معرفی یک کتاب ارزشمند در باره‌ی تاریخ کرمان؛

سهم قراختاییان در تاریخ ایران با تاکید بر کرمان

 

گروه فرهنگ‌وهنر: گاهی یک کتاب می‌تواند چشم‌انداز تازه‌ای برای شناخت یک دوره‌ی مهم از زندگی و حیات اجتماعی مردم یک سرزمین باشد، و نقاط تاریک و پوشیده‌ی تاریخ یک منطقه را در معرض نور و روشنایی قرار بدهد. کتاب «قراختاییان از آغاز تا فرجام» که بخشی از آن به تاریخ کرمان اختصاص دارد، از این نوع است.

دکتر جمشید روستا استاد تاریخ و عضو هیات علمی دانشگاه شهید باهنر در ادامه‌ی پژوهش‌های ارزشمند خود درباره‌ی حکومت قراختاییان و با تاکید بر کرمان، اخیرا با همکاری سحر پورمهدی‌زاده، تازه‌ترین کار پژوهشی خود را با عنوان «قراختاییان از آغاز تا فرجام» روانه‌ی بازار کتاب کرده است. این کتاب را دفتر نشر بنیاد موقوفات دکتر افشار با همکاری انتشارات سخن به زیور طبع آراسته و با کیفیت بسیار خوب در ۵۵۹ صفحه به علاقه‌مندان کتاب‌های تاریخی عرضه کرده است.

دکتر روستا اگرچه اصالتا شیرازی است اما تمام کوشش‌های علمی خود را صرف شناخت و معرفی تاریخ کرمان کرده، در این راه عاشقانه کار می‌کند و تا به حال نیز چندین اثر دیگر تالیف و منتشر نموده است.

این کتاب پژوهشی است در تاریخ قراختاییان که نویسندگان در آن پس از معرفی این دودمان و اشاره به سابقه‌ی تاریخی آنان در سرزمین‌های چین و ترکستان شرقی و قدرت یافتن‌شان در ماوراء‌النهر، به نحوه‌ی تشکیل حکومت این خاندان در کرمان پرداخته و تاریخ سیاسی آن‌ها را تا زوال قدرت ایشان در اوایل قرن هشتم هجری قمری بر رسیده‌اند.

برای آشنایی بیشتر با این کتاب، از دکتر روستا تقاضا کردیم به اجمال برایمان بگوید چطور شد که مطالعه‌ی حکومت قراختاییان را در برنامه‌ی کاری خود قرار داد و این حکومت چگونه سر از کرمان درآورد و چه تاثیری بر این منطقه گذاشت؟ آن‌چه در ادامه‌ می‌خوانید خلاصه‌ی توضیحات ایشان است که به صورت کتبی در اختیار «پایگاه خبری فردای کرمان» قرار داد.

 

نگاهی به پیشینه‌ی قراختاییان کرمان

«حکومت محلیِ قراختاییان کرمان، در حدود سال ۶۱۹ ه.ق/ ۱۲۲۳م. و توسط بُراق حاجب، بنیان نهاده شد. حکومتی که پس از وی نیز در میان جانشینانش ادامه یافته و مدت زمانی بیش از ۸۰ سال (از ۶۱۹ تا ۷۰۴ه.ق/۱۲۲۳ تا ۱۳۰۵م.) بر نواحی کرمان و اطراف آن، اقتدار داشت. حکمرانان این دولتِ تازه تأسیس- به رغم اوضاع نابسامانِ ایران در قرن هفتم هجری، به سبب هجوم ویرانگر مغول، نه تنها قلمرو تحت استیلای خود را از تهاجمات مغول، حفظ کردند، بلکه زمینه‌های رونق علمی – فرهنگی کرمان و نواحی اطراف آن را نیز فراهم ساختند. به راستی قراختاییان دارای چه ریشه‌ی نژادی بودند و خاستگاه آن‌ها به کجا بازمی‌گشت؟ چرا و چگونه پای این قوم به کرمان کشانیده شد و اقداماتشان در این کهن دیار چه بود؟

پرسش‌هایی از این دست، همواره ذهن اینجانب را به خود مشغول داشته بود و بر آن بودم تا پاسخی درخور برای آن‌ها بیابم. در همین راستا تحقیقاتم در باب قراختاییان را از سال ۱۳۸۴ و همزمان با شروع تحصیلات خود در دوران کارشناسی ارشد دانشگاه شیراز آغاز نمودم و خداوند را شاکرم که از سال ۱۳۸۷ به حقیر، افتخار ورود به کرمان و حضور در جمع کرمانیان نجیب را عطا فرمود. از همین رو تحقیقات خود در باب قراختاییان را دو چندان کرده و طی سال‌های متمادی، این تحقیقات را تداوم بخشیدم. خداوند را شاکرم که حاصل این تحقیقات در باب قراختاییان، علاوه بر اینکه در نزدیک به ۲۰ مقاله علمی- پژوهشی و طی سال‌های ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۹ منتشر گردید؛ سرانجام در قالب کتابی تحت عنوان «قراختاییان از آغاز تا فرجام» و با همکاری سرکار خانم پورمهدی‌زاده، به زیور چاپ آراسته شد.

