یادی از زندهیاد سلجوقی دوست و همکار هنرمندم؛
با هم در مناطق عملیاتی عکاسی میکردیم
ابوالفضل کارآمد
سال ۱۳۶۱ سال آشنایی من با آقای محمد امیرزاده سلجوقی بود. باهم همکار بودیم و به تولید و فعالیتهای فرهنگی ـ هنری مشغول بودیم. تقریباً تا پایان سال بهطور مستقیم همکاری داشتیم. در این مدت دوبار، شاید هم سهبار باهم به مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور رفتیم.
در عملیات خیبر(جزایر مجنون) با یک اکیپ فیلمبرداری و عکاسی به جزایر مجنون رفتیم، که حاصل آن را در آلبوم عکسهای آفتابی ثبت و خاطرات آن را نوشتهام.
در عملیات والفجر۸(فاو عراق ) بازهم باهم به منطقهی جنگی آن سوی اروند رفتیم، و آن عکس مشهور از ایشان را که در حال عکاسی بود گرفتم. او برای دیدن سنگر اطلاعات ـ عملیات که توسط راکتهای شیمیایی عراقیها منهدم شده بود، و برادر همسرش سردار شهید محمدرضا کاظمی و جمع دیگری از نیروهای واحد، مجروح و به شهادت رسیده بودند ـ انگیزهای دو چندان داشت. عکسهای سفر فاو هم در آلبوم عکسهای آفتابی آمده است. «محمد» در هر دو سفر، دوربین عکاسی به همراه داشت.
در سفر سوم که به حلبچه رفتیم متاسفانه هیچکدام دوربین نداشتیم تا آن صحنههای رقتبار را به تصویر بکشیم. تصاویری که حکایت از جنایت علیه بشریت و مردم بیدفاع داشت و باید آن تصاویر عجیب را با خودم به گور ببرم !؟
اواخر سال ۶۳، با قبولی در دانشگاه، هر دو از هم جدا شدیم، و هر از گاهی به مناسبتی و در میهمانیهای خانوادگی همدیگر را میدیدیم.
از خاطرات جالبی که از ایشان به یادم مانده، تعلق خاطر عاشقانهی او به مرحوم استادش آقای «محمد امام» بود، و از محضر آن استاد چیزها و تجربیات فراوانی در زمینهی اخلاق، هنر طراحی و نقاشی آموخته بود. به نظرم میرسد بعدها که روزنامهی نسل آفتاب تاسیس و راهاندازی شد، گزارشی از زندگی استاد امام تهیه و چاپ کردیم.
او عاشق نقاشی و آموزش آن به علاقهمندان و نسل جوان بود و به همین جهت آموزشگاه «سرو» را تاسیس کرد و خیل عظیمی از علاقهمندان را آموزش داد و همزمان در دانشگاه تهران و در دانشگاه کرمان به آموزش و تدریس ادامه داد و شاگردان زیادی از محضرش بهرهمند شدند.
پس از انتشار روزنامهی نسل آفتاب، ستونی را جهت انتشار کاریکاتورهای تولیدی شاگردانش تحت عنوان گروه نیشتر اختصاص دادیم که از آن میان میتوانم به نام آقای محمد صالح رزم حسینی«کارتونیست» نامدار کرمانی اشاره کنم.
داستان گروه و علت تاسیس آن را آقای سلجوقی در سخنرانی مراسم جشن ۱۰ سالگی انتشار روزنامه نسل آفتاب در سال ۸۱ به خوبی و روشنی توضیح داد.
آقای سلجوقی عاشق کارش بود و در این راه بیش از حد معمول به خود سخت می گرفت. همین جا یادآوری کنم که متاسفانه عکسهای او در مناطق عملیاتی آنطور که باید و شاید منتشر و در معرض دید علاقهمندان قرار نگرفته است که امیدوارم متولیان فرهنگ و هنر استان این نقص را جبران کنند.
او پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس، تدریس در دانشگاه کرمان،کارشناسی موزه هنرهای معاصر کرمان، مدیریت مجموعه فرهنگی، هنری سرو و ریاست دانشکده هنر و معماری صبا را عهده دار بوده است.
آخرین دیدار ما حدود ۲ یا ۳ سال پیش در نشست فرهنگی ـ هنری در موزهی هنرهای معاصر کرمان بود که ناگهان خبر پروازش را شنیدم و سخت یکه خوردم.
او هنوز فرصت داشت که تجربیات فراوان و ارزندهی خود را به نسل جوان منتقل کند، اما متاسفانه قلبش به ناگهان از حرکت ایستاد، و ما را در غم رفتناش داغدار کرد. گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود / گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود .
روحش در جوار رحمت خداوند قرین شادی و آرامش باد.
توضیح عکس: سفر دوم همکاران واحد تبلیغات به جزایر مجنون / عکس: ابوالفضل کارآمد / نفر وسط ایستاده؛ محمد امیرزاده سلجوقی.