پاسخ فعالان عرصه فرهنگ و هنر به استقامت

حال و هوای هنر درسالی که گذشت

گروه فرهنگ و هنر- گروه فرهنگ و هنر “استقامت” چند روزی قبل از چاپ آخرین شماره‌ی خود در سال ۹۲ تصمیم گرفت، تا پرسش‌های زیر را با جمعی از اهل فرهنگ و هنر کرمان در میان بگذارد و به نوعی، دست به یک اقتراح بزند؛ اقتراحی از نوع روزنامه‌نگارانه!  از جمع زیادی از یاران خواستم که به ۳ پرسش‌ام پاسخ گویند. از ایشان پرسیدم: اولا، لطف بنمایند و بگویند در سال ۹۲ چه کار یا برنامه‌ای داشته‌اند که نتوانسته‌اند به سرانجام یا به مرحله‌ی عمل برسانند؟ و نیز چرایی آن را هم بفرمایند؟

ثانیا؛ فرض نمایند، اسفند سال ۹۳ از راه رسیده است؛ در آن صورت بگویند چه کار یا یابرنامه‌ای از ایشان قطعا عملی شده و تحقق پیدا کرده است؟

وثالثا، از ایشان خواستم که درباره‌ی چشم گیر‌ترین یا موثر‌ترین خبر یا اثر فرهنگی – ادبی – هنری در سال گذشته و در جغرافیای استان کرمان، اظهار نظر فرمایند؟

پاسخ دوستانی که به پرسش‌های «استقامت» پاسخ گفته‌اند؛ و طبعا هر کدام با شیوه‌ی بیانی خودشان – و از یکی دو نفر با تلخیص- در ادامه آمده است که می‌خوانید. از همه‌ی ایشان سپاسگذاریم.  و اما دوستانی هم بودند – وکم هم نبودند – که پرسش‌های فوق به دستشان رسید، اما پاسخ نگفتند. ما می‌دانیم چرا؟ اما شما هم بگویید چرا؟

 پاسخ به این پرسش آخر و سرگشاده را می‌گذاریم یک اقتراح روزنامه‌نگارانه‌ی دیگر. ما پاسخ خود را در ابتدای سال آتی می‌گوییم، منت‌دار و قدردان شما مخاطب عزیز استقامت هم هستیم اگر پاسخ‌های خود را برای ما ارسال کنید و شما هم بگویید: نظرتان درباره‌ی گروهی از فرهیختگان و هنرمندان کرمان، که سوالات ما را دریافت کرده‌اند، اما پاسخ نداده‌اند، چیست؟

 ***

سید علی میرافضلی؛ شاعر و پژوهشگر

باد ردپاها را با خود بردهاست

فهرست کارهای ناتمام من دارد به تعداد انگشت‌های دستم می‌رسد. از ویرایش نهایی تذکره‌ی خلاصة الاشعار تقی الدین کاشانی (بخش یزد و کرمان) که قرار است نشر میراث مکتوب آن را چاپ کند گرفته تا آماده‌سازی شاعران قدیم کرمان، رباعیات خیام در منابع کهن و گوشه‌ی تماشا برای چاپ دوم‌شان: افزودن اطلاعات جدید و برطرف کردن عیب و ایرادهای چاپ اول. تصحیح رباعیات اوحدالدین کرمانی هم جزو کارهای ناتمام دیگر من است. تقریبا همه‌ی مقدمات کار فراهم شده، ولی مشغله‌های دیگر مجالی نمی‌دهد. اما مهمترین کاری که دلم می‌خواست تا پایان سال ۹۲ به انجام برسانم و نشد، دفتر نخست «رباعیات کهن پارسی» است. این کاری است که ۲۰ سال است ذهنم را به خود مشغول کرده و طی دو سال گذشته به جد دنبال سامان دادن آنم. در این دفتر، حدود ۴۰۰۰ رباعی قدیمی که تا به حال یا تصحیح و منتشر نشده و یا تصحیح آنها بر اساس منابع دست اول نبوده، گرد آمده‌است. از آغاز سده‌ی ششم هجری تا پایان قرن یازدهم.

