مهندس میرحیدر، معمار برجستۀ ایرانی درگذشت
سفر ابدی معمار ساختمانهای دانشگاه شهید باهنر کرمان
گروه جامعه: مهندس محسن میرحیدر، از مفاخران معماری ایران، معمار و طراح ساختمانهای دانشگاه شهید باهنر کرمان بعد از ابتلا به بیماری کرونا جان خود را از دست داد.
او اهل کرمانشاه و متولد سال ۱۳۱۵ خورشیدی بود و بیشتر بهواسطهی کارنامهی پربار و درخشانی که در حوزهی معماری داشت، سرآمد و سرشناس بود و برای کرمانیها نیز نامی آشنا و ویژه داشت چراکه علاوه بر طراحی دانشگاه شهید باهنر، در پروژههای دیگری در کرمان نقش داشت.
مهندس میرحیدر داراى درجهی Ph.M در برنامهریزى و طراحى شهرى از موسسه معمارى لندن (A-A)بود.
او که پیش از انقلاب و پس از بازگشت از انگلستان به همراه مهندس منفح، مهندس شریعتزاده و جمعی دیگر از مهندسان برجستهی تخصصهای وابسته به معماری، مهندسان مشاور «بنیان» را تاسیس کرده بودند، تا سال ۱۳۶۰ به عنوان عضو هیات مدیره و قائممقام مدیرعامل به سرپرستی پروژههای پرشمار و متنوعی پرداخت. فعالیت موفقیتآمیز بنیان در حدی بود که باعث شد در سال ۱۳۵۷ به یکی از بزرگترین مهندسان مشاور منطقه با جمعیتی بیش از ۳۰۰ مهندس و متخصص بدل شود.
از میان پروژههای شاخص ملی این دوران که میرحیدر مستقیما در آنها نقش داشت، میتوان به طرح جامع پردیزه و ساختمانهای دانشگاه ملی کرمان (بعدها دانشگاه شهید باهنر کرمان)، ساختمان مرکز پخش شرکت ملی نفت ایران، آشیانه هواپیماهای دولتی فرودگاه مهرآباد و چاپخانه اسکناس بانک مرکزی ایران اشاره کرد.
وی اما در سال ۱۳۶۲ به همراه یار دیرینش مهندس شریعتزاده و جمعی از مهندسان برجسته، مهندسان مشاور «پیرراز» را بنیاد نهاد که از آن زمان تا سال ۱۳۸۷ هدایت و رهبری آن را در مقام مدیرعاملی بر عهده داشت.
مهندسان مشاور پیرراز در دههی ۷۰ با رونق کارهای معماری در کشور، کارهای جدید و بزرگ معماری را آغاز کردند که تا اواسط دههی ۸۰ به ثمر نشستند. این پروژههای شاخص عبارت بودند از: بیمارستانهای آموزشی ۵۴۰ تختخوابی علیرضا افضلیپور کرمان، طرح جامع و ساختمانهای دانشگاه علومپزشکی کرمان و شهر کرمان، کتابخانه ملی ایران، طرحهای توسعهی جنوبی و غربی حرم مطهر حضرت معصومه(س) در قم و رهبری و هدایت ساختمانهای همایشهای بینالمللی جمهوری اسلامی ایران در نقش مشاور امین کارفرما که به سرانجام رسیدن هر یک از آنها اعتباری جهانی برای کشورمان ایران به همراه داشته است.
مهندس میرحیدر معتقد بود که معماری نه تنها یک فن بلکه یک هنر است و تاکید داشت جامعه این هنر – فن را ارج نهاده و به آن توجه کند.
او، یکی از مشکلات این حوزه را از بین رفتن تیمهاى بزرگ و کمرنگ شدن کارهاى تیمی میدانست.
میرحیدر میگفت: «سالیان سال و قرنها معمارى ما حرف اول را زده و سرمشق معماران جوامع دیگر بوده است. معمارى ما که زمانى پاسخگوى پسند و خورند زندگى مردم و متناسب با شرایط اقلیمى و محیطى محل و… بوده، امروز منزوى شده و از آن نه در دانشکدهها، نه در جامعه و نه در دنیا حرفى به میان نمىآید… معمار ما ریزهریزه شخصیت خود را در برابر یک عده تازه بهدوران رسیده، کارفرماهاى حسرتى و مقلد تمدن غربى از دست داده است. معمار ما خودباختهی هنر غرب شده است».
