احمد یوسفزاده
هیچ دانشجویی را مستحق طرد و تحدید نمیدانستم
گروه جامعه: آزادۀ سرافراز دکتر احمد یوسفزاده که اخیرا از مسئولیت مدیرکلی فرهنگی دانشگاه شهید باهنر کنارهگیری کرده است، میگوید: «بهعنوان مسلمانی یک آتشه و معمولی و یک عاشق وطن، همۀ آرزویم این بود اگر نمیتوانم کسی را بر قطار انقلاب و ارزشها سوار کنم، دستکم کسی را پیاده هم نکنم»!
این نویسنده و روزنامهنگار فرهیخته به دنبال این استعفاء متن یادداشتی را که بهمناسبت تودیع خود نوشته، در اختیار رسانهها قرار داده که در ادامه میخوانید:
من احمد یوسفزاده یا بهقول مردم روستایمان، «احمدک محد ایسف»، با تفکری مخصوص خودم که یحتمل سرچشمهاش به روزگار اسیریام بر میگردد، به دعوت استاد نازنینم دکتر بصیری، مدیریت فرهنگی دانشگاه شهید باهنر کرمان را پذیرفتم. از اول روز، با خدای خود عهد کردم که سلیقۀ سیاسیام را که اتفاقا در آن، صاحبنظر بودم، پشت در دانشگاه بگذارم و میز فرهنگ را سیاستزده نکنم و نکردم.
بهعنوان مسلمانی یک آتشه و معمولی و یک عاشق وطن، همۀ آرزویم این بود اگر نمیتوانم کسی را بر قطار انقلاب و ارزشها سوار کنم، دستکم کسی را پیاده هم نکنم!
نهجالبلاغه به من یاد داده بود که «مردم یا برادر تو اند در دین، یا همتای تو در آفرینش».
قرآن به من آموخته بود که «فبما رحمه منالله لنت لهم و لو کنت فضا غلیظ القلب لانفضوا من حولک».
و از حافظ یاد گرفته بودم که «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت، با دشمنان مدارا».
با چنین آموزههایی بود که وقتی دختری بیپناه و اشکبار به دفترم آمد و گفت بهخاطر عکس پروفایلش حذف ترم شده است، تصور اینکه دخترک محروم از سایۀ پدر، بهجای آمدن به دانشگاه، کجا باید سرش را پناه بگیرد تا مادر بیمارش متوجه اخراجش نشود، دیوانهام میکرد و ناچار به التماس پیش این و آن میرفتم تا از ذنب لایغفر دخترک بگذرند و بگذارند در دانشگاه بماند.
من با تمام وجود به آزادی اندیشه و بیان در میان دانشجویان اعتقاد داشتم و دلم میخواست دانشجوجماعت در ورطۀ تملق و مصلحتاندیشی نیفتد تا بتواند با قدرت تمام، از تمام قدرت، انتقاد کند و مطالبهگر باشد، بلکه فرهنگ نقدپذیری در حاکمان جا بیفتد و پذیرفته بشود.
در چشم من، دانشجوی بسیجی و اصلاحطلب و اصولگرا همه فرزندان ایران عزیز بودند و هیچکدام را مستحق طرد و تحدید نمیدانستم.
در کمیتۀ ناظر بر نشریات که دبیرش بودم، هیچوقت راضی به تعطیلی هیچ نشریهای نبودم و نخواستم هیچ صدایی خاموش بشود، حتی صدای مخالف.
به چند مرجع تقلید نامه نوشتم که ای بزرگان قوم! در کجای اسلام آمده دانشجویی را به خطایی که مقتضای جوانیست، با محروم کردنش از طلب علم که فریضه است تنبیه کنند؟
به تبعیت از حدیث ادخالالسرور فی قلوبالمومنین، تلاش کردم غم غربت دانشجویان غریب و افسردۀ شهرستانی را با تدارک برنامههای شاد و جوانپسند کم کنم و صد البته که از اول برنامه تا آخر برنامه، دلم بلرزد که کسی در آخر سالن دستی نیفشاند و داستانی درست نشود!
اگر دست دبیر کانون قرآن را گرفتم، پای دبیر کانون موسیقی را هم نکشیدم، دست او را هم گرفتم، چون علایق هر دو برایم قابل احترام بود.
شاید باورتان نشود، ولی احمدک برای هر آجری که از بنای عظیم دانشگاه میافتاد و برای هر شاخهای که از فضای سبز دانشگاه میشکست، غصه میخورد و برای جبرانش دست به دامن مسئول مربوطه میشد.
گفتن ندارد، اما به لطف خدا به اندازۀ حقوقی که این هفت سال گرفتهام، برای دانشگاه از بیرون کمکگرفته و تجهیزات خریدهام.
هر کجا تریبونی گیر میآوردم، برای بلند کردن نام دانشگاه حریص بودم، از فرصت ملاقات با رهبر معظم انقلاب گرفته تا چند هفته پیش که تلویزیون سراسری از بخشها و دانشکدهها تصویرها گرفت و برد برای پخش.
اینها که گفتم حدیث نفس نبود، گزارش عملکرد هم نبود، بیان تجربهای مدیریتی است تا بعد از من، در صورت صلاحدید دنبال بشود. بدیهی است اگر بنا به گزارش دادن بود با پاور پوینت، نمودارهای گرد و میلهای رنگارنگ و صدها فیلم و تصویر برای نمایش داشتم، اما یادآوری آن ستارهای که هفتۀ پیش با تلسکوپ هابل رصد شد که سیزده میلیارد سال طول کشیده تا نورش به زمین برسد، از گزارش دادن دربارۀ هفت سال بازی کودکانه بیزارم کرد.
باری هرچه بود، اینک به درخواست من، بار این مسئولیت «آدم پیر کن»، بر دوش خدمتگزاری دیگر گذاشته میشود که امیدوارم تحملش را داشته باشد.
از همۀ اساتید محترم، همکاران عزیزم و بهخصوص دانشجویان نازنین طلب عفو دارم و خطاب به رئیس محترم دانشگاه جناب دکتر اکبری بزرگوار عرض میکنم:
ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد / که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد.
بهگزارش وبسایت دانشگاه شهید باهنر، در نشست شورای فرهنگی این دانشگاه، دکتر اکبریفرد سرپرست دانشگاه شهید باهنر از دکتر احمد یوسفزاده مدیرکل حوزه معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه در زمان تصدی و زحماتی که در حوزۀ فرهنگی و اجتماعی در دانشگاه و در سطح کشور به عنوان یک چهرۀ فرهنگی و شناختهشده کشیدند تقدیر و تشکر کرد.