعی می‌کنند خود را حفظ کنند و اجازه ندهند این چراغ خاموش شود.

در همین‌حال، از آینده‌ی مطبوعات چندان ناامید نیستم؛ کانال‌های مجازی اگرچه عمر چندانی ندارند، اما مردم خیلی زود متوجه شدند این فضا به خلاف نشریات چاپی، آن‌طور که در اوایل به‌نظر می‌رسید، چندان قابل اعتماد نیست. انگار علم و دانش ارتباطی و سواد رسانه‌ای مردم هم با اوج‌گیری رسانه‌های مجازی یک شبه رشد کرده و آن‌ها دیگر هر خبر و مطلبی را به سرعت باور نمی‌کنند؛ حتی برای اطمینان از صحت و سقم آن به سایت‌های معتبر مراجعه می‌کنند و این من را یاد این ضرب‌المثل می‌اندازد که تب تند زود فروکش می‌کند.

به‌این ترتیب اطمینان دارم خیلی زود باز هم این نشریات و رسانه‌های کاغذی هستند که بر دنیای نامرئی فضای مجازی غلبه خواهند کرد و باز مردم برای پیگیری اخبار درست و قابل اعتماد روزنامه‌ها را ورق خواهند زد.