گفت و گو با علی اکبر کرمانی نژاد؛ نویسنده
سیر صعودی نویسندگان کرمان
رضا شمسی – تا آنجا که در خاطر دارم از چند سال قبل- شاید در حدود ۴ سال – در تلاش برای جمع آوری آثار داستاننویسان کرمان است تا بعد از « خواب قالیچهها چپ میزند » و «ابرهای خاک خورده »، سومین مجموعهی داستان کرمان را چاپ کند. بالاخره اکنون به هدفش رسیده است و موفق به چاپ داستانهای “باغ فتح آباد” گردیده است. این کتاب، مجموعهای است از داستانهای بچههای کرمان و قرار است همین امشب، مورخ هفدهم مرداد ماه در نشست شعر و داستان و رسانه مربوط به جشنوارهی فرهنگی و اقتصادی کرمان در برج میلاد تهران رونمایی شود.
به هر روی، دو مجموعهی مذکور حاصل تلاش علی اکبر کرمانی نژاد است که به قول خودش لقمه نانی دارد، قلمی و دلی سرشار ازامید و چند تاییکتاب
با این نویسندهی کرمانی که کوشیده است باغ فتح آباد را از گوشهای از زمین کویر بردارد و در جهان کلمه ماندگار کند، گفت و گو کردهام.
علاقهمندم بدانم از تالیف کتاب اخیر خود چه انگیزهای داشتیهاید و به چه منظور و با احساس نیاز از چه ضرورتی، داستانهای بچههای کرمان را جمعآوری و چاپ کردهاید؟
کرمان، پهناورترین و قدیمیترین استان ایران است و همواره، نقش پررنگی در نظریهپردازی و جریانسازی انقلابها و حوادث مهم تاریخ کشورمان را عهدهدار بوده است؛ اما خاکساری مردمان این مرز و بوم و محرومیتهای ناخواسته، نام و یاد بزرگان و اهل قلم کرمانی را در سایه قرار داده است و جز درخششهای تکافتاده، هیچجا، نام و یادی از آنها، بهویژه بهصورت گروهی وجود ندارد. داستان کرمان، باید بهقدر بضاعتی که شایان توجه است، شناخته میشد و امیدوارم این کتاب که سومین مجموعه از این دست است، دریچهای باشد برای بیشتر شناختهشدن داستاننویسان استان و شروعی برای رونق کار داستاننویسان نوجو و نوپا.
از کی برای این تالیف اقدام کردهاید و چرا چاپش به تاخیر افتاد و در نهایت چه شد که شرایط چاپ مهیا گردید؟
از سال ۸۵ که داستان کرمان از زیر سایهی شعر و اساتید دانشگاه و روزنامهنگاران خارج شد، حرکت داستانی سرعت و انسجام بهتری پیدا کرد. یکی از برنامههای انجمن، چاپ سالیانهی آثار نویسندگان کرمان و معرفی آن به جریان ادبی کشور بود و به همین منظور دو کتاب با نامهای «خواب قالیچهها چپ میزند» و «ابرهای خاکخورده» منتشر گردید؛ اما متاسفانه با تعطیلی انجمن و از هم پاشیدن تشکل آن، این امر سترون ماند. برای این کتاب از سه سال پیش فراخوان دادیم. آثار زیادی هم جمعآوری شد. هرچند، بنا به دلایل مختلف که مطرحکردنشان تکراری و ازمقولهی این بحث خارج است، به سرانجام نرسید. از آغاز سال جدید، با توجه به همت و دلسوزی مسوولین جدید ادارهی فرهنگ و ارشاد استان، این فرصت به تشکل نوپای داستان کرمان داده شد تا با ارایه این کتاب، نسبت به معرفی نویسندگان این دیار اقدام نمایند و شد آنچه که باید بسیار زودتر میشد.
جناب کرمانی نژاد! با چه متر و معیاری به گزینش یا انتخاب داستانها، برای چاپ در مجموعهی خود دست زدید؟
باید توجه داشت که بخش عمدهای از انتخابهای ما را داراییهایمان رقم میزند و ما آنچنان دارنده نیستیم. انتخاب اصلی، توسط خود نویسندگان انجام شد که هرکدام یک یا چند داستان ارسال کردند و این یعنی ارسال بیش از صدها داستان در سطوح مختلف. تلاش بر این بوده که بهترین را عرضه کنیم. ایدهی داستانی، زبان ابراز این ایده، خلاقیت و نوجویی با نیمنگاهی به سنت داستاننویسی، آغاز گیرا و پایانبندی معنادار مناسب و بهموقع، از مؤلفههای انتخاب داستانها بوده است؛ اما تأکید میکنم که در داستانهای مجموعه، نوسان و شدت و ضعف در رعایت این معیارها وجود دارد.