این دفتر همچنین دربردارنده‌ی رباعیات نویافته‌ای از سنایی غزنوی، معزی نیشابوری، اثیر اخسیکتی، انوری، سلمان ساوجی، صوفی آملی، امامی هروی، مختاری غزنوی و مجد همگر شیرازی است که دیوان آنها چاپ شده، اما رباعیات از قلم افتاده‌ی آنها را من از نسخه‌های خطی قدیمی و معتبر بازیافته‌ام و تصحیح کرده‌ام. علت اصلی به سرانجام نرسیدن این کار، مشغله‌های اداری من در سه چهار ماه آخر سال بوده‌است و بس.

 فکر می‌کنم در پایان اسفند ۹۳ اگر عمری باقی باشد، دفتر نخست «رباعیات کهن پارسی» را منتشر کرده باشم. دو دفتر شعر هم آماده‌ی نشر دارم: دفتر شعرهای نیمایی که به احتمال زیاد چاپ خواهد شد و دفتری از شعرهای کوتاه که وسوسه‌ی چاپ آنها با من هست. اما در چاپ همزمان دو دفتر شعر تردید دارم. همکار شیدایی داشتیم به اسم حسین سروش. اهل شهرستان بافت بود. آبان ماه ۸۳ از دنیا رفت. همه جور شعری می‌گفت. اما شعرهای کوتاهش طعم دیگری داشت. در زمان حیاتش پاره‌ای از آنها را سامان دادم.

اما با مرگش دفترهایش پراکنده شد. الان پسر بزرگش دست به کار شده که گزیده‌ای از کارهایش چاپ شود. مجموعه‌ای خوبی خواهد شد.

فکر کنم اسفند ۹۳ که پشت سرم را نگاه می‌کنم، کتاب حسین سروش هم چاپ شده باشد.

 بهترین خبرهای سال ۹۲ در حوزه‌ی ادبیات مربوط به چاپ کتاب‌های شاعران و نویسندگان این استان است و حضور فعال نشر نون و فرهنگ عامه و خوانش و سورمه در ارایه‌ی آثار مولفین کرمانی. چاپ هر کتابی در این وانفسای فرهنگی اتفاقی عزیز است. اما هیچ کدام از کتاب‌های منتشر شده را نمی‌توان رویدادی غافلگیر کننده دانست.

علتش هم این است که شاید همه منتظر بودند ببینند چه اتفاقی قرار است در عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی رخ دهد و سرانجام انتخابات به کجا می‌رسد.

سال ۹۲، برای همه سال نگرانی بود. ضمن خدا قوت به همه‌ی اهالی فرهنگ و هنر، هرچه ذهنم را می‌کاوم، اتفاق موثر و چشمگیری که این عرصه را تکان داده باشد، پیدا نمی‌کنم.

***

امید طاهری؛ کارگردان تئاتر و نمایشنامه نویس

به پارهای دلایل نشد

اجازه بدهید همه را نگویم، چون در آن صورت بیش از چهارصد کلمه خواهد شد.

عرض شود که سال نود و دو می‌خواستم یک خانه‌ی مجلل و با شکوه، دارای استخر، سونا و جکوزی و همچنین باند مخصوص هلیکوپتر بخرم که متاسفانه بنا به پاره‌ای دلایل نشد. مهمترین دلیلش هم این بود که پول تاکسی نداشتم تا به بنگاه مربوطه برای خرید خانه بروم.

همچنین در سال نود و دو، قصد داشتم سفری دو ماهه داشته باشم به ویلایم در شمال، آن هم برای تمرکز و نوشتن نمایشنامه‌ی جدیدم.

اما خوب که حواسم را جمع کردم یادم آمد آنقدر حجم کارهای روزمره‌ام زیاد است که اصلا نمی‌توانم دو ماه به ویلا بروم، ریلکس کنم و نمایشنامه‌ام را بنویسم؛ حالا بماند که اصلا ویلایی در شمال ندارم.

سال گذشته قصد داشتیم با همسر گرامی، سفری داشته باشیم به قطب شمال، از آنجا به سیبری، چین، مغولستان، سپس اروپا و بعد از آن هند را سیاحت کنیم و در آخر به خانه بازگردیم. راستش را بخواهید این یک برنامه‌مان عملی شد. جایتان خالی قطب چه حالی داد. هر چند خیلی سرد بود. اما پا به پای پنگوئن‌ها می‌دویدیم و بال بال می‌زدیم. اروپا هم دلتان نسوزد بد نبود.

اما همین که به هند رسیدیم زنگ در خانه را زدند و هر دو چرتمان پاره شد. سردی قطب هم مال سرمای خانه بود. قبض گاز را نداده بودیم و شوفاژها خاموش بودند.

