نگاهی  به فیلم سینمایی ” نهنگ عنبر” ساخته سامان مقدم

 نوستالژی و دیگر هیچ

امیر عابدین پور:

سامان مقدم در حالی این روزها آخرین ساخته‌ی خود با عنوان نهنگ عنبر را به پرده‌‌ی سینماها آورده که تا به حال ساخت ۸ فیلم سینمایی ۲ سریال تلویزیونی و ۱ مجموعه ویدیویی را در کارنامه‌ی خود دارد.

مقدم که فعالیت خود را در سینما با دستیاری مسعود کیمیایی در سال ۱۳۷۰ با فیلم ردپای گرگ آغاز کرد، سال ۱۳۷۷ اولین فیلم خود را با عنوان سیاوش در مقام نویسنده و کارگردان جلوی دوربین برد. او تا بحال نویسندگی سه فیلم از آثار خود با نام‌های سیاوش، پارتی و صد سال به این سالها را به عهده داشته‌است. او که با دومین فیلم خود یعنی پارتی حسابی سر وصدا به پا کرد و نام خود را به عنوان یک کارگردان آینده دار بر سر زبان‌ها انداخت، اما در دو اثر اخیر خود کمتر از حد انتظار ظاهر شده و نه با یک عاشقانه ساده و نه با نهنگ عنبر توانسته توقعی که از او می‌رود را برآورده کند.

در نهنگ عنبر بازیگرانی همچون رضا عطاران، مهناز افشار، ویشکا آسایش، نادر سلیمانی، امیرحسین رستمی، رضا ناجی، علی قربان زاده، هانیه توسلی، امید روحانی و سام نوری نقش آفرینی کرده‌اند.

نویسندگی فیلمنامه فیلم نهنگ عنبر را مشترکا مانی باغبانی و مونا زاهد بر عهده داشته‌اند که بیشترین لطمه را نیز فیلم از همین بخش خورده‌است.

فیلمنامه به وضوح میان یک فضای کمدی رمانتیک و ملودرام فانتزی معلق و سردرگم است. ای کاش که فیلمنامه نویسان یکی از این دو را انتخاب نموده و تن به چنین ریسک ناموفق نداده‌بودند. همچنین قصه در روند پیشبرد خود دارای مشکلات فراوانی است. شخصیت‌ها به خوبی معرفی نشده و به همین دلیل در اکثر موقعیت‌ها کنش‌هایی که از آنها سر می‌زند نامفهوم و غیر قابل باور است. مثلا آمریکا  رفتن مهناز افشار در عین علاقهپ مندی به نامزدش و یا جبهه رفتن و متحول شدن رضا عطاران، هیچ یک از این کنش‌ها از سوی شخصیت‌ها برای مخاطب قابل لمس نیست به این دلیل که شناخت کافی‌ای از روحیات کارکترها به دست نمی‌آورد. ریتم فیلمنامه از نیمه به بعد دچار مشکل شده و گویی در لحظاتی خط اصلی قصه رها شده و فیلم به موضوعاتی بی‌ربط و غیر ضروری می‌پردازد.

در نهایت پایان بندی نچسب و قابل پیش بینی که حتما برای رضایت مخاطب هنگام خروج از سالن نوشته‌شده نیز به داد فیلم نامه نرسیده و حفره‌ی دیگری را در آن به وجود می‌آورد.

اما در کارگردانی اوضاع کمی بهتر است، خصوصا تا نیمه‌های فیلم با اثری خوش ساخت و قابل قبول روبرو هستیم اگرچه به یک باره زور فیلمنامه به کارگردانی نیز چربیده و وضع را وخیم می‌سازد. نکته‌ی جذاب در نهنگ عنبر استفاده‌ی صحیح از المان‌هایی است که به خوبی نوستالژی را برای کسانی که در دهه ۶۰ دوران جوانی خود را سپری کرده‌اند به وجود می‌آورد. از موسیقی‌های آن دوران گرفته تا ماشین رنو۵ ، شلوارهای پیله دارگشاد، مانتوهای اپل دار، کاپشن‌های بادی، نوار وی اچ اس، ویدیو، جنگ، ایست بازرسی‌‌های کمیته، موهای فرفری رها در پیشانی و بسیاری از نشانه‌هایی که به خوبی یادآور آن سال‌هاست و به درستی سامان مقدم توانسته از آنها استفاده‌ی نوستالژیک کند. باید تاکید کرد که موفق‌ترین بخش این فیلم به یاد آوردن همین نوستالژی‌ها جذاب برای مخاطب است که برای لحظاتی خود را در آن سال‌ها می‌‌یابد. فارغ از اینکه آیا نسل‌های بعد به دلیل نامفهوم بودن این نشانه‌ها برای خود با این بخش از فیلم ارتباط برقراد خواهند کرد یا نه، مقدم به خوبی از پس این بخش برآمده‌است. اما همان طور که بیان شد فیلم از نیمه‌ی راه به دلیل ضعف فیلمنامه در ساختار و فرم نیز دچار مشکل شده و نمی‌تواند مسیری را که آغاز کرده به خوبی به پایان رساند. بازی بازیگران در نهنگ عنبر بسیار معمولی است و در بازی هیچ یک از بازیگران نقطه‌ی قوی و حیرت انگیزی دیده نمی‌شود، رضا عطاران که همان آدم ساده دل همیشگی است و دیگر بازیگران هم رونوشتی از کارهای قبلی خود را به نمایش گذاشته‌اند فقط شاید بشود به سختی به بازی علی قربان زاده در نقش یک روحانی نمره‌ی قبولی داد. در بسیاری از لحظات ضعف‌های عجیبی در تدوین فیلم به چشم می‌خورد که شاید بخشی از آنها حاصل صحنه‌هایی باشد که به عنوان ممیزی از فیلم چیده شده‌اند و تدوینگر به ناچار مجبور به تن دادن به چنین مواردی شده‌است. نهنگ عنبر نیز مانند دو فیلم دیگر سامان مقدم صد سال به این سال‌ها و باگت که هرگز رنگ پرده را به دلیل ممیزی به خود ندیده‌اند در ابتدا دچار ممیزی‌های شدیدی شد که منجر به خروج این فیلم از جشنواره سی و سوم فجر گردید و با شروط فراوان و اعمال ممیزی به پرده آمد.

نهنگ عنبر می‌کوشد تا در عین کمدی و مفرح بودن، قصه‌ی یک عشق دیرین و سوزان را روایت کند اما همین امر باعث می‌شود که در بیان هر دو دچار لکنت شده و نتواند به خوبی حرفش را منتقل کن. این فیلم نه توانسته خود را به یک ملودرام نزدیک کند و نه می‌توان به آن کمدی فانتزی اطلاق کرد. به هر روی سامان مقدم به دلیل ساخت چند فیلم سینمایی قابل قبول و ۲ مجموعه تلویزیونی موفق شمس العماره و پریدخت همچنان به عنوان یک کارگردان توانمند مورد احترام است و امید که در کارهای بعدی‌اش به سطح کیفی خود بازگردد و باز شاهد آثار موفقی از او باشیم.