بلقیس سلیمانی:

نویسندگان شهرستانی هیاهو ندارند

 

گروه فرهنگ و هنر – نویسنده گرانقدر کرمانی بلقیس سلیمانی در صفحه اینستاگرام خود به مناسبت روز نویسنده یک یادداشت کوتاه نتشر کرده و در آن از کار حرفهای و درآمد از راه نویسندگیاش چند جملهای به اشاره سخن رانده است . سلیمانی روز بعد اما با نوشتن تکملهای به یادداشت قبلی خود به موضوع نویسنده تهرانی و شهرستانی ورود جذابی دارد و از چند نویسنده کرمانی به خاطر آثارشان تغدیر کرده است. در ادامه این یادداشت را بخوانید:

 

دیروز مطلبی به بهانه روز نویسنده در این صفحه گذاشتم که باعث شد چند نکته را تذکر بدهم. اول این‌که بسیار بسیار از لطف و محبت تک تک شما ممنونم که این روز را به من تبریک گفتید.

دوم این‌که برخی دوستان نویسنده شکوه داشتند که از طریق نویسندگی رزقی نصیبشان نمی‌شود و سوم این‌که برخی پایتخت‌نشینی را مزیتی برای نویسندگان مطرح دانسته بودند.

عرض کنم همان‌طور که می‌دانید کتاب‌های من کم و بیش فروش خوبی دارند . اما این به این معنا نیست که من به تنهایی و با پولی که بابت نشر کتاب‌هایم می‌گیرم چرخ زندگی خانواده را می‌چرخانم. ابدا چنین نیست.. همسر من بازنشسته‌ی دانشگاه است و زندگی ما از طریق حقوق ایشان و البته در آمد من که حاصل فروش کتاب‌هایم هست می‌چرخد. من فقط می‌خواستم بگویم تنها درآمدی که دارم از این طریق است.

اما مدت‌هاست از دوستان نویسنده می‌شنوم که شهرستان‌نشینی سبب شده آثارشان فروش نرود یا دیده نشود. من چنین باوری ندارم. برایتان مثال می‌آورم. یکی از پر فروش‌ترین نویسنده‌های حال حاضر ما آقای مصطفی مستور است. ایشان تا همین چهار پنج سال پیش اهواز بودند و حالا هم که در تهران هستند حضوری در محافل ندارند و همچنان آثارشان می‌فروشد. از آن طرف فریبا وفی هم پرفروش است که در گعده‌ها و کافه‌ها و فضای مجازی و مطبوعات اصلا حضور ندارد. به عبارتی تهران‌نشینی یا شهرستان‌نشینی تاثیری در فروش ندارد.

حالا برویم سراغ نویسندگان قدری که در شهرستان هستند و نویسندگان تهران‌نشین همه‌جا حاضر انگشت کوچیکه‌شان هم نمی‌شوند؛ مثل ابوتراب خسروی، محمد کشاورز، وشهریار مندنی‌پور قبل از آن‌که از ایران برود.

من این سال‌ها آثاری از نویسندگان شهرستان‌نشین خوانده‌ام که از بهترین نویسندگان تهران‌نشین، نه آن‌ها که اهل هیاهو هستند، نه‌تنها چیزی کم نداشتند که ای بسا بهتر هم بودند. فقط به چند تا از آن‌ها اشاره می‌کنم. شکار کبک رضا زنگی‌آبادی، گهواره مردگان مهدی بهرامی، تاریک ماه منصور علیمرادی، ویک رمان خوب از اقای کرمانی‌نژاد  که به اسامی گوناگون در داخل و خارج از ایران چاپ شد، به اسم لولی خنده‌ فروش. دو مجموعه داستان از آسیه نظام شهیدی خواندم که عالی بودند. رمانی از نویسنده جوان رشتی خانم ملاحت نیکی خواندم به اسم پدر کشی که فوق‌العاده بود. از لیلا صبوحی رمانی خواندم که ابدا مثل آن را از تهران‌نشینان نخواندم.از مهری بهرامی یک اثر درخشان خواندم..راستش اگر بخواهم این لیست را ادامه بدهم خیلی طولانی می‌شود امیدوارم به نویسندگان تهرانی بر نخورد. خودم هم یکی از آن‌ها هستم، ولی نویسندگان تهرانی مثل خود تهران هیاهوی بیش از اندازه دارند .