سال گذشته خیلی کارهای خوبی قصد داشتم انجام بدهم که متاسفانه نشد. مثلا قصد داشتم موقع رانندگی با ماشین شاسی‌بلندم، به دیگران فخر فروشی نکنم و به قوانین احترام بگذارم اما به دلیل اینکه ماشین شاسی بلند ندارم، نتوانستم تصمیمم را عملی کنم و مجبور بودم مدام به دیگران بی‌احترامی کنم.

سال گذشته قصد داشتم از حساب پس اندازم یک پلاتوی تئاتر و یک گالری نقاشی در شهری کوچک و محروم بسازم اما چون هیچ پولی در حساب پس اندازم نبود، متاسفانه شرمنده‌ی آن شهر کوچک و مردم نجیب و مهمان‌نوازش شدم. امیدوارم من را به بزرگی خودشان بخشیده باشند.

 سال گذشته قصد داشتم به حقوق شهروندی دیگران احترام بگذارم، در رفتارهای اجتماعی‌ام به هیچ وجه خشونت نکنم، محترم باشم، به کسی توهین نکنم و باعث ناراحتی کسی نشوم؛ اما متاسفانه آنقدر به حقوق شهروندی خودم توهین شد، آنقدر در جامعه خشونت دیدم، آنقدر بی‌احترامی دیدم که اصلا یادم رفت کی هستم و قرار بود چه کنم!

 سال آینده برای من سال سختی خواهد بود.

چرا که باید ضمن عملی کردن برنامه‌های انجام نشده‌ی سال نود و دو، برنامه‌های جدید سال نود و سه را هم تحقق بخشم.

با روحیه‌ای که از خودم سراغ دارم، و با یاری خداوند و تغییرات مثبتی که در جامعه ایجاد شده، امیدوارم بتوانم برنامه‌های هر دو سال را عملی کرده و شرمنده‌ی خودم و شما عزیز بزرگوار نباشم.

 به نظر من صعود تیم ملی به بازی‌های جام جهانی و رفع برخی تحریم‌های بین المللی علیه ایران، چشمگیرترین اتفاق هنری در جغرافیای استان کرمان بود.

***

مجید عتیق؛ کارگردان و نویسنده

فیلمنامه ۵ سال قبل را هنوز نساختهام

سعدی می‌گوید : هیچکس بی دامن تر نیســت لیکن پیش خلق /  باز می‌پوشند و ما بر آفتاب افکنده‌ایم

همه‌ی ما عادت کرده‌ایم به کارهایی که قصد انجامش را داشتیم و اما نشده‌است یا نصف و نیمه مانده‌اند اما متاسفانه حتی ابرازش به خودمان را تابو کرده‌ایم من هم از این قاعده مستثنی نیستم … اما این بار من ترجیح می‌دهم دامن ترم را در آفتاب خشک کنم تا دوباره تر بپوشم.

سال ۱۳۹۲ با همه‌ی تلخی‌های و خوشی‌هایش به پایان رسید و من متاسفانه چند کار ناتمام دارم، یکی پروژه‌ی نمایشی “دشمن مردم” شاهکاری از “هنریک ایبسن” که مدتی هم تمرینش کردم اما به دلیل اینکه وقت زیادی از من و گروه می‌گرفت متاسفانه به اتمام نرسید. یکی دیگر از کارهایی که متاسفانه باز هم نتواستم انجامش بدهم در حالیکه ۵ سال است مدام پیگیرش هستم، ساخت فیلم سینمایی “مسافر تهران” است؛ فیلمنامه‌ای که ۵ سال پیش نوشته‌ام … ؛ به صدا و سیمای مرکز کرمان ارایه دادم تا مورد بررسی قرار گیرد و تولیدش آغاز گردد، اما متاسفانه بعد از مدتی پاسخی که یکی از کارشناسان آن مرکز برای فیلمنامه به من داد، به قدری توهین آمیز و بدور از خرد بود که کلا از ارایه‌ی آن پشیمان شدم چون خواسته‌اید، دلیلش را بیاورم می‌گویم چه نوشته بود، یکی از موارد این بود: “این فیلمنامه به درد تلویزیون که هیچ به درد سطل آشغال هم نمی‌خورد” اکنون شخصا به آن اظهار نظر پوزخند می‌زنم، اما واقعا توهینی از این مسلم‌تر نمی‌شد به یک اثر هنری کرد.

