گفت و گو با فارس باقری؛ کارگردان و مدرس تئاتر

تئاتر کرمان توان توسعه دارد

رضا شمسی – فارس باقری نمایشنامه‌نویس، کارگردان و نویسنده است. ائ اکنون در حل نگارش تز دوره دکترای تخصصی مطالعات تئاتر در دانشگاه تهران است. همچنین فضای تئاتر کرمان را هم تا حدود زیادی می‌شناسد. همه‌ی اینها را گفتم که بگویم به بهانه‌ی تاسیس رشته ی تئاتر در دانشگاه باهنر کرمان در سال تحصیلی جاری از او چند سوال پرسیده‌ام، با این امید که شاید برای اولین بار در شهر ما بین یک رشته‌ی دانشگاهی تازه تاسیس و فضای عملی بیرون از دانشگاه در همان رشته تعامل ایجاد شود و این دو حوزه بی‌اعتنا از کنار هم رد نشوند.

به هر روی یادآوری می‌کنم فارس باقری تا کنون برگزیده‌ی دو دوره ادبیات نمایشی سال ایران برای نمایش “پروانه بر ناقوس” و “باشب”، برگزیده‌ی جشنواره تئاتر فجر برای نگارش نمایش “پروانه بر ناقوس”، برگزیده‌ی داستان‌نویسی و دریافت قلم زرین و همچنین کاندیدای جایزه داستان‌نویسی گلشیری نیز شده‌است و البته در حال حاضر بیشتر وقتش را به تدریس در دانشگاه های مختلف تهران می‌گذراند.

بهانه‌ی گفت و گویم با او مسافرت اخیرش به کرمان برای دیدن تئاتر “شب کوتاه کریسمس” بود.

 

 جناب باقری! میخواهم با این سوال شروع کنم که: شما آیا – در صورت امکان – با تاسیس رشتهی تئاتر در دانشگاه هر کدام از شهرهای کشورمان موافقید؟

واقعیت آن است که مدتی دیگر دانشجوی دوره لیسانس نخواهیم داشت و این رشته‌ها توی شهرهای بزرگ خالی می‌مانند و تنها در مراکز استان‌ها و شهرستان‌ها جوابگو خواهند بود. شاید به زودی وزارت علوم ناچار شود مقطع فوق لیسانس را در تهران برگزار کند و در شهرستان‌ها این گرایش‌ها و رشته‌های دوره کارشناسی را تقویت کند. اما نکته‌ی مهم‌تر این است که شهرستان‌های کشور دارای تئاتر آموزش ندیده و گاه آشفته و منکوب شده‌ای هستند. و این سیاست‌های مرکز هنرهای نمایشی در این سال‌ها این نتیجه را به بار آورده‌است؛ اینکه تمام ایران خراب شود تا تهران آباد شود. توی شهرستان‌ها با این شبکه‌های تلویزیونی که شبیه شبکه‌های کابلی اما از قبل آماده شده‌ای است چیزی به اسم آموزش و فرهنگ در آن نیست. ولی شاید تئاترها و فرهنگ تئاتری بتواند تاثیری بگذارد. نکته‌ی دیگر هم اینکه همه چیزی نباید به رُم (تهران) ختم شود. هر شهرستانی در کشور این حق را دارد که این رشته را داشته باشد. توی شهرستان گاهی بهتر خواهد شد در صورتی که فرهنگ تئاتری مستمری وجود داشته باشد یا این فرهنگ تئاتر مستمر کم کم در آن شهرها ایجاد شود.

 تا آنجا که میدانم اولین رشته تئاتر در ایران در دانشگاه تهران تاسیس شدهاست؛ علاقهمندم ارزیابی شما را از تاثیر رشتهی تئاتر در این دانشگاه بر روند اجرایی در تئاتر ایران بدانم؟

دانشگاه این توان را دارد که بتواند علم تئاتر را به شکلی منظم و روش‌مند آموزش دهد. توی خیلی از شهرستان‌ها تئاتر هنوز یک امر تفننی است. ولی تئاتر، امروزه یک علم است. آموزش علمی نیز یکی از مهم‌ترین کارهای هر نهاد علمی است. آموزش صحیح و بنیادی تئاتر در شهرستان‌ها می‌تواند خرافه‌های در باب تئاتر را بزداید، چیزی که تئاتر را از ناتئاتر تشخیص و تمییز می‌دهد. در فقدان دانش این علم این خرافه‌ها هر روز بیشتر می‌شود. دانشگاه می‌تواند بین قدرت و دانش پیوندی برقرار کند که از بطن آن، این علم می تواند شکلی از بیان یا گفتار را به شکلی علمی تولید کند.

