محمدعلی علومی:
فرهنگ دیگر اولویت کسی نیست!
گروه فرهنگوهنر – محمدعلی علومی نویسنده، پژوهشگر و طنزپرداز بمی، در تازهترین سخنان خود، از وضعیت امروز ادبیات ایران انتقاد کرد.
به گزارش استقامت به نقل از ایران، وی با تأکید بر اینکه در ادبیات امروز«از پشتوانه غنی ادبی در خلق آثارمان برخوردار نیستیم»، یکی از مشکلات ادبیات را قطع ارتباط نویسندگان با ادبیات کلاسیک ایران دانست و تصریح کرد:«نویسندگان ایرانی بدون در نظر گرفتن توجهی که اروپاییان به داشتههای ادبی- فرهنگی خود داشتهاند، دنبالهی کار آنان را در نوشتههای خودشان میگیرند».
علومی در اینباره اظهار کرد:«ما در ادبیات جهان میبینیم که چطور نویسندگان آغازگر سبک رئالیسم جادویی از آداب و رسوم و باورهای سرخ پوستان استفاده کرده و پنجرهای تازه به ادبیات داستانی باز میکنند، سبکی که آغاز آن به امریکای لاتین و حدود یک قرن قبل بازمیگردد؛ که اوج آن را میتوان در نوشتههای افرادی چون «مارکز» دید. توجه به همین یک نمونه کافی بود تا به خود بگویم چرا ما با چنین پیشینهی ادبی قدرتمندی در قصهها و افسانهها، هنوز موفق به خلق سبکی خاص خودمان نشدهایم!».
علومی افزود:«به خود گفتم چرا از سابقهی درخشانی که در فرهنگ مردمی نهفته است بهره نگیریم، بویژه که ما از آثار گرانبهایی همچون «هزار و یک شب» بهرهمندیم؛ که حتی فردی چون «بورخس» آنقدر شیفتهاش میشود که آن را بزرگترین داستانها در تمام زمانها میخواند و حتی از شیوهی داستاننویسیاش بهرهی زیادی میبرد».
وی در خصوص دلیل این مسأله تشریح کرد:«چند علت بهم پیوسته در این خصوص وجود دارد. یکی اینکه ما وقتی با دنیای جدید آشنا شدیم که مصادف با جنبش مشروطه بود و این آشنایی منجر به دور شدنمان از داشتههای خودمان شد. منتهی اتفاق خوبی که رخ میدهد آشناییمان با ادبیات جدید و از سویی ورود آدمهای عامی به ادبیات است، درست برخلاف گذشته که اغلب شاهان و حاکمان مورد توجه اهالی ادبیات بودهاند».
نویسندهی «سوگ مغان» در ادامه تأکید کرد:«اما اتفاقی که چندان خوشایند نیست قطع ارتباطمان با ادبیات کلاسیک است. تمام اینها را گفتم که بدانید چرا امروز دیگر از آن پشتوانهی غنی ادبی در خلق آثارمان برخوردار نیستیم؛ از دورهی مشروطه به بعد این ارتباط قطع شد. بنابراین نویسندگان ایرانی بدون در نظر گرفتن توجهی که اروپاییان به داشتههای ادبی- فرهنگی خود داشتهاند دنبالهی کار آنان را در نوشتههای خودشان میگیرند».
او ادامه داد:«این شیوه هنوز هم در ادبیاتمان رواج دارد، مخالف توجه به داشتههای جهانی ادبیات نیستم، منتهی تأکید دارم باید حواسمان به مسیری که ادبیات تا قبل از دورهی مشروطه طی کرده هم باشد. البته این قطع رابطه در میان همهی نویسندگان همهگیر نیست، آنچنان که بوف کور صادق هدایت تداوم ادبیات استعاری فارسی است که نمونههای قبلی آن در کارهای شیخ اشراق دیده میشود. در اغلب کارهای غلامحسین ساعدی هم نشانههایی از رئالیسم جادویی حتی جلوتراز مارکز دیده میشود».
نویسندگان امروز کتابهای گذشتگان را بخوانند!
علومی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه هشت سال زمان برای تألیف کتاب «قصه اساطیر» صرف شده است، دلیل نوشتن آن را علاقه به رمز و رازهای ذاتیِ افسانهها و اسطورهها عنوان کرد. وی در اینباره توضیح داد:«راز و رمزی که در افسانهها و اسطورههاست یکی از دلایل توجه پژوهشگران به فعالیت در این حوزه است. این چرایی بخشی از همان دلیلی بود که من در جوانی بهدنبال آن بودم. بگذارید مثالی بزنم؛ متوجه شده بودم در اغلب افسانهها صحبت از سه برادر است، از خود میپرسیدم چرا سه! چه رمزی در این عدد نهفته است. از طرفی متوجه شده بودم در اغلب افسانهها این سومین برادر است که از موانع عبور میکند، با موجودات اهریمنی میجنگد و در نهایت به موفقیت دست پیدا میکند. حدس میزدم دلایلی پشت این داستانها باشد و الگو شدن و تکرار آنها در افسانههای مختلف بیجهت نباشد».