با نگاهی به پیشینه‌ی قراختاییان می‌توان دریافت که اجدادِ آنان – که مردمانی تحتِ عنوانِ «کیتان» بودند – ابتدا در نواحی منچوری و در مرزهای چین شمالی – که مسلمانان آن را ختا می‌نامیدند، مستقر بودند. کیتان‌ها که حداقل قدمتشان به سده‌ی چهارم میلادی بازمی‌گردد، از اوایل سده‌ی دهم میلادی توانسته بودند با حمله بر قلمرو امپراطوریِ چینِ شمالی تحتِ عنوانِ «تانگ»(Tang)؛ این سلسله را شکست داده و خود، یک امپراطوری وسیع با نام «کیتان»(Kitan)  یا «لیائو»(Liao)  تشکیل دهند. امپراطوری لیائو بیش از دو سده بر نواحیِ چین شمالی حکومت کرد اما از اوایل دهه‌ی دوّم سده‌ی دوازدهم میلادی، مورد تهاجم مهاجمان قرار گرفت و منقرض شد.

پس از سقوط لیائو، اگرچه برخی از مردمان کیتان، اطاعت از مهاجمان را پذیرفته و تحت تابعیت امپراطوریِ تازه تأسیس آن‌ها یعنی امپراطوری کین، درآمدند؛ اما بسیاری دیگر از مردمان کیتان نیز مهاجرت به نواحی غربی را به اطاعت از امپراطوری کین، ترجیح داده و در گروه‌های مختلف و طی چندین مهاجرت، به سوی نواحی غربی حرکت نمودند. آن‌ها راه آسیای میانه را در پیش گرفته، به زودی موفق به فتح اکثر شهرهای این سرزمین شده و مقدّمات حکومتی قدرتمند را فراهم نمودند. با تأملی در آثار نویسندگان چینی می‌توان دریافت که آنان، این امپراطوری تازه تأسیس را «لیائوی غربی»(Western Liao)  نامیده‌اند اما مورّخان مسلمان، این قوم تازه وارد را «قراختایی» نامیده و در آثار خویش از حکومت آنان با نام «قراختاییان»، یاد کرده‌اند. قراختاییان حتی به این نیز اکتفا نکرده و کم‌کم به سرزمین ماوراءالنهر و مرزهای شمال‌شرقی ایران نزدیک شدند. از این زمان به بعد آن‌ها با حکومت‌های ساکن در سرزمین ماوراءالنهر و ایران همچون قراخانیان، سلجوقیان، غوریان و خوارزمشاهیان همجوار گردیده و به زودی نیز روابط آن‌ها، که در اکثر مواقع، خصمانه و گاه دوستانه است، شکل گرفت. قراختاییان طی یک دوره تقریباً صدساله بر بخش عظیمی از آسیای میانه و ماوراءالنهر حکومت کردند و چالش‌های سیاسی – نظامی فراوانی با حکومت‌های مذکور داشتند و جالب آنکه در اکثر این درگیری‌ها نیز پیروز بودند. آنان از یک سو توانستند سلطان سنجر سلجوقی را در نبرد قطوان؛ به سختی شکست داده و از سوی دیگر حکومت‌های قراخانی و خوارزمشاهی را نیز مدت‌ها خراج‌گزار خود ساختند.

موضوع قراختاییان، زمانی جالب‌تر می‌گردد که بدانیم این قوم پس از نزدیک به یک سده حاکمیت بر آسیای میانه و برخی از نواحی ماوراءالنهر، سرانجام در اثر فشارهای دوجانبه‌ی خوارزمشاهیان و نایمان‌ها، از میان می‌رود؛ امّا به همّت برخی از بازماندگان این قوم، دوباره حاکمیت آن‌ها احیاء می‌شود. البته احیاء مجدّدِ حاکمیت قراختاییان این بار نه در آسیای میانه و ماوراءالنهر بلکه در دلِ سرزمین ایران و در ایالت کرمان، صورت می‌پذیرد. امری بسیار مهم و لازمِ بررسی که البته کمتر مورد عنایت محقّقان و اندیشمندان ایران زمین بوده است. این در حالی است که حکمرانان این دولتِ تازه تأسیس- به‌رغم اوضاعِ نابسامانِ ایران طی قرن هفتم هجری – نه تنها با تدابیر سیاسی خود، قلمرو تحت استیلایشان را از تهاجمات مغول (فرزندان و نوادگان چنگیزخان)، حفظ کردند، بلکه زمینه‌های اعتلای فرهنگی و رونق تجاری کرمان و نواحی اطراف آن را نیز فراهم ساختند. حکّام قراختایی کرمان با دول مختلفی همچون ایلخانان، خلافت عباسی، ملوک شبانکاره، ملوک هرمز، ملوک سیستان، سلغریان فارس، اتابکان لُر و اتابکان یزد وارد روابط سیاسی شدند و از همین رو شناخت دقیق این حکومت به جهت تأثیرگذاری آن بر تاریخ ایران میانه از ضرورت بسیاری برخوردار است.