 با توجه به اینکه ترم جاری،  اولین ترم ورودیهای تئاتر در دانشگاه کرمان میباشد، و این رشته در کرمان میتواند از تجربهی دانشگاههای قدیمتر و پیشنهادات صاحبنظران استفاده کند؛ دوست دارم پیشنهادات شما را برای برنامهریزان و موسسان این رشته در کرمان بشنوم؟

هر دانشی توان این را دارد که هر روز خودش را به روزتر و شاداب تر کند. این به یاری استادان گرانقدری است که به دانش جهانی و علم روز متصل‌اند. چیزی که این تازگی را می‌تواند بیشتر کند این است که این تغییرات با روش‌ها و نگرش‌های تازه روزآمد شود. در واقع امیدوارم استادان گرانقدر آنجا بتوانند با تکیه بر نیروی جوان و صاحب نظر کرمان این رشته را توسعه دهند. تئاتر کرمان این توان را دارد که بتواند این رشته را توسعه دهد. نیروی جوان این شهر نیروهای موفق تئاتر هستند. نیز استادانی که در این عرصه صاحب نظرند. گفتگو و شور این دو نسل می تواند بنیان‌های بسیار مستحکمی را برای این رشته در کرمان پایه ریزی کند.

 به نظر شما آیا کرمان در حال حاضر آمادگی تاسیس رشته تئاتر در دانشگاه باهنر را داشتهاست؟ منظورم اختصاصا زیرساختهای لازم از جمله وجود سالنهای مناسب اجرا و همچنین اساتید متخصص این رشته در کرمان و مواردی از این قبیل است؟

تئاتر یک هنر ترکیبی-آلیاژی- است. هر جا که حضور داشته‌باشد می‌تواند نهاد سازی کند. از این رو شما با یک هنر منفرد و ذات گرایانه روبرو نیستید. تئاتر این قدرت را دارد که بتواند همزمان با خودش، نهادهای پیرامونی خودش را بسازد یا توسعه دهد. این از قدرت زیاد هنر تئاتر است. زیرا وقتی شروع به حرکت کند، نمی‌تواند در یک جا بماند. لاجرم از کلاس درس به سالن و از سالن به دیدار تماشاگران می‌رود و از سالن و با تماشاگران به جامعه راه پیدا می‌کند. این حرکت روند محتوم این هنر است که هر بار می‌تواند چشم اندازهای اطرافش را توسعه دهد. سالن خوب و استادان لازم برای آن دانشگاه به زودی پیدا خواهند شد. باید خودِ نهاد تئاتر استقرار پیدا کند تا بتواند پیرامونش را کم کم بتراشد و صیقل بدهد.

 خواهش می کنم اگر  حرفی مانده که بخواهید در پایان بحث و در این مجال کوتاه بگویید، بفرمایید؟

فکر می‌کنم این دانشگاه باید بتواند به نیروهای جوانش اعتماد کند و به قدرت فکری و خلاقیتشان احترام بگذارد. در غیاب این نیروهای جوان دانشگاه به مکانی فرسوده مبدل خواهد شد. این نیروهای جوان، سرمایه‌های اجتماعی و نمادین این شهر و این دانشگاه محسوب می‌شوند.

در غیاب مشارکت این نیروها، دانشگاه می‌تواند و ممکن است به زندان جزمیت‌های علمی مبدل شود. امیدوارم استادان گرانقدری مانند دکتر ناظرزاده، دکتر یدالله آقاعباسی و نیروهای جوان فارغ التحصیلی مانند نادر فلاح و سکینه عرب نژاد و بابک دقیقی و دوستانی که من اسم گرامی‌اشان را نمی دانم کنار این استادان قرار
گیرند.

جای استاد دکتر بهزاد قادری هم خالی! به هر روی، با اعتماد به این نیروهای جوان است که می‌توان شادابی و اعتماد و گفت و گو را وارد آن دانشگاه کرد. تجربه‌ی نیروهای پخته و کارککشته‌‌ای مانند آقاعباسی می‌تواند سبب آموزش نیروهای جوان و نسل بعد از خودش شود. چون هر نسلی روی دوش نسل قبل از خودش ایستاده ‌است. هیچ نسلی یتیم نیست. امیدوارم این داشنگاه بتواند دانشجویانش را به سمت نظریه و عملِ هم‌زمان ببرد و آنها را به سالن‌های تئاتری سوق دهد تا آزمایش‌هایشان را انجام دهند.

زیرا دانشگاه مهم‌ترین جای آزمایش و خطا است. دانشجو حق دارد خطا بکند، اصلا بگذارید راحتتان کنم، وظیفه‌ی دانشجو خطا کردن است. دانشگاه مکان آن آزمایش و خطاهاست. این خطاها با راهنمایی و گفت و گوی استادان می‌تواند به شکلی روشن‌تر پالوده شود. گفت و گوی نسل‌ها در دانشگاه ضریب خطاها را کمتر و کمتر می‌کند.