کارگاه  تجربة دهم گردشگری برگزار شد

معرفی بناهای تاریخی با کمک داستانسرایی

گروه جامعه ـ مهدی محبی‌کرمانی بر این باور است که وقتش رسیده داستان‌نویسان استان به کمک گردشگری استان بیایند. چطوری؟ با نوشتن قصه‌ها و داستان‌هایی که بناهای تاریخی و باستانی استان دارند. او ردّپای «عشق» و «خون» به‌عنوان بن‌مایه‌های اصلی داستان را در همه‌جای تاریخ این سرزمین می‌بیند و می‌خواهد تا با تلفیق این عناصر داستانی و تاریخ، ذهن و دل بازدیدکنندگان و گردشگران را با فرهنگ‌مان پیوند دهیم. او نمی‌تواند بپذیرد که عشق آن پسر چوپان به آن دخترِ پادشاه ستمگر که در قلعه‌دختر شهر کرمان زندانی شد آن‌قدر قدرت نداشته باشد تا یک داستان‌نویس را به تخیل و به نوشتن وا ندارد. محبی‌کرمانی همچنین این پرسش را مطرح می‌کند: «یعنی در بین کاروانیانی که طی هزاران سال از دل لوت می‌گذشتند یک دختر یا یک پسر عاشق فراق‌دیده نبود که داستانش را بسراییم؟».

محبی‌کرمانی این ایده‌ی خود را روز دوشنبه به دهمین کارگاه «تجربه» کمیسیون گردشگری اتاق کرمان برد و با حضور رئیس کمیسیون و تعدادی از اعضای آن و میهمانانی دیگر آن را به‌اشتراک گذاشت. عنوان این کارگاه «باززنده‌سازی اسطوره در بناهای تاریخی کرمان» بود و نام اسطوره و گفتن محبی‌کرمانی از اسطوره‌سازی، مهدی صمدانی، شاعر را به واکنش واداشت و یادآور شد که اسطوره را نمی‌توان ساخت. افسانه را اما می‌توان باززنده‌سازی کرد. تذکری که محبی‌کرمانی هم آن را پذیرفت و توضیح داد که اسطوره در مفهوم عامیانه به‌کار برده شده است نه مفهوم دقیق آن و تاکید کرد که اسطوره قابل جعل نیست و همراه تاریخ بشر آمده است و اصلا مفهوم علمی اسطوره در زبان مدنظر این ارائه نبوده است. محبی‌کرمانی، نویسنده، روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ در ارائه‌ی خود به نکاتی اشاره کرد که در ادامه می‌خوانید: «می‌دانیم باستان‌شناسان یا گردشگرانی که می‌آیند به‌خاطر فقط تماشای خشت و گل بناهای ما نمی‌آیند بلکه علاقه‌مند به افسانه‌ها و قصه‌ها و فرهنگ پشت آن هستند. و آیا ما چیزی در این زمینه داریم که به آنها ارائه کنیم؟ ما آنها را به بازدید از قلعه‌دختر و اردشیر می‌بریم و می‌گوییم: این قلعه‌دختر است و تمام. این در حالی است که درباره‌ی این قلعه‌ها در ادبیات بومی ما داستان‌هایی وجود داشته است. خود من یادم هست که حدود ۶۰ سال قبل، مادرم از ماجرایی در قلعه‌دختر تعریف می‌کرد که بسیار زیبا بود. اکثر بناهای تاریخی ما روایات و داستان‌های ظریفی دارند که رگه‌ی اصلی آن یا عشق است یا خون و یا هر دو و این دو عنصر از عناصر قوی داستانی هستند. مسئله و سوال این است که چقدر اهتمام کردیم به جمع‌آوری قصه‌های پشت قلعه‌دختر و اردشیر و گنبد جبلیه و آب‌انبارها و حمام‌ها و دیگر بناهای تاریخی‌مان؟ به مردم می‌گوییم گنبد جبلیه را با شیرشتر ساختند؛ چه کسی می‌تواند باور کند یک ساختمان را با شیرشتر بسازند؟ اما اگر یک امرو ناباورانه را و در این مثال، قصه‌ی شیر شتر را در قالب یک افسانه بگوییم باورپذیر می‌شود».

او بر این تاکید کرد که افسانه‌ها و اسطوره‌های پشت بناهای تاریخی استان را حفظ کنیم؛ اگر آن را از دست دادیم، آن را جمع‌آوری کنیم و یا اگر اصلا نداریم، بیاییم و آن را بسازیم.