نویسندهی کتاب « پریباد» ادامه داد:«خوشبختانه در آن سالها آثار تألیفی و ترجمههای خوبی در زمینهی اسطورهشناسی از استادانی همچون ژاله آموزگار، جلال ستاری، مهرداد بهار و… در دسترس بود؛ رد پای مطالعات آن سالهایم حتی در رمانهایی که نوشتهام هم دیده میشود. مطالعهی افسانههای «هزار و یک شب» را هم از همان زمان شروع کردم، به گمانم نه فقط پژوهشگرانی که خواهان مطالعه بر داستانها و اسطورهها هستند، بلکه حتی نویسندگان هم باید حداقل چند کتاب بهجای مانده از گذشته را بخوانند که هزار و یک شب، شاهنامه، بوستان و گلستان از آن جمله هستند».
افسانهها و اسطورهها در معرض نابودی و فراموشیاند!
این پژوهشگر همچنین در سخنان خود، یکی از دلایل ناشناخته ماندن نویسندگان ایرانی در سطح جهان را محدود بودن دایره جغرافیایی زبان فارسی دانست و تصریح کرد:«ساراماگو در رمانهایی همچون «بدن سنگی» و «کوری» تأکید دارد که هر ملتی بنابر پشتوانههای فرهنگیاش میتواند رئالیسم جادویی خاص خود را داشته باشد؛ در ارتباط با آثار ساعدی هم میتوان به نوعی از رئالیسم جادویی رسید که تحت تأثیر پیشینه خودمان است. منتهی چرا او در سطح جهانی مطرح نمیشود! چون زبان فارسی دایره جغرافیایی محدودی دارد و از سویی ما از وجود آژانسهای ادبی فعال در زمینهی معرفی ادبیاتمان و همین طور حمایتهای دولتی محروم هستیم. در ارتباط با همین تعداد فارسی زبان فعلی هم بیشتر فرهنگ شفاهی غالب است تا مکتوب!»
وی گفت:«هرچند بتدریج تغییرهایی در جهت علاقهمند شدن مردم به کتابخوانی ایجاد شده، اما شرایط نامطلوب اقتصادی فعلی مانعی جدی بر سر تحقق آن شده است. از سویی ورود بدون فرهنگسازی تکنولوژیهای نوین ارتباطی هم منجر به کمرنگ شدن فرهنگ مطالعه میان مردم شده است. البته نباید فراموش کرد که عمدهی نویسندگان ما در تلاش برای تألیف آثار خود به سبک غربیان هستند و طبیعی است که حتی اگر آثارمان ترجمه شود هم جذابیتی برای آنان نخواهد داشت. البته در شعر معاصرمان شرایط برعکس داستان است و این پیوند تا حد قابل توجهی حفظ شده است».
علومی اضافه کرد:«غلامحسین ساعدی به انجمنهای ادبی دوران خودش نقد بسیاری داشت، اینکه در آنها بجز حسادت و بدگویی خبری نیست! وقتی محفلهای ادبی به چنین شرایطی دچار شوند دیگر کارکردی در هدایت نسل جوان نویسندگان به راه صحیح نخواهند داشت. ادبیات امروزمان علاوه بر حمایت بخش خصوصی و متولیان فرهنگی به ایجاد همدلی میان اهالیاش نیاز دارد. زمان چندانی از ورودمان به دنیای مدرن ادبیات داستانی نمیگذرد و طبیعی است که همچنان در حال آزمون و خطا و کسب تجربه باشیم. با این حال متأسفانه کار چندانی جهت جمعآوری و حفظ افسانهها و اسطورههایمان انجام نشده و اگر بخش خصوصی و مسئولان کاری نکنند باید شاهد فراموشی و نابودی آن باشیم. مدت هاست که فرهنگ دیگر اولویت کسی نیست».
وی ابراز کرد:«جوان امروز چرا نباید چیزی جز یک نام از آریوبرزن سردار شجاع ایرانی که دلاورانه در برابر لشکر اسکندر ایستاد، بداند! اطلاع از این افسانهها و پشتوانههای فرهنگی کمک میکند تا ضمن استفاده از داشتههای جهانی در همهی حوزهها هویتمان را گم نکنیم. برخلاف دوران من و نسلهای قبلتر که آرمانگرایی برایمان اهمیت بسیاری داشت، جوان امروز دچار بیتفاوتی شده؛ و اطلاع از این افسانهها ما را بر آن میدارد که بهدنبال معناجویی برویم».
جدیدترین اثرم یک رمان طنز است
علومی همچنین از تازهترین اثر خود خبر داد و گفت:«طی هشت سالی که مشغول کار برروی کتاب قصه اساطیر بودم، هر ازگاهی همزمان به روی کتابهای دیگری هم کار کردهام. یکی ازآنها که در ارتباط با طنز جدید ایران است، بزودی با همکاری انتشارات علمی-فرهنگی روانه بازار میشود. بیش از دو سالی صرف تألیف این کتاب شده که از دهخدا شروع میشود و به زمان حاضر میرسد. در عین حال رمان طنزی هم با عنوان «کائوس» نوشتهام، که در اسطورههای یونانی به معنای هرج و مرج است. رمان پرحجمی است که آن هم حدود دو سال زمان برده است. «کائوس» را میتوان اقتباسی از کتاب «حاجی بابای اصفهانی» نوشته «جیمز موریه» دانست که در ساختار رئالیسم اجتماعی و همچون دیگر آثارم با بهره گرفتن از تاریخ نوشته شده است. مشغول آخرین بازبینیهای آن هستم، هنوز با ناشری برای انتشارش صحبت نکردهام؛ هرچند که پیشنهادهای متعددی داشتهام». /م