فکر میکنید چاپ مجموعه داستانهایی از این دست، چه نقشی در پیشبرد ادبیات داستانی یک شهر یا استان میتواند داشته باشد؟
قطعاً چاپ یک اثر از نویسندهای که کمتر اثر چاپشده دارد، راه را برای چاپ آثار بعدی باز خواهد کرد و اعتمادبهنفس و خودباوری آنها را بالاتر خواهد برد. داستان اساتید نیز به غنای کتاب میافزاید و داستانهای این هردو دسته، آیینهای از وضع ادبی استان در صدسال اخیر است. این مجموعه فرصتی فراهم میکند تا پژوهشگران نیز با سیر داستان کرمان آشنا شوند و قرارگرفتن داستانها در بوتهی نقد، کیفیت آثار را بهضرورت، بالاتر میبرد.
به نظر شما آیا داستان کرمان این ظرفیت را دارد که از این دست مجموعهها، مجلدات متعددی چاپ بشود؟
اگر روند همکاری مسئولین بر همین منوال بماند و یا خدای نکرده! بهتر و بیشتر شود، مطمئنم که در سالهای آینده، مجموعههایی پربارتر از آنچه در دستداریم، منتشر شوند؛ چراکه نویسندگان ما، سیر صعودی در پیش گرفتهاند و حتماً پختگی استادان و نیروی جوانان داستاننویس، نوید روزهای خوش و بالنده را میدهد.
نام تعدادی از نویسندگان کرمان در مجموعهی شما خالی است؛ اگر بپرسم: چرا؟ چه پاسخ میدهید؟
سؤالتان کلی و تا حدودی مبهم است و شاید به قول کرمانیها دِندِلودار! باشد. اما، نظر به اینکه فراخوان ارسال اثر در نشریهی خود شما چندین بار چاپ شد و با تکتک دوستانی که حوزهی غالب فعالیتشان ادبیات داستانی بوده است، از طریق تلفن و ایمیل تماس گرفتم و در خواست اثر نمودهام، اگر نام و اثری از بعضی از اساتید محترم و بزرگوار نیست، تنها به این دلیل است که یا خودشان مایل نبودند، داستانشان در مجموعه باشد، یا شرطهایی مطرح کردند که خارج از برنامه و خط سیر این کتاب بود. تعدادی از آثار نیز به دلیل نداشتن کیفیت لازم، کنار گذاشته شدند. ببینید، در این مجموعه ۳۶ اثر از داستاننویسان۴ نسل مختلف کنار هم قرار گرفته است و سعی بر این بوده که هیچگونه حب و بغض و سلیقهای در انتخاب آنها نقش نداشته باشد و بهنحوی کارنامهی داستان استان پهناورکرمان را ارائه کند. اگر منظورتان نویسندگان پیشکسوت و مرحوم باشد، عیب از تاریخ ادبیات داستانی استان است که منبع یا مأخذ مشخصی نداشته است.
در این باره خیلی تحقیق کردم و تنها به سه نویسندهی معروف رسیدم. یکی، عبدالحسین صنعتیزاده، پدر رمان اجتماعی ایران است که برای بار نخست، بخشی از رمان «رستم در قرن بیستودوم»، اولین رمان علمیتخیلی فارسی را آوردم. عبدالحسین میمندینژاد و رسول ارونقی کرمانی نیز از نویسندگان و پاورقینویسان بهنام کرمانیالاصل هستند که گزیدهای از آثارشان در این کتاب آمده است.
خب از کتاب که بگذریم، دوست دارم در این فرصت نظر شما را دربارهی یک مسالهی دیگر هم بپرسم و آن اینکه: این روزها درباره “مکتب ادبی کرمان“ در حوزهی ادبیات داستانی، زیاد شنیدهایم. با توجه به اینکه شما به مدت چند دهه درگیر و دار “داستان کرمان“ بودهاید، فکر میکنید آیا حوزهی ادبیات داستانی کرمان چنین قابلیتی دارد؟ دوست دارم ارزیابی شما را بدانم؟
داستان کرمان پتانسیل و توان نهفتهی تحسینبرانگیزی در خود دارد؛ اما صادقانه و دور از تعصب، نمیتوان از آن به عنوان مکتب و جریان یاد کرد. مکتب باید ویژگیهای متمایزی داشته باشد که در مکتبهای دیگر نیست و تأثیری شگرف در جامعهی ادبی بگذارد که ما هیچیک از این مؤلفهها را در داستان کرمان نمیبینیم. نه ویژگیهایی هست که به نام ما ثبت شده باشد و نه به قدر لازم شناخته شدهایم.
برای رشد و توسعهی زیرساختی در حوزهی ادبیات داستانیمان چه پیشنهاداتی دارید؟
والله در این مورد خیلی تلاش کردیم. بارها برنامه ارایه کردیم. اما… بگذارید غر نزنم و به آینده خوشبین باشیم. آیندهای که در آن، مسئولین آموزش و پرورش و دانشگاه، درِ قلعهی محصورشان را بگشایند و نویسندگان و اهل فن ادبیات را به رسمیت بشناسند و مطالعهی ادبیات معاصر، جایی در پژوهشهای ادبیات کهن آنها پیدا کند. به امید آن روز. البته شورای مشورتی ادبیات داستانی کرمان، اینهمه را در یک برنامهی مدون و قابل اجرا، با نام برنامهی راهبردی، به مسئولین اداره کل فرهنگ و ارشاد تسلیم نمودهاند. امید که قابلیت اجرایی پیدا کند.