در حاشیه استقبال بینظیر فیلم فروشنده ساخته اصغر فرهادی
هنوز میتوان به قضاوت مردم امیدوار بود
رضا شمسی – فروش فوقالعادهی فیلم “فروشنده” اصغر فرهادی در روز چهارشنبه گذشته یعنی اولین روز اکران خود همه رکوردهای تاریخ سینمای ایران را شکست و در این روز ۲۶۰ میلیون تومان فروش کرد. این استقبال مردمی، بسیار قابل تامل و امیدوار کننده است.
بیتردید مخاطبان این یادداشت با فیلم فروشنده آشنایی دارند و میدانند که این فیلم سینمایی یک اثر ارزشمند هنری است و تمام خصوصیات یک اثر هنری تاپ، ناب و روزآمد را دارد و همین ارزشهای هنری بود که در جشنواره کن امسال جایزه بهترین فیلمنامه را برای اصغر فرهادی و جایزه بهترین بازیگر مرد را برای شهاب حسینی به ارمغان آورد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مردم با استقبال کمنظیر خود از این فیلم، در واقع تلاشهای یک هنرمند برای تولید آثار هنری فاخر و مدرن را ارج مینهند و پاس میدارند.
ارزش کار مردم زمانی بیشتر معلوم میشود که میدانیم هیچ شبکهی تلویزیونی درون وطنی و هیچ کانال ماهوارهای هم برای اکران این فیلم تبلیغ خاصی نکرده است.
ذکر این مقدمه را از این جهت لازم دانستم تا صحبت بعضی سو تفاهمات را به میان آورم. در این همه سالی که مردم با سینما و سالنهای سینما قهر کردهاند، چقدر به دنبال عوامل و دلایل این رفتار قهرآلود مردم بودیم و گشتیم؟
چقدر گفتیم و نوشتیم که رسانهی ملی یعنی تلویزیون از سینما حمایت نمیکند و فیلمها را تبلیغ نمیکند! دلیل را در سالنهای فرسوده و قدیمی سینما جستیم و با سرمایهگذاریهای کلان در شهرهای بزرگ کشور سالنهای مجهز ساختیم و امکاناتشان را دیجیتال کردیم و صندلیها را مخمل و صدا را دالبی کردیم اما باز هم مردم به سالنها نیامدند.
گمان کردیم که بلیط فیلم گران است و ممکن است به دلیل همین گرانی است که از سبد اقتصاد خانوار پرکشیده و رفته و به همین منظور روز یا روزهایی را در سال مشخص کردیم و از مردم دعوت کردیم که قدم رنجه کنند و بیایند و مجانی فیلم ببینند.!
کار به جایی رسید که بعضی از تهیه کنندگان، در مقابل عدم حمایت صدا و سیما از سینمای وطنی جسارت کردند و موجی از تبلیغ را در کانالهای ماهوارهای راه انداختند و مردم را از آن طریق به سینما دعوت کردند.
همهی این علتیابیها هم البته میتوانست درست باشد اما گویا هیچکدام دلیل اصلی نبود و هیچ کس نگفت یا کمتر کسی گفت که دلیل اصلی، نبود فیلم خوب در بین آثار تولیدی سینمایی است.
این در حالی است که مردم بارها و بارها با رفتار خود به منتقدان و صاحب نظران گوشزد کردهاند که سالنهای سینما میتوانند خالی نباشند اگر فیلم خوب و با کیفیت تولید شود و اکران شود.
مردم به صدای رسا داد میزنند که قهرشان با سینما به دلیل تولید فیلمهای واقعا مبتذل و نبود فیلم خوب است.
گاهی که آن موج تبلیغاتی اوایل امسال را که با خود مرور میکنم، فکر میکنم این مردم برای بار دوم دیگر گول نمیخورند. در واقع در آن موج تبلیغاتی هم مردم به دنبال تماشای فیلم خوب بودند نه آنچه که آن تبلیغاتچیهایی سعی داشتند چند فیلم به ظاهر متفاوت را در ژانرهای مختلف لانسه کند و به خورد مردم بدهد. آنوسهایی که با نشان دادن چند صحنهی مبتذل و جنگولک بازی سعی داشتند فیلمها را جذاب و ساختار شکن معرفی
کنند.
درست است که آن روزها “من سالوادور نیستم فروش بیشتری داشت اما تقریبا همه ما معترفیم که ناخودآگاه جمعی مخاطبان از بین همان فیلمها “ابد و یک روز” را برگزید که ساختار و ارزشهای هنری بالاتر و والاتری نسبت به بقیهی آن فیلمها داشت.
اگر چه موج تبلیغاتی توانست مبتذلترین آن گروه از فیلمها یعنی من سالوادور نیستم را در پلهی برتر بنشاند.