میرحیدر که یکی از افراد تاثیرگذار در عرصهی معماری معاصر ایران بود، ۱۵ شهریورماه امسال، بعد از ابتلا به بیماری کرونا، روی در نقاب خاک کشید و به سفر ابدی رفت.
با گرامیداشت یاد او و پاسداشت کوششهایش در ارتقای هنر و دانش معماری و شهرسازی در ایران؛ گزیدهای از گفتوگوی او را با زهره ابراهیمی که در سال ۹۳، در هفتهنامهی«استقامت» به بهانهی تجلیل از شش خدمتگزار دانشگاه کرمان منتشر شد را بازنشر میکنیم، که در ادامه میخوانید.
آقای مهندس، لطفا کمی دربارهی چگونگی طراحی و ساخت دانشگاه کرمان توضیح دهید و ارزیابی خودتان را به عنوان معمار این دانشگاه بفرمایید؟
کاری که ما انجام میدادیم، کاری منطقی بود و مبتنی بر ضوابطی بود که در تمام دانشگاههای خارج از کشور انجام میشد و ایرادی به آن وارد نبود. از نظر معماری هم شرایط اقلیمی و کویری منطقهی کرمان را در نظر گرفته بودیم و رعایت میکردیم. طراحی معماری علاوه بر شرایط اقلیمی، کمی سلیقهای هم هست؛ اینکه چهطور طرح میتواند مورد قبول و علاقهی طیف وسیعی واقع شود. در زمانی که ما طراحی و برنامهریزی را شروع کردیم، آقای افضلیپور یک تراکتور تهیه کرد، یک منبع آب پشت آن بست که یک لولهی سوراخسوراخ داشت و آب از آن بیرون میآمد. این تراکتور برای آبیاری محوطه استفاده میشد و شهرداری دور زمین را سه ردیف درخت کاشت و یک چاه در پنجاه متری زمین ایجاد کرد که آب خیلی خوبی هم داشت و آب مورد نیاز درختان و کارهای ساختمانی را تامین میکرد… افضلیپور میگفت که من یک قران یک قران پول جمع کردم و این حاصل همهی زندگی من است و میخواهم با پول خودم دانشگاه بسازم. این تصمیم، تصمیم بهجایی بود و هیچ نوع سوءاستفادهای از این پول نشد. افضلیپور یک تاجر بسیار فهمیده بود و میدانست چگونه خرج کند که بیشترین استفاده را داشته باشد. مثلا یادم هست که ما یک نوع میخ خاص لازم داشتیم و او یک کارخانهی اتریشی پیدا کرد که مشکل ما را حل کند. میخواهم بگویم او با هوش و ذکاوتش مصالح را با ارزانترین قیمت تهیه میکرد و همین صرفهجوییها باعث شد بنای بیشتری ساخته شود.
بعد از اینکه نقشهی دانشگاه تهیه شد در جلسهای با خانم فاخره صبا آشنا شدیم. در واقع مشوق اصلی آقای افضلیپور همسرش بود که باعث شد در سال ۵۰ یک کلنگ آنجا زده شود.
*دربارهی موانع کار در آن زمان و محسنات کار در زمان ساخت دانشگاه باهنر، توضیح بفرمایید؟
در این فاصله اشکالاتی نیز به وجود آمده بود و یک گروهی برای این کار شاخ شده بودند. این گروه از رئیس انجمن شهر و استاندار و شهردار بودند که میگفتند این زمین زمینی است که جای بدی واقع شده است و این طرف شهر که آبادتر بود تقاضای احداث دانشگاه را داشتند. بعد که تحقیق شد متوجه شدیم آن زمین قابل توسعه نیست و آنها میخواستند زمینهای اطراف آنجا را بخرند و راهش را درست کنند اما در واقع میخواستند استفادهی شخصی بکنند. اما خوشبختانه همه چیز به نفع ما تمام شد و در بیست و هشت مرداد همان سال کلنگ آنجا را زدند. بعد سازمان برنامه وارد گود شد و مقداری اعتبار برای ساختمانهای سوله مانند اطراف آشپزخانه که الان هم هست برای آزمایشگاه شیمی و فیزیک تخصیص دادند و بعدا هم برای توسعهی دانشگاه اعتبار دادند که تا ۱۶ هزار دانشجو را در بر بگیرد.