لازم به توضیح می‌دانم که بگویم: فیلمنامه‌ی مورد نظر پایان‌نامه‌ی کارگاه فیلمنامه نویسی بود که در همان سال نوشته شدنش هم موفق به دریافت جایزه‌ی بهترین فیلمنامه شد و من در نهایت ندانستم باید به آن جایزه شک کنم که توسط فیلمنامه نویسان مطرح کشور به فیلمنامه‌ی من اعطا شد یا به نظر کارشناس صدا و سیمای مرکز کرمان؟

خلاصه به دلیل علاقه‌ی زیادی که به این فیلمنامه دارم به دنبال سرمایه گذار هستم که هنوز پیدا نکرده‌ام.

یکی دیگر از کارهای ناتمامم بازنویسی رمان “خوابیده در میان راه” می‌باشد که ۴ سال است روی آن کار می‌کنم و همچنین ویراست نهایی مجموعه داستان “بگذار وقتی رئیس جمهور شدم” و ارایه‌ی آن به یک ناشر معتبر.

و نیز علاقه‌ی زیادی داشتم برای راه اندازی کانون منتقدان و پژوهشگران تئاتر استان کرمان، در ضمن علاقه‌مند بودم، کانون‌های کارگردان‌ها و بازیگران تئاتر را نیز در دفتر انجمن هنرهای نمایشی راه اندازی و تاسیس کنم که متاسفانه به سال بعد موکول می‌شود .

 خواسته‌های بسیاری دارم که امیدوارم در اسفند ۹۳ انجام بشود از آن جمله ساخت فیلم مستند بلندی است که طرح آن را به یکی از صنایع معتبر و بزرگ استان داده‌ام و امیدوارم با تصویب ساخت آن، رویکرد نو و جدیدی به مقوله‌ی مستند داستانی داشته باشم. کار دیگری را که مطمئنم انجام داده‌ام پروژه نمایشی دشمن مردم و اثر دیگری به نام “زن ، زمین ، زلزله ” است .

البته همه اینها منوط به داشتن سرمایه‌ی لازم در این خصوص است چون تمام پس اندازم را در این چند سال گذشته که  در دفتر انجمن هنرهای نمایشی مشغول به کار بوده‌ام، تمام کرده ام. همچنین مطمئن خواهم بود دو کانون کارگردان های تئاتر و بازیگران تئاتر را نیز تاسیس خواهیم نمود.

یکی دیگر از فعالیت هایی که بدون شک پی خواهم گرفت نگرش به ارائه طرح معرفی تئاتر به عنوان یک شغل خواهد بود.

 همه ما می‌دانیم اخبار رضایت بخشی در سال ۱۳۹۲ نداشتیم بهتر است واقعیت را با چشم باز بنگریم، می‌شود از موارد استثناء گذشت مثل حضور تئاتر ” رد پر پروانه ای از آن سر دنیا ” در جشنواره بین المللی تئاتر فجر و دریافت ۴ جایزه ویژه از آن رویداد و یا تاسیس کانون منتقدان و پژوهشگران تئاتر استان و ثبت ملی آن به عنوان اولین کانون در
کشور.

با گذشتن از این دست رویداد‌ها که صرفا توسط هنرمندان تئاتر رقم خوردند، سال خوشایندی نداشتیم باید صادقانه بپذیریم که مشکلات اقتصادی اولین پیچگاهی را که تحت الشعاع قرار می‌دهند فرهنگ وهنر است.

کسر بودجه‌های لازم در این خصوص هنر را دچار ایستایی و حتی عقب ماندگی می‌کند و فضا را برای میان‌مایگی باز خواهد کرد، شایدهم موثرترین خبر که می‌توانست روح تازه‌ای در هنر استان بدمد در پیچ و خم مناسبات ناآشنایان به هنر و فرهنگ مانده است برای سال نو در خاتمه باید بگویم:

جان فدای نفس نادره مردانی باد

 که کم و بیش نگشتند به هر بیش و کمی

***

اکبر خدادی؛ شاعر

باید به رویاهایم احترام میگذاشتم

بزرگی می گوید نویسنده کسی نیست که خوب می‌نویسد کسی است که نمی‌تواند ننویسد در سال گذشته چه واژگانی که باید در من متولد می‌شدند و نشدند، چه کتاب‌ها که باید می‌خواندم و درست جلوی چشمانم خاک خوردند. باید به رویاهایم بیشتر احترام می‌گذاشتم و فرصت نشد. نمی‌دانم شاید همه‌اش هم تنبلی نبود، به اطرافم که نگاه می‌کنم زمانه را دوران هنر نمی‌یابم غم نان اگر نبود شاید داستان‌هایم سروسامانی داشتند،  شعرهای تازه‌ام چاپ شده بودند و مورد داوری قرار می‌گرفتند و …خلاصه  حالا در صف مردگان نایستاده بودم..!  باید احوال محمد علی جوشایی را می‌پرسیدم که آن هم میسر نشد… چه چیزها که ناگهان با این پرسش در سرم تلمبار شد..!. بگذریم سال پربارانی آرزو می‌کنم ..!

 «از قطار پیاده شده‌ام»

«دارم برای سایه ام شناسنامه ام می گیرم..!»

قرار است با همکاری روح الله ابوالهادی اولین گزیده‌ی داستان شهرستان رفسنجان را منتشر کنیم که امیدوارم در سال ۹۳ به انجامی برسد.

 خرسندم که در سال گذشته آنقدر اتفاق فرهنگی و هنری قابل تامل افتاده‌است که نمی‌توانم با قطعیت یکی از آنها را برگزینم. در سال گذشته علیرغم مشکلاتی که در حوزه‌ی نشر وجود دارد آثار قابل تاملی چه در حوزه‌ی شعر و چه در حوزه‌ی داستان به زیور طبع آراسته شد؛ در بخش شعر آثاری چون  جزیره‌های  سرگردان محمد شریفی نعمت آباد، آهسته خوانی میرافضلی، قرارگاه‌های ناخوشی مازیار نیستانی، زندگی شیله پیله می‌خواهد مهدی جهان بخش و… از اتفاقات ارجمند سال محسوب می‌شدند. اما تاکید  من بیشتر به بخش داستان نویسی استان است که جانی تازه یافته‌است. باور من این است که کشور در دهه‌ی داستان نویسی استان  کرمان قرار دارد .این در حالی است که هیچ ساختار معناداری برای تعامل داستان نویسان استان وجود ندارد. مرادی کرمانی، محمد شریفی نعمت آباد، محمد علی علومی که آثار بسیار قابل تاملی در سال گذشته از او منتشر شد، بلقیس سلیمانی، منصور علیمرادی، محبی کرمانی و…برخی از نام‌هایی بودند که به باور من مهمترین اتفاقات فرهنگی سال را رقم زدند. نسل نویی از داستان نویسان نیز شکل گرفتند که در آینده از آنها بیشتر خواهیم شنید در شهرستان‌های کرمان، رفسنجان،سیرجان، جنوب استان و… نسل نویی شکل گرفته‌است که در آینده از آنها بیشتر خواهیم شنید.

***

بابک دقیقی؛ کارگردان تئاتر

میخواهم به سینما بپردازم

  ابتدای سال ۹۲ چند برنامه‌ی کاری داشتم که عموم آنها را در طول سال انجام دادم. سال۹۲ سال خوبی برایم بود در واقع چه در زندگی شخصی و چه در فعالیت‌های حرفه‌ایم ،کار انجام نشده ندارم.

   هر فعالیت فرهنگی که اتفاق بیفتد یک نقطه‌ی عطف است و به نظر می‌آید سال ۹۲ به صورت نسبی سال خوبی از حیث فعالیت‌های فرهنگی وهنری برای کرمان بود، تئاترهای خوبی اجراشد ، کانون منتقدان و پژوهشگران تئاتراستان کرمان به عضویت کانون ملی منتقدان تئاتر ایران درآمد وی کی از اعضای آن امید طاهری هم از اعضای کانون ملی منتقدان تئاتر ایران شده، نخستین کتاب پژوهشی تحلیلی تئاتر استان کرمان به چاپ رسید و بیشمار اتفاقات متنوع دیگر. در حوزه‌ی موسیقی هم اتفاقات خوبی رخ داد خصوصا در نیمه‌ی دوم سال، کنسرت‌های موسیقی متعددی برگزارشد و در عین حال شاهد رشد چشم گیر نمایشگاه‌های نقاشی بودیم و در حوزه‌ی ادبیات هم فعالیت‌های متنوعی صورت گرفت و…… شاید تا نقطه‌ی مطلوب فاصله داریم اما وقوع همین مقدار رخداد فرهنگی هم جایی برای دل‌گرمی می‌گذارد. به نظر من شرایط اجتماعی مناسبی برای جهش و توسعه‌ی فعالیت‌های هنری در کرمان بوجود آمده و نشانه‌هایی از اقبال  عمومی مردم به هنر پیدا شده‌است.

