مسوولان با رسـانه دوستـی کنند
رضا شمسی:
چند روز قبل در محضر یکی از دوستان عزیز نشستهبودم که از قضا یک مسوولیت فرهنگی هم در یکی از ادارات کرمان دارد و انصافا عموم اهالی فرهنگ و هنر در خوش نیتی آن دوست عزیز متفقالقولاند و من هم سخت بر همین باورم. در آن محضر، دوست دیگر، یا دوست دومی هم بود که بدون تعارف، او هم عزیز و خوش نیت است و از قضا مسوولیت فرهنگی دیگری در همان اداره هم دارد. مجلس بیریا بود و من بنا به مناسبتی به دوست دوم! پیشنهاد گفت و گو دادم. دوست دوم! در جوابم گفت که: «تا کاری انجام نشده گفت و گو ضرورت ندارد.» و دوست اول! شروع به گلایه کرد که: «این روزها مصاحبه با مطبوعات عبارت است از اینکه فرد مصاحبه کننده، ابتدا از خودش میگوید و با آوردن اسم چند نفر روشنفکر گنده و گفتن چند جملهی پیچیده، سوادش را به رخ میکشد و منظورش از گفتن همهی اینها این است که ما چنین و چنان کردهایم و چنین و چنانیم و در نهایت هم با گفتن اینکه، کرمان شرایطی ندارد که ما را بفهمد!، گفت و گو به پایان میرسد.» اینها را دوست اول گفت و ادامه داد: «یکسان بودن گفت و گوها در نشریات در حدی است که آدم گاهی خیال میکند در همهی مصاحبهها، “رضا شمسی” به جای بقیه جواب میدهد.» (اینجا منظورش استقامت بود)
من در آن محضر به آن دو دوست و البته با خنده، تنها گفتم: « این دیگر بیانصافی است.» و آن دوستان عزیز هم خندیدند که یعنی قضیه شوخی است، اما واقعا قضیه شوخی نبود و نیست. چرایش را به عرض میرسانم.
اولا، هر دوست مدیر یا مسوولی که حاضر به گفت و گو با رسانه ها نیست، یا مثل دوست اول فکر میکند و یا مثل دوست دوم، در هر صورت و چنانچه مثل هر کدام از این دو دوست فکر میکند، پس باید این مقدمه را بداند که:
رسانهها بهطور کلی؛ اعم از مطبوعات، خبرگزاریها، رسانههای دیداری و شنیداری و… رکن چهارم یک جامعهی مدنی هستند و این بدان معنا است که از وظایف مدنی هر شهروندی در هر نقش اجتماعی و با هر شأن وجایگاه فردی، این است که با رسانهها تعامل دوستانه داشته باشد، البته اگر به متمدن بودن خود باور دارد، مخصوصا کسی که در جایگاه مسوول تکیه زده، حتما و منطقا به متمدن بودن خود باور دارد.
ثانیا باید بداند که: آنانکه در کرمان به کار روزنامهنگاری مشغولاند و در حوزهی ژورنالیسم فعالیت میکنند و سعی میکنند اگر سطح کارشان در حد ایدهآل نیست لااقل نزدیک به استاندارد باشد، تعدادشان بسیار کم است و این افراد اندک به کارشان نه به عنوان شغل که به مثابهی وظیفهای مینگرند که به آن عشق میورزند. نگارندهی این سطور هم خود را یکی از همین افراد میداند که در حوزهی ژورنالیسم فرهنگی و هنری کرمان به وظیفهی خود عمل میکند و به آن عشق میورزد، از همین رو به عنوان یکی از همین نفرات، خود را موظف میداند که به مسوولان فرهنگی یادآوری کند: اگر چه حرفهی روزنامهنگاری برای یک خبرنگار ایجاب میکند که او به مناسبتها و بنا به ضرورتهای مختلف، مدیران و مسوولان فرهنگی را به گفت و گو دعوت کند، اما مسوولان و مدیران، در مقابل یک خبرنگار نه تنها وظیفه دارند، بلکه بر ذمهی ایشان است که متعهدانه، دعوت روزنامهنگاران را اجابت کنند، چرا که روزنامهنگار یا خبرنگار، چشم ناظر و زبان پرسشگر همان جامعهای است که مدیریت یا مسوولیت را به فرد مدیر یا فرد مسوول، تفویض کردهاست.
ثالثا دوست دوم که گفت:«تا کاری انجام نشده گفت و گو ضرورت ندارد.» باید بداند که: ضرورت گفت و گو و تعیین زمان گفت و گو طبق عرف جامعهی متمدن بر عهدهی روزنامهنگاران است نه مسوولان و در ضمن، یک مسوول وقتی در ابتدای یک کار است، طبعا باید برای توضیح و تبیین برنامههایش بیشتر بکوشد و در مسیر ارتباط با جامعه گام بردارد تا اگر جامعه، پیشنهاد یا نقد و نظری دارد، قبل از شروع کار به سمع و نظر آن مسوول برساند، بلکه آن مسوول، موارد حسن و خطای احتمالی کارش را قبل از وقوع دریابد.
رابعا، دوست اول که گلایه کرد: «این روزها مصاحبه با مطبوعات عبارت است از اینکه فرد مصاحبه کننده ابتدا از خودش بگوید و … سوادش را به رخ بکشد و … در نهایت هم با گفتن اینکه ما در کرمان چنین و چنان شرایط و امکاناتی را نداریم و گفت و گوها همه یکسان است … و آدم گاهی خیال میکند در همهی مصاحبهها…
خلاصه، با همهی احترامی که برایش قائلم باید بداند: که احتمالا اشتباه میکند و خدا میداند “استقامت” را با چه نشریهای، اشتباه گرفته است
و یا هم باید اینکه باور کند: حتی یک یا دو مصاحبهی “استقامت” را از اول تا به آخر نخواندهاست و در نتیجه واقعا و بدون شوخی بیانصافی کردهاست.
و در نهایت: آنچه نوشتم، سرآغاز سلسله یاداشتهایی است که سوتفاهمات همشهریان فرهیخته و علاقهمند به فرهنگ و هنر را در مورد حرفهی روزنامه نگاری و جایگاه ژورنالیسم محلی در هر نقش اجتماعی و در هر شأن وجایگاه فردیای که باشند مورد نقد و بررسی قرار خواهد داد. از این رو در این یادداشت نخستین، از دوست اول و دوست دوم که بانی خیر شدند؛ متشکرم.
خامسا؛ از تک تک مسوولان و مدیرانی که به جای مقابله با رسانه، در کنار رسانه قرار دارند و قایل به ایفای نقشی تعاملی با آن هستند و به جایگاه واقعی آن در پیشبرد و توسعهی فرهنگ واقفند، سپاسگزارم.