درگاه‌های فراموش شده

دکتر سلمان ملک‌عباسی:  ابتدا تصورم این بود که مدیران شهری علاقه‌ی چندانی به بافت تاریخی ندارند و به‌خاطر همین است تاکنون شاهد برخی کجروی‌ها و خطاها بوده‌ایم؛ که البته همچنان این دیدگاه صحیح است اما بازخوردها و پاسخ‌هایی که در برابر اظهارات کارشناسی صاحبان‌نظر در محافل گوناگون دریافت می‌شود، نشان می‌دهد تعداد زیادی از مردم نیز هستند که علاقه‌ای به میراث گذشتگان‌مان ندارند!

نمود کالبدی آن، بی‌رحمی است که در برابر تخریب درآیگاه‌های (درگاه‌های) سنتی ابنیه شاهدیم.

بی‌اعتنایی صِرف به این موضع نزد اقشار مرفه و غیر آن رواج دارد. این، با انتفاع ریالی ناشی از تخریب و بازسازی بنا، و آن با عدم دلسوزی در تعمیر و نگهداری آن (چرا که برخی از این ابنیه در رهن یا اجاره‌ی افراد غیربومی هستند).

مردم با مشاهده تصاویر ویرانی ورودی‌های سنتی اظهار تاسف می‌کنند، اما برخی بر تخریب این گونه‌ها اصرار دارند تا شاهد شهری نو و عاری از خشت و گِل باشند!

در سازه‌های سنتی که معماری خیابانی جلوه‌ی بیرونی نداشت، تنها موضع دارای تزیینات بنا درگاه آن بوده است و این تزئینات و تناسبات در هر شهری یگانه است.

در چنین شرایطی، فارغ از الگوی معماری ساخت بنا، این ورودی‌ها دارای شخصیت و گونه‌بندی مستقلی بوده‌اند.

 

تاریخچه‌ای پیرامون درآیگاه‌های ابنیه شهر کرمان

محلات در شهرهای سنتی مانند کرمان به عنوان پایه‌‌ای‌ترین مجموعه‌ی منسجم تشکیل دهنده شار کهن، از گذشته‌های دور مورد توجه بوده است. عوامل مشخصه تشکیل دهنده محلات شامل ابنیه خصوصی ـ که مهم‌ترین آن‌ها ابنیه‌ی مسکونی بوده- و ابنیه‌ی عمومی شامل بازار، ابنیه مذهبی (مانند آتشکده، مسجد، تکیه، کلیسا و کنیسه)، حمام، مدرسه و در مقیاس کلان‌تر شامل کاروانسرا، آب انبار (و یخدان)، باغ، مقبره و آرامگاه، دارالشفاء و در دوره‌های اخیر شامل برخی ساختمان‌های صنعتی، گاراژها و سینماها می‌‌شده‌‌اند.

در سده‌ی اخیر این محلات سنتی با درآمیختگی با خیابان‌‌کشی‌‌های افسارگسیخته و ورود خودرو؛ همچنین رشد افقی شهر عملا ساختار فضایی خود را از دست داده و دیگرگون شده­‌اند. در زمان حاضر بناهای سنتی نیز به سبب تغییراتی در زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، زمانی (تاریخی)، تاثیرات عملکردهای جدید و … دیگر مورد اقبال ساکنین و مردم شهر قرار نداشته و به سمت نابودی در حرکت هستند.

به نظر می‌‌رسد در کرمان، بخشی از جامعه به همان «سنت» وفادار ماند؛ حکومت پهلوی، «باستان‌گرایی و دین‌زدایی» را تشویق نمود و بخش دیگری از جامعه نوع تفکر (جهان‌بینی) خود را تغییر داد و به تبع آن رفتار و عمل آن‌ها (فرهنگ) تفاوت کرده است. همچنین حکومت پهلوی، «مدرن‌گرایی و نوگرایی» را تأیید و ترویج کرد و از آنجایی که ذاتا به شیوه‌ی نظامی‌گری کشور را اداره می‌کرد، «نظامی‌‌گرایی» را نیز دیکته کرد و بروز و ظهور آثار کالبدی ساخت و ساز و شکل شار (تمدن شهرگرایی و شهرنشینی) نیز متحول شد و همه اینها در دوره‌ی زمانی یک سده اخیر به وقوع پیوست و محیط شهری کرمان، آن چیزی شد، که اکنون شده است و ما امروز میراث‌دار آن هستیم.

بنابراین تمایل و حرکت به سمت نوگرایی و تایید نووارگی از جانب حکومت و مردم، ابتدا شهرسازی و سپس معماری مدرن را به کرمان آورده و این تجددطلبی و نوپردازی، موجب رویارویی ساختار فضایی کهن با ساختار فضایی نو در کرمان شده و این رویارویی به جای همسازی، به تقابل، مشکل یا مسئله تبدیل شده است.

*دکترای معماری شهری و مدرس دانشگاه شهید باهنر کرمان