  برای سال ۹۳ چند تصمیم کاری دارم که مهمترین آنها ،  قصد دارم یکی از نمایش‌نامه‌های شکسپییر را برای اجرای عموم آماده کنم؛ اجرای آثار شکسپییر برایم هیجان‌انگیز و تا حدودی ترسناک است و بی‌صبرانه در انتظار شروع تمرینات می‌باشم. برنامه‌ی دیگرم ساخت یک تله فیلم است که تا حدودی مقدماتش فراهم شده و در نیمه‌ی دوم سال ۹۳ مراحل ساخت آن را شروع می‌کنم. تصمیم گرفته‌ام به صورت جدی به فعالیت‌های سینمائی بپردازم.

***

عبدالرضا قراری؛ کارگردان تئاتر و نمایشنامه نویس

گردهمایی هنرمندان در فضای مدنی را پیشنهاد میکنم

   سال ۹۲ برای من سال مطالعه‌ی نمایشنامه و بازنویسی نمایشنامه‌های خودم بود که در مورد اول با خواندن تقریبا دویست و هفتاد نمایشنامه، اطلاعات خودم را در این بخش کمی به‌روز کردم.

اما در بخش دو متاسفانه از چهار نمایشی که قرار بود برای چاپ آماده شوند تنها دو نمایش بازنویسی شد و آن دو اثر هم به چاپ نرسید .

چراکه شوک اقتصادی و از هم گسیخته شدن فضای اقتصادی موجب شد ناشران در تردید سرمایه گذاری مدام تصمیم گیری را به آینده موکول کنند و در نهایت موفق نشدم که مجموع‌ی مورد نظرم را به چاپ برسانم، در حقیقت با این اتفاق فرصت تمرین و اجرای تئاتر را هم از دست دادم چراکه آماده شدن برای اجراء تئاتراحتیاج به یک سری مقدمات دارد و وقتی از دستور کار زندگی آدم  کنارگذاشته می‌شود به سادگی نمی‌شود به آن برگشت.

به هر صورت باید بگویم من نیز مثل هر ایرانی دیگری از آن انفجاری که در اوایل سال در اقتصاد کشورمان اتفاق افتاد ضربه خوردم و سونامی حاصل از آن فرصت‌های با ارزشم را با خودش تخریب کرد.

 برنامه‌ی اصلی و محوری من برای سال ۹۳ حضور در حرکت رو به توسعه و تکامل تئاتر بخش خصوصی به همراه چند ده نفر دیگر که برای این مهم همگرا و هم جحت تلاش می‌کنند، است.

بخش خصوصی در تئاتر کرمان ظرفیت‌ها ویژه ویکه‌ای را برای هنرمندان این رشته‌ی هنری فراهم کرده که از دست دادنشان فاجعه است.

باغ اساطیر غیرفعال شده‌است چراکه باید مکان مناسبی که مالک آن باشد را پیدا کند و موج نو باید به گردش اقتصادی برسد که بودنش را توجیح نماید. به هر حال انتظار حمایت از بخش دولتی نمی‌توان داشت چراکه در تصور آنها هنر غیرضروری‌ترین بخش زیرساختی و عملیاتی یک برنامه‌ی مدیریتی است برخلاف شعارهایی که از تریبون‌ها بیان می‌شود .

  در سال ۹۲ فضای تئاتر همچون سال ۹۱ پویا بود البته با تعداد اجرای کمتر در این سال دو اتفاق مثبت و امیدوارکننده در حوزه‌ی تئاتر متفاوت‌تر از اخبار مثبت دیگر بوده‌است.

اول اعلام موافقت کانون ملی منتقدان تئاتر ایران با تاسیس اولین شبعه در کرمان و دوم موفقیت‌های گروه شهر ایران در جشنواره‌ی بین الملی تئاتر فجر و کسب پنج عنوان در این جشنواره؛ امید به آینده همراه با آگاهی مبتنی بر واقعیت‌ها می‌تواند زمینه‌ی عملیاتی شدن برنامه‌های اصولی در بخش هنر باشد.