دربارهی محسنات دانشگاه و تمایزهای آن نسبت به سایر دانشگاههایی که در آن سالها ساخته شده است توضیح دهید؟
دانشگاه باید یک فضای آرام و متواضع و قابل توسعه و تغییر باشد. ساختمانهای دانشگاه کرمان، بلوکهای مجزایی هستند که در ارتباط با زلزله، طول و عرض بهینهای دارند که ژوئن وسطش نخورد. این ساختمانها طوری طراحی شدهاند که ما میتوانیم روی “ندول”ها تیغهها را جابهجا کنیم. و تیغه یک و بیست و پنج است که میتوان جابهجا کرد. ساختمانها جوری به هم متصل شدهاند که یک دهنهی هفت متر و نیم بین آنها مشترک است. اگر یکی از رشتههای دانشگاه، توسعه پیدا کند این قابلیت وجود دارد که به اندازهی یک نصف بلوک به ساختمانی که به آن رشته تخصیص داده شده، اضافه کرد. از نظر آب و هوا و شرایط اقلیمی و صرفهجویی در انرژی در طراحی ما، سقف کاذب پیشبینی شده بود. یعنی ما برای اینکه یک ساختمان هوشمند داشته باشیم سقفهای کاذب که همه به هم وصل باشد ایجاد کردیم. در بازرسی مجدد چهار پنج سال پیش دیدیم که به نحو احسن شبیه ساختمانهای هوشمند امروزی کار شده است و به راحتی میتوان با یک سری کابل افقی و عمودی طبقات را به هم وصل کرد.
از نظر نور هم علیرغم اینکه دیافراگم چشم کرمانیها به آفتاب ظهر عادت کرده است – برخلاف مثلا دیافراگم چشم شمالیها که به نور کم عادت دارد – ولی درخشندگی نور در کرمان اذیت میکند؛ بنابراین پنجرهها باید طوری طراحی میشد که حداقل نوری که وارد میشود با حداقل درخشندگی، فضا را روشن کند. این پنجرهها دو نوع هستند. ساختمان طوری طراحی شده که ساختمان اول ایر کاندیشن دارد؛ ولی ساختمانهای بعد فعلا کولر آبی دارد؛ چراکه کولر آبی برای ساختمانهای خشک کرمان مناسب است. از نظر معماری تمام بایدهای فنی باعث شکل گرفتن ساختمانها شده است.
*اگر نکتهی دیگر مدنظرتان است، بفرمایید؟
در این چند سال چندین بار خاطرات ما گفته شده است. امیدوارم مسئولان جدید دانشگاه خیال نکنند این کارها ابتدا به ساکن و همینطور فیالبداهه انجام شده است. بر روی این کارها واقعا مطالعه صورت گرفته است و شخص اصلی که در زمینهی معماری دانشگاه مطالعه میکرد آقای شریعتزاده بود. همچنین آقای قلیزاده در زمینهی برق، دکتر رهنما در زمینهی سازه و آقای قالیبافان زحمت زیادی کشیدند. من فکر میکنم این کاری که افضلیپور انجام داد همه را تحت تاثیر قرار داد؛ حتی گچکاری هم که آنجا کار انجام میداد احساس میکرد باید با دقت این کار را انجام دهد. بنیانگذار دانشگاه با اعتقادات واقعی کار را انجام داد و این اعتقاد در همهی زمینهها تاثیر خودش را گذاشت و حاصلش هم این شد که این کار به سرانجام رسید. مسئولان بدانند این کار برای آیندهی ایران بوده است و آقای افضلیپور از آن جمله آدمهایی بود که فکر میکرد مهمترین کمک به ایران از راه تعلیم و تربیت و علم است و معتقد بود مهمترین مشکل ما بیسوادی است و برای همین، دار و ندارش را برای این کار گذاشت.