محبی‌کرمانی این سوال را با حاضران در میان گذاشت: «چرا اهرام ثلاثه‌ی مصر این همه جاذبه دارد؟ آیا چیدمان منظم مجموعه‌ای از سنگ‌های بسیار سنگین روی هم آنقدر دیدنی است که پیرزن و پیرمرد آمریکایی را به دیدن آن می‌کشاند؟» و نظر خودش را در پاسخ به این پرسش شرح داد: «نه. برای جذابیت و قصه‌های مرموز فراعنه‌ی مصر است که می‌آیند و ما هم اگر به ادبیات بومی و فولکلوریک خودمان رجوع کنیم قصه‌های شیرینی‌تری از آن هم پیدا می‌کنیم». او ادامه داد: «این کویر به این عظمت را داریم و استانی که بین دو کویر بزرگ قرار گرفته است. سابقه‌ی عبور هزاران کاروان شتر از این کویر هولناک و زنده به مقصد رسیدن این‌ها و رفتن تعدادی از این کاروان‌ها زیر شن آیا داستانی نداشته است؟ در این کاروان‌ها یک دختر عاشق نبوده است؟ یک پسر نبوده است که به عشق یک دختر این سختی‌ها را پشت سر می‌گذاشته است؟».

محبی‌کرمانی تصریح کرد: «ما اما یک قصه راجع به کلوت‌های شهداد نداریم!».

او سپس گفت: «سوال این است که چه ارتباطی بین پریزاد علومی و از بین رفتن ناگهانی یک شهر که در گذشته اتفاقی معمول بوده است می‌توان یافت؟ چه ارتباطی بین اوراد نیمروز منصور علیمرادی و برهوت عظیم کلوت‌ها می‌توان پیدا کرد؟ از نظر من، حتما رابطه‌ای وجود دارد و اگر قرار است گردشگری محور توسعه‌ی استان شود باید در کنار مرمت آثار باستانی، فرهنگ این آثار هم مرمت و باززنده سازی شود».  او تاکید کرد که اگر افسانه و اسطوره‌ای وجود دارد بیاییم آن را احیا و بازسازی و در قالب داستان مدرن بیان کنیم و اگر وجود ندارد چرا نیاییم آن را بسازیم؟ «وقتی داستان‌نویسان بسیار قدری را مثل بلقیس سلیمانی و علومی و رضا زنگی‌آبادی و علیمرادی را داریم. آیا برای هر کدام نمی‌توان یک روایت و افسانه بسازیم؟ من حتم دارم روزی رابعه‌ای بوده و با خون خود روی دیوار حمام گتجعلیخان چیزی در وصف بکتاش نوشته باشد و تمام تاریخ ما همین‌هاست». دکتر رضا ریاحیان، باستان‌شناس نیز حمایت خود را از این ایده‌ی محبی‌کرمانی اعلام کرد اما تاکید کرد که شرح داستان بناهای تاریخی و باستانی استان باید برپایه‌ی اصول فنی و علمی باشد: «به نظر من، اگر داستان شیر شتر در ساخت گنبدجبلیه را کنار بگذاریم و تفکری که این گنبد را ساخته معرفی کنیم و یک معمار آن را براساس اصول فنی و مهندسی آنالیز کند و در بین توضیخات فنی داستانی هم بسراید اتفاق خوبی است. یا در مورد قلعه‌دختر؛ من سه سال است که دارم کار باستان‌شناسی انجام می‌دهم. حرف آقای محبی درست است. قلعه‌دختر کرمان از دوران اشکانی تا پهلوی مسکونی بوده و تمام مدارک باستان‌شناسی و معماری آن هم موجود است. اگر بخواهیم داستانی برای آن بسازیم شاید یک کتاب بشود ولی داستانی خوب است که شاخص‌های معماری و موقعیت قرارگیری و دیگر ویژگی‌های آن و تفکری که آن را ایجاد کرده است را بگوید». او تاکید کرد که در همه‌ی بناهای تاریخی استان می‌توان چنین اتفاقی را رقم زد.

در ادامه‌ی این کارگاه که توسط مجتبی یزدانپناه، دبیر کمیته آموزش کمیسیون گردشگری، فرش و صنایع‌دستی اتاق کرمان تاکنون ۱۰ دوره‌اش را تجربه کرده است، دیگر حاضران در این باره از جمله رضا بهرامی، مجتبی یزدان‌پناه، عقیل سیستانی، مهسا سلطانی‌مقدم، نریمان محبی‌کرمانی، محمد لطیف‌کار و عفت تکلو در باره‌ی این ایده‌ی محبی اظهار نظر کردند.  و نظرات مختلفی مطرح شد. یکی از حاضران دیگر هم، ضرب‌المثل‌های کرمانی را دارای قدرتی دانست که می‌توانند بر غنای محتواهایی که به گردشگران عرضه می‌شود بیافزایند.

در پایان این کارگاه، محبی‌کرمانی پیشنهاد برگزاری مسابقه‌ی داستان‌نویسی با موضوع بناهای تاریخی کرمان را داد. محمدرضا بهرامی، رئیس کمیسیون گردشگری با یادآوری این‌که در کشوری چون ترکیه این روش رواج دارد اعلام آمادگی کرد که از این ایده و برگزاری مسابقه‌ی داستان‌نویسی حمایت می‌کنند.  مقرر شد به‌زودی پروپوزال مربوط به این مسابقه تهیه و به کمیسیون گردشگری ارائه شود.