برنامه‌هایی که از گردهم آمدن هنرمندان در یک فضای مدنی و با رعایت قواعد صنفی تدوین و به بخش مدیریتی پیشنهاد می‌گردد .

***

جلیل امیری؛ کارگردان تئاتر

بیبرنامهگی بزرگترین سد راه

برجسته‌ترین کاری که از برنامه‌های من در سال ۹۲ نیمه کاره مانده و به انجام نرسیده‌است، به ثبت رسانی یک موسسه‌ی تک منظوره برای تئاتر و همچنین بازنگاری یکی از نمایشنامه‌های پیشترم برای فیلم‌نامه است و بزرگترین سد، همواره بی‌برنامه‌گی خودم بوده‌است وگرنه سختی‌های روال دوران در هر کاری همواره بوده، هست و خواهد بود.

 برای سال ۹۳ برنامه بسیار دارم ولی هنوز نتوانسته‌ام آنها را سر و سامانی دهم تا درست و استوار بگویم که آنها در برنامه‌ی سال ۹۳ من هستند یا نه ولی از کاری هایی که باید در سال ۹۳ انجام دهم می‌توانم به چند مورد زیر اشاره کنم:

– انجام کارهایی که در سال ۹۲ نتوانستم به انجام رسانم

– اجرای عمومی نمایش «رد پر پروانه ای از آن سر دنیا» در کرمان و دیگر شهرستان‌ها ی استان

– به اجرا رساندن کار تازه‌ای که با بچه های گروه «شهر ایران» درحال تمرین آن هستیم تا تیرماه ۱۳۹۳

 از مهمترین رخدادهای فرخنده‌ی فرهنگی به ویژه برای تئاتر، از دید من شکل گیری کانون منتقدان و پژوهشگران تئاتر استان کرمان و تایید شدن این کانون به وسیله‌ی کانون ملی منتقدان تئاتر ایران می‌باشد.

***

 هادی ترابی؛ شاعر

سال ۹۳، سالِ «چگونه» بودن است!

هادی ترابی:

اگر اندازه معقول باشد و نور هم کافی، وقتی در آینه نگاه می‌کنیم، فقط صورت خود را نمی‌‌بینیم؛ بلکه همیشه پشت سر را هم می‌توان دید.

پشت سری که گاهی به یک دیوار و تخت خواب ختم می‌شود، گاهی به یک در نیمه باز، گاهی به خیابان و ترافیک و آمبولانسی که حالا برعکس خوانده نمی‌شود و البته گاهی هم به شکلی استعاری، به زمان و روزهایی که گذشته‌اند.

و من حالا که به ۳۵۰ روز گذشته نگاه می‌کنم، درواقع به شگفت‌انگیزترین سال زندگی‌ام نگاه کرده‌ام. شگفت‌انگیز از این بابت که مجموعه‌ای از بهترین و تلخ‌ترین اتفاقات ممکن را تجربه کردم.

تلخی‌ها را نمی‌گویم که جایش نیست ولی بسیار به من آموختند و بسیار. از طرفی اما سال ۹۲ برای من سال مبارزه بود.

سالی که تا حد امکان زواید زندگی‌ام را حذف کردم یا به حداقل رساندم. تلاشم را چند چندان نمودم و امروز بسیار خرسندم که با جنگندگی و البته مشقت فراوان، به هرآنچه که برنامه‌ ریزی کرده بودم رسیدم و واقعا کار ناتمامی برایم نمانده است. موانعم را یک به یک از سر راه برداشتم و فرصت‌هایم را یک به یک ایجاد کردم تا این اسفند را بر خلاف اسفندهای گذشته، با لبخند به آینه نگاه کنم و با امید فراوان در انتظار ۹۳ای پربارتر با تمام آینه‌هایش باشم.

 سال ۹۳، سال «چگونه» بودن است؛ چراکه قریب به یقین برای من اتفاقات جالبی و تاثیرگذاری را کنار گذاشته‌است.

اتفاقاتی که ناشی از باز تولید گونه‌های مختلف زندگی است.

آثاری که تلاش کردم پس از شش سال به ثمر برسانمشان و خلق‌‍شان را تکمیل کنم. ۱۷ شعر برای گونه‌های متفاوت و گاه یکسان زیستی که هرکدام قابلیت تکثیر و فراروی از ساختارهای موجود زیستی و به تعداد بی‌نهایت را دارند و هرکدام به تنهایی در یک زیست مستقل، در یک شعور مستقل و البته در یک «زبان» مستقل، می‌توانند باز تولید شوند و در نهایت پاسخی می‌یابند برای چگونه‌ بودن.