 

معرفی فهرست قراختاییان از آغاز تا فرجام

از همین رو کتاب «قراختاییان از آغاز تا فرجام» پس از یک پیشگفتار و بررسیِ مفصّل و دقیقِ منابع و مآخذ مفید درباره‌ی قراختاییان (در آسیای میانه و ماوراءالنهر و همچنین در کرمان)؛ به دو بخش، تقسیم شده است. در بخش نخستینِ کتاب ضمن معرفی قومِ قراختایی، خاستگاه این قوم و چگونگی مهاجرتشان به سوی نواحی غربی‌تر، به چگونگی هم مرز شدن آنان با دولت‌های مسلمان و روابط حاصل از این همجواری پرداخته شده و این روابط به طور مجزا مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. روابطی که از همجوار شدن امپراطوری قراختاییان با سرزمین‌های تحت استیلای قراخانیان (آل‌افراسیاب) آغاز گردیده است و با نزدیک شدن به نواحی تحت اقتدار سلطان سنجر، به سلجوقیان ارتباط می‌یابد. سپس به زودی از خوارزمشاهیان و غوریان و روابط آنان با این قومِ تازه وارد نیز سخن به میان می‌آید.

در فصل اوّل به بیان خاستگاه قوم قراختایی و سابقه‌ی تاریخی آنان در نواحی منچوری و تشکیل امپراطوری لیائو در چین شمالی، پرداخته شده است. فصل دوم کتاب به چگونگی سقوط امپراطوری لیائو، خروج بازماندگان آن تحت رهبری فردی با نام «یِه لوُ داشی» (Yelu-Dashi)، تشکیل امپراطوری قراختاییان (لیائوی غربی) در آسیای میانه و جانشینان «یِه لوُ داشی» اختصاص یافته است. فصل سوم، به طور مفصّل و در چندین گفتار، به بررسی مناسبات سیاسی قراختاییان با ملوک همجوار آن و به ویژه حکومت‌های مسلمان قراخانی، سلجوقی، خوارزمشاهی و غوری خواهد پرداخت. در فصل چهارم نیز از سراشیبی زوال قراختاییان و چرایی و چگونگی این زوال، سخن به میان آمده است و بدین ترتیب بخش نخست کتاب به اتمام می رسد.

پژوهشِ حاضر در دومین بخش، معطوف به سرزمین کرمان شده و بر آن است تا نحوه‌ی تشکیل حکومت قراختاییان در کرمان و تاریخ سیاسی آنان به ویژه در عهد حکمرانان و ملکه‌های کاردان، عادل‌سیرت و ستوده‌خصالی همچون سلطان رکن‌الدین، سلطان قطب‌الدین، عصمه‌الدنیا و الدین قتلغ‌ترکان (ترکان‌خاتون) و صفوه‌الدنیا و الدین پادشاه‌خاتون و سایر بزرگ‌زادگان قراختایی را مورد واکاوی قرار دهد. در این بخش از کتاب نیز طی فصول مختلف، سعی بر آن بوده است تا ناگفته‌های تاریخ سیاسی قراختاییان کرمان بیان گردد. البته در پایانِ این بخشِ از کتاب و به ضرورت، پس از بیان تاریخ سیاسی؛ طی یک فصلِ نسبتاً مفصّل از نهادهای اداری، اوضاع اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی قراختاییانِ کرمان سخن به میان آمده است».

 

قبه سبز نهاد پر افتخار کرمانی‌ها

به گزارش فردای کرمان، حالا که صحبت از «نهادهای اداری، اوضاع اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی قراختاییانِ کرمان» شد بد نیست اشاره کنیم یکی از مهم‌ترین این نهادها مدرسه‌ای است که بقایای آن امروز در کرمان با عنوان «قبه سبز» شناخته می‌شود، و در شمار مهم‌ترین و پرافتخارترین یادگار این دودمان است، که کرمانی‌ها به واسطه‌ی آن به درستی مدعی‌اند سهم مهمی در تاریخ علم و تاسیس یک مرکز علمی در ایران دارند.

در این کتاب آمده است: «این مدرسه دارای قسمت‌های مختلف برای آموزش آموزه‌های دینی اختصاص داشت و در بخش‌های دیگر ریاضیات، نجوم، فلسفه و علوم وابسته به این علوم تدریس می‌شد. پزشکی از مهم‌ترین دانش‌های مورد توجه در این مدرسه بود؛ چرا که در کنار این مدرسه یک داراشفاء نیز فعالیت داشته است و ظاهرا دانش‌آموختگان رشته‌ی پزشکی در آن‌جا مشغول به کار می‌شدند».

کلام آخر این‌که، از آن‌جا که دوره‌ی قراختاییان از فرازهای مهم تاریخ کرمان است، امید می‌رود علاقه‌مندان به تاریخ کرمان، از مطالعه‌ی این کتاب غافل نشوند.