و امروز احساس می‌‌کنم که اگر به اسفند ۹۳ برسم، باز هم از نگاه کردن به آینه پشیمان نیستم و پشت سرم مجوعه شعری در ۸۰ صفحه می‌بینم که رضایتم را جلب کرده‌است. اما چگونه بودن و اطلاعات تکمیلی‌اش را برای شما موکول می‌کنم به ابتدای سال جدید.

 به نظر من، چشمگیرترین و مهمترین اتفاق هنری در سال ۹۲ برای استان کرمان، موفقیت ارزنده‌ی گروه تئاتر «شهرایران» در جشنواره‌ی فجر بود. دوست عزیزم جلیل امیری، توانست با درایت و به پشتوانه‌ی گروه جوان و مستعدش، در جشنواره‌ی تئاتر فجر امسال خوش بدرخشد و جوایز ارزنده‌ای را برای تئاتر کرمان به ارمغان آورد.

اتفاقی که گمان می‌کنم برای اولین بار در استان کرمان افتاد و نوید بخش روزهای روشن برای سال‌های پیش روی تئاتر کرمان است.

***

مهدی محبی کرمانی؛ نویسنده و روزنامه نگار

برای تکرار اشتباه دیر شده است

مهدی محبی کرمانی:

اگر قرار باشد کم‌کاری‌های خود را به حساب  مشکلات سر راه بگذارم، البته هزار دلیل برای عدم توفیق خود در برنامه‌های سال ۹۲ می‌توان برشمرد. ولی حقیقتا قرار بود در این سال، یک مجموعه مقالات منتشر کنم، یک مجموعه منتخب شعر و یک مجموعه داستان. تقریبا هر سه مجموعه هم آماده است. گرفتاری‌های معمول من و دوستان صاحب‌نظرم باعث شده است که نتوانم کارها را به موقع به ناشر برسانم. در واقع قرار بوده است که این دوستان روی این مجموعه‌ها، یک کمک گزینشی به من بکنند که ظاهرا هنوز فرصت نکرده‌اند. قول آن را البته برای سال آینده داده‌اند.ترجیح می‌دهم که این مجموعه‌ها، یک‌دست و حقیقتا منتخب باشد و این کار هم طبیعتا از صاحب‌نظران بهتر برمی‌آید تا خود من! حالا اسم نمی‌برم که حمل بر گلایه نشود.

 امثال من فرصت زیادی برای تجربه‌های تازه نداریم. برای تکرار اشتباه  هم دیگر دیر شده است. این است که دلم می‌خواهد اگر قرار است کاری منتشر کنم، لااقل کار شسته و رُفته‌ای باشد. ما نباید  انتظار داشته باشیم که خواننده جور تجربه‌اندوزی‌های نافرجام ما را بکشد. همین که کتاب‌مان را می‌خوانند،بر سرمان منت می‌گذارند. انشالله همین کارهایی که گفتم، سال ۹۳که  تحقق پیدا کند،سر و سامان دادن به مجموعه‌ی «مس‌شناخت» هم از کارهایی است که قرار است در موسسه مفرغ دنبال کنیم. راه‌اندازی مجدد مفرغ هم ازخبرهای خوبی است که دلم نمی آید نگویم .

 ببینید توی سال گذشته اتفاقات خوبی در حوزه فرهنگ و هنراستان افتاد؛ از برنامه‌های معمول، جشنواره‌ها، بازار گرم نمایشگاه‌ها و فعال شدن گل‌گهر در حوزه‌ی فرهنگ و هنر استان و استمرار و تقویت فعالیت‌های خوب و ریشه‌دار فرهنگی صنعت مس که بگذریم، به اعتقاد من بهترین اتفاق سال ۹۲ رونق بازار نشر بومی بود. بچه‌های کرمان کم‌کم دارند به خودباوری و اعتماد به نفس شایسته‌ی خود می‌رسند. این بچه‌ها توی شعر وقصه حرف‌های زیادی برای گفتن دارند و حرف‌های بزرگ و ماندنی. کاری که نشر نون در این حوزه با انتشار منظومه‌های شعر و داستان ایرانی با تاکید بر هنرمندان کرمانی کرد، کار قابل تقدیری است.